نامها و معانی

معنی اسم بایزید – نام بایزید – اسمهای پسرانه کردی

4.3/5 - (9 امتیاز)
[ type=”blue”]اسم بایزید از نام های زیبا و اصیل پسرانه کردی است که به معنی با ایمان است. برای خواندن مطالب بیشتر درباره معنی و ریشه این اسم توجه شما عزیزان را به ادامه مطلب جلب می نماییم

معنی اسم بایزید - نام بایزید - اسمهای پسرانه کردی
معنی اسم بایزید – نام بایزید – اسمهای پسرانه کردی

معنی اسم بایزید

  • بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) طیفوربن عیسی بن آدم بن عیسی بن سروشان بسطامی ملقب به سلطان العارفین. جدش مجوس بوده است و به دست امام علی بن موسی الرضا مسلمانی گزیده واو را بایزید اکبر گویند. وفات او بسال 261 یا 262 هَ. ق. بوده است. بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) (… الاصغر) طیفور پسر عیسی پسر آدم پسر عیسی بن علی بسطامی است ، و این همه تصادف جای عجب است. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ابویزید و روضات الجنات چ طهران ص 338 شود.
  • بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) ایلدرم . چارمین از سلاطین عثمانی که بعد از مرادخان اول به سلطنت نشست. او در 1347 م. بدنیا آمد و در 792 هَ. ق. (1389م.) بجای پدرش سلطان مرادخان به تخت نشست. بایزیددر 1396م. نیکوپولیس را تصرف کرد. او با دشمن قوی شرقی خود یعنی تیمور لنگ در 1402 م. / 804 هَ. ق. به جنگ پرداخت و در آنقره اسیر شد و بقول ابن عربشاه تیمور او را در قفسی آهنین زندانی ساخت و او بسال 1403 یعنی هشت ماه پس از جنگ با تیمور در اسارت بمرد. رجوع به «از سعدی تا جامی » ص 193 و 224 – 226 و 236 – 239 و 400 و 437 و لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ج 2 ص 53 و فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ص 371 و رجوع به باژازت در همین لغت نامه شود.
  • بایزید. [ ی َ ](اِخ ) (سلطان… دوم ) پسر سلطان محمد دوم متولد 1447 م. که از 1481م. / 886 هَ. ق. تا 1512 م. / 918 هَ. ق. در عثمانی حکومت داشت و معاصر شاه اسماعیل اول بود. او ممالیک مصر را زیر نفوذ داشت و در اروپا ملداوی را بچنگ آورد و بسنی و کرواسی را هم. در 918 هَ. ق. جای خود را به پسرش سلطان سلیم اول سپرد. او با جامی شاعر معروف ایران روابطی داشت.
  • بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) پسر سلطان احمد اول و برادر سلطان مرادچهارم که بدستور برادر بقتل رسید و راسین شاعر معروف تراژدی خود بنام باژازت را در مرگ او ساخته است.
    بایزید. [ ی َ ](اِخ ) (سلطان…) نام پسر کوچک سلطان سلیمان خان قانونی و برادر سلطان سلیم. او با برادر خود رقابت داشت و چون در 966 هَ. ق. از حکومت کوتاهیه معزول شد، با سپاهی به جنگ برادر رفت. سلطان سلیمان از طغیان فرزند برآشفت و سپاهی بدفع او روانه کرد. بایزید شکست خورد و چون نتوانست پدر را بر سر مهر آورد با چهار پسر و ده هزار تن از پادشاهان و ملازمان خود راه فرار پیش گرفت و از سرحد ارمنستان به خاک ایران آمد و نامه ای به شاه طهماسب نوشت و تقاضای پناهندگی کرد. شاه او را پذیرفت. بعداً به بهانه توطئه ای دستگیر و در شعبان 967 هَ. ق. به زندان انداخته شد و بعد او را تسلیم فرستادگان شاه سلیمان کردند و فرستادگان شاه سلیمان ، بایزید و چهار پسرش را در روز جمعه 22 ذی قعده  969 در میدان اسب قزوین خفه کردند و اجسادشان را به خاک عثمانی بردند.
  • بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) شیخ خلیفه الرومی. از مشایخ عصر سلطان بایزیدخان ثانی. یکی از شراح فصوص الحکم محیی الدین عربی است. او راست : تفسیر فاتحه و طور سینا. وسجنجل الارواح و نقوش الالواح. بعد از سال 900 هَ. ق. درگذشته است. (یادداشت مؤلف ).
    بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) (سلطان…) بایزید پسر محمد مظفر میبدی. او از طرف یحیی بن مظفر حاکم بلوک نظنز بود و بعد از غلبه  شاه زین العابدین به کرمان آمد. چون به شهر بابک رسید بنای غارت گذاشت. سلطان احمد به برادرش دستور خروج اورا داد، او وقعی به حکم برادر ننهاد و به رفسنجان آمد و شکست خورد و به یزد بازگشت. در حمله  دوم نیز از برادر شکست خورد و دستگیر شد، ولی سلطان او را نوازش کرد و حکومت رودبار و جیرفت را به او داد. در سنه  792 هَ. ق. سلطان بایزید در سن 37 سالگی در شهر کرمان به مرض مطبقه درگذشت. این شعر منسوب به اوست :
    از واقعه ای ترا خبر خواهم کرد
    و آن را به دو حرف مختصر خواهم کرد
    با عشق تو در خاک فروخواهم خفت
    با مهر تو سر ز خاک برخواهم کرد.
  • بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عبدالغفار قونوی ، او راست : مدرج الفوائد لما الحق به من الزوائد. او در عصر سلطان محمد عثمانی میزیست.
  • بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) چهارمین از آل جلایر که در سال 784 و 785 هَ. ق. در کردستان حکومت داشته است. در 784 قسمتی از کردستان ایران و عراق عجم را بتصرف آورد. (از کرد و پیوستگی نژادی او ص 198). او پسر سوم سلطان اویس جلایر و برادر سلطان اویس ایلکانی بود. (از تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 206 و314). و رجوع به فهرست حبیب السیر چ خیام ج 3 شود.
  • بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) (خواجه…) از مشاهیرحروفیه است. و رجوع به فهرست از سعدی تا جامی شود
  • بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) پروانچی.از امرای زمان سلطان الغبیگ که از جانب او در هرات حکومت داشت و با میرزا یارعلی ترکمان نبردهائی نمود.رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 592 و ج 4 ص 29 شود.
  • بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) انصاری. از صوفیه زمان اکبرشاه در افغانستان که ملقب به پیر روشن بود. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1235 شود.
  • بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) نام پسر اولجایتو سلطان از سلسله  ایلخانان مغول است. سلطان اولجایتو چهارپسر داشت : بسطام ، بایزید، ابوسعید، طیفور.
  • بایزید هشت ساله برحمت خدا رفت. (از تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 27).و رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 70 و 71 شود.
  • بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) یله. نام جد مولانا کوکبی است. (از مجالس النفائس ص 111).
  • بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) قریه ای در خره ٔ بهار خال در قاینات. (یادداشت مؤلف ).
  • بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) نام ناحیه و ولایتی در ترکیه ، نزدیک مرز قفقازیه و ایران و وان ، و سرچشمه های فرات در آن است. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1234 شود.
[ type=”red”]بیشتر بخوانید; مجموعه اسمهای پسرانه کردی اصیل و زیبا را از اینجا مشاهده کنید.

 

ریشه اسم بایزید

نوع: پسرانه
ریشه اسم: کردی
معنی: با ایمان، مومن ، نام عارفی مشهور کرد زبان «بایزید بسطامی» ، نام شهری درکردستان

فراوانی اسم بایزید

اطلاعاتی در این مورد این اسم در دسترس نیست.

 

اسم های مشابه بایزید

ابایزید، زید، دادازید، بامداد، بازیار ، ابویزید، دادبین، زامیاد، بهزاد، بیداد، بنیاد

 

[ type=”green”]اگر نام مشابه دیگری میشناسید و یا معنی دیگری برای نام بایزید میدانید در بخش نظرات با دیگر علاقه مندان به این اسم به اشتراک بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا