زندگینامه ابوذر غفاری (اصحاب پیامبر )
ابوذر غفاری یکی از صحابه بزرگ پیامبر و از یاران امام علی (ع) می باشد دارای فضائل ومناقب بسیاری است .ایشان به دلیل مخالفت با خلفای زمان خود به ربذه تبیعد شدند .در بیابان داغ زبده وفات کردند که پیامبر در زمان حیات ابوذر به او وعده بهشت داده بود .
ولادت، نسب ابوذر غفاری
ابوذر بیست سال پیش از ظهور اسلام، در خانوادهای از طایفه غِفْار که از طوایف اصیل عرب به شمار میرود به دنیا آمد. پدرش «جناده» از فرزندان غفار و نام مادرش «رمله بنت الوقیعه» از طایفه بنی غفار بن ملیل بود. مورّخان میگویند در نام پدر ابوذر اختلاف است و از یزید، جندب، عشرقه، عبدالله و سکن نیز نام بردهاند.
ابن حجر عسقلانی مینویسد: ابوذر مردی بلند قامت، گندمگون و لاغر اندام بود. ابن سعد او را فردی بلند بالا با مو و ریشهای سفید معرفی میکند. ذهبی میگوید: ابوذر، مردی درشت و قوی هیکل با ریشهای انبوه بود
پیامبر(ص)فرمودند :
خداوند مرا به دوست داشتن 4 تن دستور داد و مرا خبر داد که خودش آنها را دوست دارد: علی، مقداد، ابوذر، سلمان.
اسماء و القاب
او را به واسطه نام فرزندش (ذَر)، کنیه ابوذر دادهاند؛ و بیشتر از نزد همه با این کنیه شناخته میشود اما نام اصلی او مورد اختلاف است و در کتب تاریخی، نامهای مختلفی مانند «بدر بن جندب»، «بریر بن عبدالله»، «بریر بن جناده»، «بریره بن عشرقه»، «جندب بن عبدالله»، «جندب بن سکن» و «یزید بن جناده» اشاره شده است.اما آنچه مشهور و صحیح به نظر میرسد «جندب بن یزید» است
ابوذر پیش از اسلام آوردن
گفته میشود که وی پیش از مسلمان شدن، یکتاپرست بودهاست.
نوشتهاند: روزی قدری شیر نزد بت قبیله اش که «مناه» بود برد و منتظر شد که ببیند بت چه میکند. ناگاه دید روباهی آمد و شیر را خورد و بر سر و روی بت، بول کرد و رفت.
دیدن این منظره ابوذر را به فکر فرو برد و با خود گفت: «بتی که این قدر مفلوک است که روباهی را نمیتواند از خود دور کند، چگونه میتواند معبود من باشد و دفع زیان من و دیگران بنماید؟» همین اتفاق سبب شد که دست از بتپرستی بردارد و به دنبای حنفای خود برود. او سالها پیش از بعثت پیامبر اسلام دست از بتپرستی برداشت و در زمره حنفای زمان خود درآمد.
طبق برخی از روایات، او قبل از بعثت نماز میخواند و هنگامی که از او پرسیدند: «به کدام جهت نماز میخواندی؟» پاسخ داد: «حیث وَجَّهَنی الله» بدان سو که خداوند مرا متوجه میکرد.
چگونه مسلمان شدن ابوذر
نامش جُندب بن جُناده، و از قبیله بنی غفار بود. قبل از رسالت پیامبر اکرم (ص)، در دوره جاهلی، ترک بت پرستی نمود. خدا را پرستش می کرد و می گفت خدایی جز خدای یگانه نیست. ابوذر خود گفته است؛ من سه سال پیش از آنکه به حضور رسول خدا(ص) برسم نماز می خواندم و در علت بی اعتقادیش به «فلس»، بت قبیله، گفته اند که روزی دید که سگ قبیله، خود را به کنار «فلس» رسانده و بت را آلوده نمود در حالی که بت از خود هیچ واکنشی نشان نداد.
