بیوگرافیسینما،تئاتر،تلوزیون

عکسها و بیوگرافی امیرعلی نبویان و همسرش مجری برنامه رادیو هفت ۷

4/5 - (2 امتیاز)

عکسها و بیوگرافی امیرعلی نبویان و همسرش مجری برنامه رادیو هفت 7

 بیوگرافی امیرعلی نبویان
بیوگرافی امیرعلی نبویان

 

این روزها چهره امیرعلی نبویان را بواسطه داستانهایش در در برنامه رادیو هفت و حضور در برنامه خندوانه می‌شناسند و بالطبع بسیاری “مخصوصا دختران ;)” علاقه‌منداند اطلاعاتی در رابطه با زندگی آقای نبویان بدانند.

امیرعلی نبویان نبویان متولد دوم فروردین سال 1359 و فارغ التحصیل رشته ی مهندسی برق از دانشگاه مازندران است که در در برنامه رادیو هفت و نیز در سریال نوشدارو به ایفای نقش پرداخته است.

nabavian-01
امیرعلی نبویان

کودکی امیرعلی نبویان

امیرعلی نبویان فرزند نوروز است یعنی او در 2 فروردین 1359  ازدواج خانواده های نبویان و فروتن متولد شده است، فرزند اول خانواده، اصالتا ایرانشهریه و متولد ایرانشهره، اما در شناسنامه‌اش محل تولد شهر امل درج شده است. 😐
به گفته او از دوران کودکی تا6 سالگی در یک خانه ی قدیمی آلمانی با تعداد زیادی اتاق زندگی می‌کرد و از وقتی چشماشو باز کرده دور و برش پر  بوده از کلی آدم که بعدا فهمیده آنها کردهای عراقی بودن که به ایران مهاجرت کرده و با آنها زندگی می کردن و وقتی خانواده امیرعلی نبویان برای ییلاق به شاهاندشت می رفتند آنها  از خانه آقای نبویان نگه داری می کردند.  با وجود آنکه امیرعلی این روزها نویسنده‌ای توانمد است اما او در کودکی از نوشتن متنفر بود و شغل مورد علاقه‌اش گزارشگری فوتبال بود و الان هم می‌گوید که بالاخره یک گزارشگر فوتبال می‌شود.

کودکی امیرعلی نبویان
کودکی امیرعلی نبویان

امیر علی در برخورد با طرفدارانش مهربون و صمیمی اما جدیه و در برخورد با طرفدارایی که عاشقشن اصلا ذوق نمی کنه و کاملا جدیه
میشه گفت بدترین اخلاقش شلخته بودنشه و همین شلخته بودنش باعث میشه حال اتو زدن لباساشو نداشته باشه , به همین دلیل رادیو ۷ روز اخر اسفند ۹۱بهش یه اتو کادو داد.

خیلی ها فکر میکنن امیر علی تو قصه های امیرعلی شخصیتی مثل امیرعلی نبویان داره ، اما اینطور نیست و تنها وجه شباهت این دو طرز حرف زدنشونه

2 عکس متفاوت از امیرعلی نبویان در سی سال
2 عکس متفاوت از امیرعلی نبویان در سی سال

یکی از ویژگی های امیرعلی اینه که خیلی نسبت به سنش جوون می زنه.این شاید به خاطر جراحی بینیش یا تیپش باشه…. امیر علی تووقت آزادش ترجیح می ده بخوابه.حال و حوصله ی دیدن فیلم سینمایی تو تلویزیون رو نداره و وسطاش خوابش می بره. یه مدتی مدرس در کلاس های آمادگی برای کنکور بوده. اولاش که در رادیو ۷ کارش رو شروع کرده پدرش مخالف بوده اما الان پدرش طرفدار داستاناشه و اونا رو ضبط می کنه و با ذوق و شوق به فامیل ها نشون می ده. خیلی ها میگن خوب بودن داستاناش به خاطر نحوه ی اجرای عالیشه. اما خوندن کتاباش هم کم از دیدن داستاناش نداره و همونطور که می دونید جلد دوم کتابش پرفروش ترین کتاب تالیفی سال شده…. امیرعلی اون قدر طرفدار داره که در نمایشگاه کتاب ۹۱ یعنی سال پیش اون قدر به هواداراش امضا داده بوده که مچ دستش درد گرفته بوده و رفته بوده خونه. امیرعلی استقلالیه و عاشق ناصر حجازیه. انشاش از بچگی عالی بوده. عادت داره لباس آستین بلند که بپوشه آستیناشو تا آرنج تا میکنه.. فرزند اول خانوادست. اگه می تونست یکی رو بکشه حتما صدام حسین رو میکشت. تو مدرسه ی ابوریحان درس میخونده بین فوتبالیست ها از رونالدوی برزیلی خوشش میاد. بین شخصیت های برانامه ی کلاه قرمزی از پسر خاله خوشش میاد به خاطر معرفتی که داره. راهنماییش رو تو مدرسه ی تیزهوشان درس می خونده. اولش هدفش بازیگری بوده اما داییش اون رو به رادیو ۷ آورده
امیرعلی نبویان با موسیقی نیز بیگانه نیست و  پیانو می نوازد. خواننده محبوبش استاد شجریان است همچنین ترانه شالیزار نیز به لهجه شمالی اجرا کرده است.

