معنی اسم برهم
اسم برهم از نام های زیبا و اصیل پسرانه کردی است که به معنی بهره، حاصل است همچنین نام یکی از خواننده های کرد زبان “برهم حسن” می باشد.
معنی اسم برهم در لغتنامه دهخدا
- برهم. [ ب َ هَ ] با هم، با همدیگر، با یکدیگر، یکی بالای دیگری
- برهم آمدن؛ بروی یکدیگر آمدن. بر یکدیگرقرار گرفتن: اغتماض؛ برهم آمدن چشم.
- برهم افتادن؛ بر روی هم قرار گرفتن
- با یکدیگر گلاویز شدن، جنگ تن به تن کردن: آنجا که تنگ بود زحمتی عظیم و جنگی برپای شد و برهم افتادند.
- برهم اوفتادن؛ مجعد شدن. روی هم افتادن و نامنظم شدن
- برهم بستن سخن؛ سر هم کردن سخن. بافتن سخن. سخن دروغ بافتن
- برهم چیدن؛ بروی هم آوردن. روی هم چیدن و جمع کردن
- برهم دریدن؛ از هم جدا ساختن. پراکنده کردن
- برهم شکستن؛ خرد شدن. تکه تکه گشتن
- شکست دادن، از هم پراکنده ساختن
- برهم گذاشتن؛ بروی هم قرار دادن، مجتمع، فراهم آمده و مجتمع.
- برهم اندام؛ اندام بهم درآمده و درهم پیچیده و برهم نشسته و مجتمع:فواق؛ مرد بلندقامت مضطرب و برهم اندام.پریشان و آشفته درهم، شوریده، پریشان، مضطرب، مشوش، آشفتگی، پریشانی.
- برهمی معامله ؛ بند شدن کار و بی رونقی آن.
- برِ هم ؛ کنار هم، تنگاتنگ : دبیران و مستوفیان آمده بودند و سخت بر هم نشسته بر این دست و بر آن دست.
- برهم. مصحف مرهم. ج ، بَراهم.
معنی برهم به فارسی
- ۱- فراهم آمده مجتمع.۲- شوریده مشوش . ۳- پریشان مضطرب.
- در هم برهم یا در هم و برهم، شوریده و مشوش ،مصحف مرهم جمع براهم.
- برهم آمدن: برهم آمدن دندان ها.
- برهم خوردگی:
۱- پریشانی درهمی ۲- اضطراب تشویش ۳- فساد فتنه آشوب .پریشانی درهمی. - برهم خوردن:
۱- پریشان شدن در هم شدن ۲- مضطرب گشتن ۳- برپا شدن فساد و فتنه و آشوب. - برهم درهم:
پریشان شدن درهم شدن،پریشان آشفته . - برهم دوختن:
بهم دوختن بهم وصل کردن . - برهم زدگی:
عمل برهم زدن دست برهم زدگی . - برهم زدن:
( مصدر ) ۱- مخلوط کردن در هم کردن ۲- با قاشق مایع یا غذای آبکی را هم زدن ۳- ایجاد اغتشاش کردن فتنه بپا کردن ۴- میان دو تن ایجاد اختلاف کردن تولید اختلاف. - برهم شدن:
( مصدر ) ۱- پریشان شدن ۲- افزوده شدن ۳- تلف گشتن.
پریشان شدن یا افزوده شدن. - برهم گذاری:
[سینما و تلویزیون] برهم نمایی یک نوشته یا تصویر بر روی تصویر دیگر. - برهم گذاری تصویر:
[مهندسی نقشه برداری] قرار دادن یک تصویر نورگذر یا شفاف بر یک تصویر زمینه. - برهم نشاندن: یکی را بر زیر دیگری گذاشتن.
- برهم نشستن : روی هم قرار گرفتن بر روی هم سوار شدن.
- برهم نمایی:
[سینما و تلویزیون] جلوه ای تصویری در سینما و تلویزیون که در آن دو یا چند تصویر بر روی هم قرار گیرند و به طور هم زمان با هم نمایش درآیند. - برهم نموده:
[سینما و تلویزیون] ویژگی دو یا چند تصویر که بر روی هم قرار گیرند و به طور هم زمان به نمایش درآیند. - برهم نهادن:
۱-روی یکدیگر نهادن برروی هم نهادن ۲- پریشان ساختن مشوش کردن ۳- آزردن ۴- آشفتن. - برهم نهشت
[باستان شناسی] اصلی که بر پایه آن لایههای باستانی از پایین به بالا توالی قدیم به جدید نهشته ها را نشان می دهد، اصل برهم نهشت. - برهم کنش:
- [فیزیک] انتقال و تبادل انرژی میان دو ذره یا بین ذره و موج.
- برهم کنش آب گریز:
[زیست شناسی-پروتگان شناسی] تمایل گروه های غیرقطبی برای قرار گرفتن در کنار هم در یک محیط آبی.
معنی اسم برهم در فرهنگ معین
- برهم: (بَ هَ)۱ – فراهم آمده، جمع شده ۲ – پریشان، مضطرب.
- برهم بسته: (بَ هَ. بَ تِ)مجعول، ساختگی.
- برهم خوردن: پریشان شدن، مضطرب شدن.
- برهم زدن: ۱ – مضطرب کردن ۲ – پریشان کردن ۳ – سرنگون کردن.
معنی اسم برهم در فرهنگ فارسی عمید
- برهم
۱. درهم، آمیخته
۲. انباشته، انبوه - برهم خوردن:
۱. به هم خوردن
۲. پریشان شدن
۳. پراکنده شدن
۴. مخلوط شدن - برهم زدن: به هم زدن
۱. زیرورو کردن
۲. مخلوط کردن
۳. خراب کردن
۴. شوریده کردن - برهم شدن:
۱. برهم رفتن
۲. پریشان خاطر شدن
۳. آشفته شدن - برهم نهادن: روی هم گذاشتن، روی یکدیگر نهادن
ریشه اسم برهم
نوع: پسرانه
ریشه اسم: کردی
معنی: بهره، حاصل
فراوانی اسم برهم
اطلاعاتی در این مورد این اسم در دسترس نیست.
اسم های مشابه برهم
برناو، برهم، برو، بروا، بروار، بروان،بروسک، بریان، بریز
[ type=”green”]اگر نام مشابه دیگری میشناسید و یا معنی دیگری برای نام برهم میدانید در بخش نظرات با دیگر علاقه مندان به این اسم به اشتراک بگذارید.