به هر صورت وقتی که به ابوذر خبر رسید که مردی در مکه مبعوث شده و می گوید که پیامبر خدای یکتاست روح دردمند و جستجوگرش بی صبرانه بدنبال دست یابی به واقعیت امید می بندد. برادرش اُنیس که خبر از دعوت جدید پیامبر (ص) را آورده، می گوید او مردی است که راست می گوید در حالی که قریش برایش چهره عبوس کرده اند.
بدنبال این خبر ابوذر راهی مکه شده به حضور پیامبر اکرم (ص) مشرف و اسلام را بر می گزیند. ایشان را از پیشگامان غیر قریش، و چهارمین یا پنجمین مسلمانی دانسته اند که به اسلام گروید
ویژگیهای ابوذر
در منابع به خضوع و ساده زیستی ابوذر اشاره شده و این مهم وی را به عیسی بن مریم همانند کردهاست. او به دین اسلام پایبند بود و مشتاق به فراگیری علم و گفته میشود که در علوم دین با عبدالله بن مسعود برابری میکرد. ابوذر 281حدیث نقل کرده که صحیح بخاری و صحیح مسلم، 31 عدد از آنان را روایت کردهاند.
علامه امینی در کتاب الغدیر به نقل از شهاب الدین ابشیهی آوردهاست که:
جبرئیل در صورت دحیه کلبی نزد پیامبر بود که ابوذر بر ایشان بگذشت و سلام نگفت. جبرئیل گفت: این ابوذر است، اگر سلامی میداد پاسخ او را میدادیم، گفت: جبرئیل! مگر میشناسیاش؟ گفت: سوگند به آن کس که تو را به راستی به پیغمبری برانگیخت که او در ملوک هفت آسمان معروف تر است تا در زمین. پرسید: چگونه خود را به این مقام رسانده؟ گفت: با پارسائیاش در برابر اموال نابود شونده? جهان. این گزارش را زمخشری نیز در باب 23از ربیع الابرار یاد کردهاست.
در کتاب فضائل و سیره چهارده معصوم در آثار استاد حسنزاده آملی آمدهاست:
روزی ابوذر بر پیغمبر گذشث، جبرئیل به صورت دحیه کلبی در خدمت آن حضرت به خلوت نشسته و سخنی در میان داشت. بگذشت. جبرئیل گفت: یا رسولالله! ابوذر بر ما گذشت و سلام نکرد؛ اگر سلام میکرد، ما او را جواب سلام میگفتیم، به درستی که او را دعایی هست که در میان اهل آسمانها معروف است؛ و چون من عروج کنم، از وی سؤ ال کن. چون جبرئیل برفت، ابوذر بیامد. حضرت فرمود که: ای ابوذر! چرا بر ما سلام نکردی؟ ابوذر گفت، چنین یافتم که دحیه کلبی در حضورت بود و برای امری او را به خلوت طلبیدهای، نخواستم کلام شما را قطع کنم. حضرت فرمود که: جبرئیل بود و چنین گفت. ابوذر بسیار نادم شد. حضرت فرمود که: چه دعاست که خدا را به آن میخوانی که جبرئیل خبر داد که در آسمانها معروف است؟ گفت: این دعا را میخوانم: «اللهم انی اسالک الایمان بک و التصدیق بنبیک و العافیه من جمیع البلاء و الشکر علی العافیه و الغنی عن شرار الناس».
ابوذر صحابی بزرگ پیامبر (ص)
علاقه به حقیقت، صداقت و روشن ضمیری بی نظیر ابوذر غفاری، ایشان را به یکی از اصحاب بزرگ پیامبر اکرم (ص) تبدیل نموده، عنصر لیاقت، روشن ضمیری، خوش طینتی، و … هر چه بود از ابوذر مسلمانی دگرگونه و متمایز با دیگران می سازد.
پاکی و تشنگی خاصش به حقیقت جویی، باعث می گردد که باران رحمت دیانت اسلام را که توسط پیامبر (ص) بر انسانها عرضه می شد با صداقت تمام پذیرا شده، در مقاطع مختلف ایفای نقش کند. ابوذر بعد از اینکه مسلمان شد تا پس از جنگ بدر و احد در میان قوم خویش مقیم بود سپس به مدینه به حضور پیامبر اکرم (ص) رسید حضرت رسول (ص) در برخی از غزوات ایشان را در مدینه جانشین خود می نمود از جمله به هنگام غزوه ذات الرقاع و غزوه بنی المصطلق (المریسیع) جانشین حضرتش بود.
در فتح مکه پرچم بنی غفار را داشت. در جنگ تبوک ابوذر از سپاه اسلام عقب افتاد وقتی که رسید پیامبر اکرم (ص) فرمود: «آفرین بر ابوذر که تنها راه می رود و تنها می میرد و تنها برانگیخته می شود. مثل این بود که یکی از عزیزان خانواده ام از من بازمانده و نرسیده است.» همچنین در فضیلتش می فرماید: «آسمان بر سر مردی راستگوتر از ابوذر سایه نیفکنده است و زمین راستگوتر از او را برپشت خود نداشته است.»
«ابوذر می گفت: روز قیامت مجلس من از همه شما به رسول خدا (ص) نزدیکتر است و این به آن جهت است که از آن حضرت که درود و سلام خدا بر او باد شنیدم که می فرمود: نزدیک ترین شما روز قیامت به من کسی است که از دنیا همانگونه بیرون رود که در زمان رحلت من بوده است و بخدا سوگند هیچ کس از شما نیست مگر آنکه به چیزی از دنیا دست یازیده است جزمن.»
شخصیت استثنایی ابوذر به حدی می رسد که از سوی جبرئیل به پیامبر خدا (ص) ندا می رسد که: سوگند به کسی که ترا به حق به پیامبری برانگیخته است او در ملکوت آسمانها از زمین مشهورتر است به پارسایی و پرهیزکاریش در این جهان فانی.
براستی که تعمق و تفکر در خصیصه های شخصیتی ابوذر، در دنیای خودخواهیها و مکرها، این کلام الهی را به خاطر می آورد که به پیامبر(ص) وحی شده: «وَ ِاذ قال ربک للملئکه انی جاعل‘’ فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء ونحن نسج بحمدک ونقدس لک قال انی اعلم مالا تعلمون»
(سوره بقره آیه 30، چون پروردگارت به فرشتگان گفت من در زمین خلیفه ای می آفرینم، گفتند: آیا کسی را می آ فرینی که در آنجا فساد کند و خونها بریزد، و حال آنکه ما به ستایش تو تسبیح می گوییم و تو را تقدیس می کنیم؟ گفت: من آن دانم که شما نمی دانید.)
از خصوصیات دیگر ابوذر فزونی علم و دانش و دیانت بود که امام علی(ع) در موردش فرمود:«انباشته از علمی شد که از کشیدن آن ناتوان ماند بسیار سختگیر و آزمند بود، سختگیر به از دست دادن دین خود و آزمند نسبت به کسب علم» چنانچه ابوذر، خود نیز می گفت:«پس از ترک محضر رسول خدا (ص) چنان شد که اگر پرنده ای در آسمان بال می زد، از آن حالت دانشی را به خاطر می آوردیم و بهره علمی می بردیم».
بدین ترتیب شخصیتی آگاه باوفا، الگوی دینداری، ثبات و پایداری، و شخصیتی بی نظیر برای جهان اسلام شکل می گیرد چنانچه یکی از شخصیتهای مهم شیعی چون مالک اشتر با ابوذر مصاحبت داشته و از علم او نیز بهره مند شده است.» مهمتر اینکه منزلت و اعتبار ابوذر نزد پیامبر (ص) بیش از دیگر اصحاب بود چرا که براساس شناختی که از ایشان داشتند تنها وی را لایق می داند که وظیفه بسیار خطیر دفاع از حق را برعهده اش قرار داده، پیمان گرفت که در راه خدا از سرزنشِ سرزنش کننده ها نهراسد و حق را بگوید هر چند تلخ باشد.
ایشان نیز، پس از رحلت نبی اکرم (ص) در عملی کردن این پیمان به خوبی عمل نمود و در حمایت از امام علی (ع) و اصول اسلامی، با تکیه بر آیات قرآن همه سختی ها را به جان خرید و در برابر خود خواهان قدرت طلب و بی عدالتی ها و نابهنجاریهای اجتماعی ایستاد تا آنجا که هیچ ترفندی برای همراه نمودنش کارساز نشد و «نه ای» که در برابر معاویه و دستگاه حاکمه او گفت چنان با اصالت، زیبا، انسانی و محکم بود که او را به ربذه کشاند ابوذر رنج آن را به جان پذیرا شد چرا که «نه» او، از جنس همان «نه ای» بود که خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) آموخت «لااله الاالله» لایی که پرچمدارش پیامبر (ص)، و مظهر عدالتش، روح بزرگ و باشگوه امام علی (ع) بود و منادی اش ابوذر!
دوستی ابوذر با امام علی(ع)
اربلی روایتی را نقل میکند که ابوذر، علی(ع) را وصی خویش قرار داد و گفت: به خدا قسم به امیرالمؤمنینِ بر حق وصیت کردم. به خدا قسم او بهاری است که در او آرامش است هر چند از شما جدا گردیده و حقش در خلافت غصب شده باشد. ابن ابی الحدید نیز میگوید: ابوذر در ربذه به ابن رافع گفت که به زودی فتنهای رخ خواهد داد، از خدا بترسید و از علی بن ابیطالب(ع) حمایت کنید.این دوستی و علاقمندی به علی بن ابیطالب(ع) تا آن جا بود که در تشییع شبانه پیکر فاطمه زهرا(س) شرکت کرد
در زمان خلفاء
ابوذر در دفاع از حق امام علی(ع) بر ولایت در آغاز از بیعت با ابوبکر سرباز زد.
وی در زمان خلیفه دوم از کسانی بود که به دستور عمر درباره منع نگارش حدیث بیاعتنا بود و میگفت: والله اگر شمشیری را بر دهانم نهند تا از پیامبر خدا(ص) نقل روایت نکنم، تحمل بُرندگی شمشیر را بر ترک سخن رسول خدا(ص) ترجیح خواهم داد. به دلیل نقل حدیث بود که ابوذر با چند نفر دیگر در زمان عُمَر زندانی شدند
تبعید به شام
بنابر نقل ابن ابی الحدید، علت تبعید ابوذر به شام در پی بخشش مبالغ بیت المال به مروان بن حکم، زید بن ثابت و دیگران توسط عثمان بود. وی میگوید: ابوذر در کوچه و خیابان فریاد میزد و اعتراض میکرد تا اینکه عثمان، او را از مدینه اخراج و به شام تبعید کرد.
وی در شام به کارهای معاویه اعتراض میکرد. روزی معاویه، 300دینار را برایش فرستاد. ابوذر به آورنده پول گفت: اگر این سهم امسال من از بیت المال است که تاکنون ندادهاید، میپذیرم ولی اگر پاداش است نیازی بدان ندارم، و آن را پس فرستاد. هنگامی که معاویه کاخ خضراء [سبز] را در دمشق بنانهاد ابوذر گفت:ای معاویه! اگر این کاخ از پول خداست خیانت است و اگر از پول خودت است اسراف است.
بدین طریق در شام دائماً به معاویه میگفت: بخدا سوگند! کارهایی را کردهای که من آنها را نمیشناسم؛ بخدا سوگند! این کارها نه در کتاب خدایند و نه در سنت پیامبرش(ص)؛ من حقی را میبینم که خاموش میشود؛ باطلی را میبینم که زنده میشود و راستگویی را میبینم که تکذیب میشود…. تا اینکه روزی معاویه پس از شنیدن سخنان ابوذر دستور بازداشت وی را صادر کرد و وی را دشمن خدا و دشمن رسول خدا خواند. ابوذر نیز در پاسخ گفت: من نه دشمن خدایم و نه دشمن رسول خدا، بلکه تو و پدرت دشمن خدا و رسول خدایید، به ظاهر اسلام آوردید و کفرتان را در دل نهفتید و قطعاً رسول خدا(ص) تو را لعن کرد و چندین بار تو را نفرین کرد که سیر نشوی. معاویه گفت: من آن شخص نیستم. ابوذر گفت: چرا تو همو هستی؛ رسول خدا(ص) به من گفت، در حالی که بر او میگذشتم و خودم شنیدم که میگفت: خدایا او [معاویه] را لعن کن و سیرش نکن مگر با خاک. در اینجا معاویه دستور زندانی کردن او را صادر کرد.
همچنین گفتهاند وی در شام، مردم را به فضایل پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) او توصیه میکرد. معاویه، مردم را از مجالست با وی نهی کرد، و به عثمان نامه نوشت و وی را از اعمال و سخنان ابوذر آگاه ساخت. معاویه پس از پاسخ عثمان، ابوذر را به مدینه روانه کرد.
تبعید ابوذر به ربذه
ابوذر در مدینه با عثمان دیدار کرد ولی دینارهای اهداییاش را نپذیرفت و به انتقاد از حکومت وی پرداخت. عثمان نیز او را تاب نیاورد و وی را با بدترین حالت به ربذه تبعید کرد. شرح حال گفتگو بین ابوذر و عثمان و تبعید به ربذه در بسیاری از کتب تاریخی آمده است.
عثمان هنگام تبعید ابوذر به ربذه دستور داد کسی او را مشایعت نکند و با او سخن نگوید، و امر کرد مروان بن حکم او را از مدینه بیرون کند. بدین طریق، کسی جرأت همراهی او را نداشت؛ با این حال، امام علی(ع)، عقیل و حسنین(ع) و عمار یاسر برای مشایعت او حاضر شدند و او را بدرقه نمودند.
وفات ابوذر
پیامبر(ص)فرمودند :
ای ابوذر! تو تنها زندگی میکنی، تنها میمیری، تنها مبعوث میشوی و تنها وارد بهشت میشوی. به واسطه تو، کسانی از اهل عراق که غسل و تجهیز و دفنت را انجام میدهند خوشبخت میشوند.
ابوذر در ذیالحجه سال 32ق و در زمان خلافت عثمان در ربذه از دنیا رفت. ابن کثیر مینویسد: به هنگام مرگ جز همسر و فرزندش کسی نزد او نبودخیرالدین زرکلی میگوید: وی در حالی از دنیا رفت که در خانهاش چیزی نبود که او را کفن کنند. مهران بن میمون نقل میکند: آن چه را من در خانه ابوذر دیدم بیشتر از دو درهم نمیارزید
نقل شده است هنگامی که همسرش امذر گریه میکرد و به ابوذر میگفت: تو در بیابان میمیری و من پارچهای ندارم تا تو را کفن کنم؛ ابوذر به وی گفت: گریه نکن و خوشحال باش. چرا که روزی رسول خدا(ص) در بین افرادی که من نیز در میان آنان بودم فرمود: یکی از شما در بیابان میمیرد و جماعتی از مؤمنین او را به خاک میسپارند. حال تمام افرادی که آن روز با من بودند در شهر و میان مردم جان سپردهاند و گفته پیامبر(ص) درباره من است
پس از این، عبدالله بن مسعود و برخی از یارانش از جمله حجر بن ادبر، مالک اشتر، و جوانانی از انصار اتفاقاً از آنجا گذشتند، و به تغسیل و تکفین او پرداختند و عبدالله بن مسعود بر پیکرش نماز خواند. طبق تاریخ یعقوبی، حذیفه بن یمان (از بزرگان صحابه) نیز در میان تدفین کنندگان ابوذر بوده است.
بنا بر نقل تمامی منابع، قبر ابوذر در ربذه استحربی، عالم حنبلی قرن سوم، در کتاب المناسک آورده است که در ربذه مسجدی به نام ابوذر، صحابی رسول خدا(ص) وجود داشته و گفته شده، قبر ابوذر نیز در همان مسجد است.
منبع :دانشنامه
گردآوری :نماگرد