 امیرعلی نبویان
امیرعلی نبویان

قصه‌های امیرعلی در برنامه رادیو هفت

قصه های امیرعلی  او که در برنامه تلویزیونی «رادیو هفت» اجرا می شد با استقبال زیاد مخاطبان مواجه شد؛ جلد اول «قصه های امیرعلی» بخشی از مجموعه داستان های کوتاهی است که برای برنامه تلویزیونی «رادیو هفت» نوشته شده است ، قصه هایی برگرفته از اتفاقات روزمره کوچه و خیابان، فامیل و دوستان، دانشگاه و… با نگاهی متفاوت و بی تعارف، با مایه هجو که با توجه به سن و سال شخصیت راوی و فرم نگارش و دایره واژگانش، حال و هوایی «شبه پارودیک» ( نوعی طنز با عنوان «نظیره طنزآمیز» ) به خود گرفته است؛ استقبال از این داستان‌ها سبب شد تا جلد دوم کتاب او پرفروش ترین کتاب تالیفی سال شود.

لازم به توضیح است که کتاب «قصه های امیرعلی» از 28 قسمت تشکیل شده است. «روز اعلام نتایج کنکور، سور قبولی من در منزل عمه خانم، باز مهران عاشق شد، دسته گل همشیره، من و آش و کاسه و…» از جمله فصل های کتاب است .

راوی تمام قسمت ها پسری است به اسم «امیرعلی» که به تازگی در رشته مهندسی برق قبول شده . یک دوست گیج و خنگ به اسم مهران دارد که دقیقا مثل امیرعلی٬ مهندسی برق قبول شده (و دقیقا در همان دانشگاه) و به تازگی گواهینامه هم گرفته و رانندگی می کند. از نظر امیرعلی همزمانی این دو مصیبت٬ سیستم و نحوه عملکرد سازمان سنجش و راهنمایی و رانندگی را به شدت زیر سوال برده است!

کارگاه‌های قصه نویسی امیرعلی نبویان
امیرعلی غیر از نوشتن قصه، متن‌های ادبی نیز می‌نویسد و حتی کارگاه‌های قصه نویسی نیز برگزار می‌کند. البته نمایشنامه‌ای نیز از او با نام (ناگهان پیت حلبی) به روی صحنه تئاتر رفته است.

امیر علی نبویان نفر اول و برنده لباهنگ خندوانه شد + عکس
امیر علی نبویان نفر اول و برنده لباهنگ خندوانه شد + عکس

 

گفت و گویی با امیرعلی نبویان درباره دوران کودکی، آرزوها و زندگی امروز که خواندنش خالی از لطف نیست.

زمینه فعالیت هایی که در حال حاضر مشغول آن هستید چقدر در کودکی تان فراهم بوده؟ چقدر در کودکی به نویسنده شدن و قصه گویی فکر می کردید؟
آرزوهای بچگی من خیلی متفاوت و متنوع بوده اند. یکی از آنها این بود مثلا مجری یا گوینده برنامه صبح جمعه با شما بشوم. یا مثلا آرزوی دیگرم این بود که گزارشگر مسابقات فوتبال شوم. یادم می آید تمام فوتبال ها را گزارش می کردم، صدای تلویزیون را می بستم و خودم شروع می کردم به گزارش کردن. در زمان نونهالی من فضا این طور نبود که با یک کلیک در فضای اینترنت بتوانید اسم تمام فوتبالیست های دنیا را با شماره شناسنامه و تاریخ تولد و نام پدر و محل سکونتشان در بیاورید.
خانواده تان چقدر در تشویق و ترغیب شما به دنیای نویسندگی نقش داشتند؟
پدر من از ابتدا موافق نبود که من در کلاس های بازیگری ثبت نام کنم و دوست داشت مهندس شوم اما من دوست داشتم علاقه خودم را پیگیری کنم. پدرم هم با وجود اینکه نظرها و دلایل مخالفتش را به من گفت سد راهم نشد اما مادرم از بچگی همیشه به من می گفت برو دنبال آن کاری که دوست داری و هنوز هم این را می گوید. از روز اول هم با مادرم درباره انتخاب این مسیر کوچک ترین مشکلی نداشتم اما بعد از اینکه اولین اتفاق خوب برای من افتاد و پدرم با بازخورد عجیب مردم- که کارهایم را دوست داشتند- روبرو شد خودش یکی از پر و پا قرص ترین طرفدارانم شد.

فکر می کنید مخاطب قصه هایی که می نویسید، چه طیف افرادی هستند؟
وقتی به عنوان نویسنده داستانی را می نویسید حدس می زنید که یک جامعه هدف داشته باشید. جامعه هدفی که من با نوشتن قصه هایم داشتم افراد 18-17 ساله تا حدود 35 سال بود اما واقعیت این است که بازخوردهایی که گرفتم خیلی فراتر از آن چیزی بود که فکر می کردم و آدم هایی را در سن وسال خیلی بالاتر یا حتی کمتر دیدم که علاقه مند بودند داستان های من را بخوانند و طرفدار آنها شوند.
این قضیه واقعا برای من مایه مباهات است. البته این موضوع تنها چیزی نیست که من به آن افتخار می کنم. من به لطف خدا، تاکید می کنم به لطف خدا توانستم خیلی ها را برای اولین بار با کتاب خودم به مطالعه علاقه مند کنم. درواقع می خواهم بگویم فضای آنها فضایی برای مطالعه و کتاب خواندن و کتاب خریدن نبوده اما برای اولین بار قصه های امیرعلی را خریدند و این موضوع برایم خیلی افتخار است.
چقدر به شانس معتقدید و فکر می کنید در مسیری که قدم برداشته اید خوش شانس بوده اید؟
زندگی من مثل زندگی بقیه آدم های معمولی است. خیلی از اتفاق هایی که من از سر گذرانده ام همه آدم های دیگر هم گذرانده اند. فرصتی که در اختیار من قرار گرفت می تواند در اختیار خیلی های دیگر هم قرار بگیرد، اما اینکه بتوانم با منصور ضابطیان و محمد صوفی کار کنم فرصتی طلایی بود که مسعود فروتن آن را به وجود آورد.
اما یک موضوع وجود دارد که برایم خیلی اهمیت دارد و از همه کسانی که مصاحبه ام را می خوانند خواهش می کنم آن را به حساب غرور نگذارند؛ شما اگر بخواهید برنامه ای بسازید که کسی آن را نگاه نکند باید آن را در شبکه آموزش بسازید و ساعت 11 شب هم پخش شود، که حالا ساعت 10 تا 11 پخش می شود، من در یک آیتم مهجور از چنین برنامه ای فرصت پیدا کردم هفته ای 10 دقیقه قصه تعریف کنم. خدا خیلی خواست که اتفاق خیلی خوبی برایم بیفتد واز او ممنونم. امیدوارم لایقش باشم.
اما این را هم نباید فراموش کنیم؛ خیلی از ما در خانه می نشینیم و غر می زنیم و مدام شکایت می کنیم بدون اینکه کوچک ترین تلاشی کنیم. چون معتقدیم همه، جای ما را در دنیا تنگ کرده اند، اما من فکر نمی کنم هیچ احدی جای هیچ کس را در دنیا تنگ کرده باشد. این خود ما هستیم که باید دست به کار شویم و اگر حرفی داریم باید بگوییم و اگر به درد کاری می خوریم باید آن را صاحب شویم. متاسفانه خیلی از ما عادت کرده ایم کمی ها و کساتی های خودمان را گردن اتفاق ها و تقدیر و این و آن بیندازیم. به نظرم باید الان که جوان هستیم کار کنیم و از زمین خوردن و شکست خوردن نترسیم.

 

تهیه و تنظیم: نماگرد

کپی با  ذکر منبع بلامانع می باشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا