زندگینامه حربن یزید ریاحی

حربن یزید ریاحی اولین کسی بود که به میدان جنگ رفت و در مقابل لشکر ایستاد و رجز خواند و به مقابله به آنها پرداخت و شهید شد .و امام حسین بر بالینش آمدند و فرمودند :<<نیکو آزاد مردی است حر از تبار بنی ریاح ، وچه آزاد مرد است او به هنگام رویا رویی نیزه ها>>
نسب:
حرّ بن یزید بن ناجیه بن قَعْنَب بن عَتّاب بن حارث بن عمرو بن هَمّام بن بنو ریاح بن یربوع بن حَنْظَلَه، از تیرههاى قبیله تمیم، منتسب است. و از اینرو، وى را ریاحى، یربوعى، حَنظَلى و تمیمى خواندهاند. خاندان حرّ در زمان جاهلیت و در دوره اسلام از بزرگان بودند. در باره سن حرّ، سخنى به میان نیامده و کسى از نام مادر او یاد نکرده است. نام پدرش همراه نامش شهرت دارد; (یزید بن ناجیه). چون از قبیله بنى ریاح بود، او را ریاحى مى گفتند.
زندگی قبل ا ز واقعه عاشورا
حرّ یکى از مشهورترین جنگاوران کوفه بود. در برخى منابع، به اشتباه، از وى با عنوان شُرطه عبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه، یاد شده است. با این حال، انتصاب وی به فرماندهی بخشی از سپاه اعزامی عبیداللّه بن زیاد (که از قبایل تمیم و همْدان بودند) برای مواجهه با امام حسین(ع) و نیز انضباط نظامی و پایبندی اش به اجرای دقیق فرمان های حکومتی، حضور او را به عنوان صاحب منصبی نظامی (نه لزوماً صاحب شرطه) در دستگاه حکومتی ابن زیاد تأیید می کند.
این احتمال به ویژه از آن رو تقویت می شود که وی ظاهراً با سیاست میانه ای نداشته و در هیچ منبعی از عقیده حرّ یا موضع گیری سیاسی اش در اوضاع پر تنش کوفه در سال ?? سخنی به میان نیامده، فقطبلعمی در روایتی قابل تردید، او را از شیعیانی دانسته است که تشیع خود را مخفی می کردند.

سر لشکری سپاه کوفه
عبیدالله بن زیاد چون از حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه آگاه شد، حر را که از بزرگان و رؤسای قوم خود در کوفه بود به حضور طلبید و او را به فرماندهی بالغ بر هزار سوار نصب کرده و به رویارویی امام حسین(ع) فرستاد.
بنا به روایات دیگر، عبیدالله، حصین بن نمیر تمیمی را همراه با چهار هزار نفر مرد نظامی به قادسیه اعزام کرد تا حد فاصل بین قادسیه تا خفّان و قُطقُطانیه تا «لَعلَع» را دقیقاً زیر نظر بگیرند تا از عبور و مرور کسانی که در این مناطق در تردد بودند، مطلع گردند. حر و سپاه هزار نفریاش نیز جزئی از این لشکر نفری بودند که از سوی حصین بن نمیر برای جلوگیری از حرکت کاروان حسینی به منطقه اعزام شده بودند
بشارت به حر
از حر روایت کردهاند که هنگامی که از قصر ابن زیاد در کوفه خارج شدم تا به سمت حسین بن علی(ع) حرکت کنم، سه بار ندایی را پشت سرم شنیدم که میگفت: «ای حرّ! تو را به بهشت بشارت باد ». او می گوید که به پشت سر نگریستم و کسی را ندیدم؛ با خود گفتم: «به خدا قسم، این بشارت نیست؛ چگونه بشارت باشد در حالی که من راهی جنگ با حسین بن علی(ع) هستم.»
او این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت حسین بن علی(ع) رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام(ع) به او فرمودند:تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافته ای.

اقتدا ی حر به امام حسین
هنگام ظهر شد، امام به حجاج بن مسروق گفت: خداوند تو را رحمت کند، اذان و اقامه بگو تا نماز بخوانیم. پس از اذان، امام به حر گفت: می خواهی با یاران خود نماز بخوانی؟ حرّ با اینکه پیشوای قوم و فرمانده سپاه بود، متواضعانه در پاسخ امام گفت: همگی پشت سر شما نماز می خوانیم. امام حسین(علیه السلام) پس از نماز، بر شمشیر خود تکیه زد و پس از حمد خدا رو به لشکر حرّ گفت: «ای گروه مردم، من نزد شما نیامدم، تا آنگاه که نامه های شما به من رسید و فرستادگان شما به نزد من آمدند که نزد ما بیا; زیرا امام و پیشوایی نداریم و امید است خدا به وسیله تو ما را هدایت کند. پس اگر به دعوتی که خود کرده اید، پایبندید، بار دیگر پیمان ببندید تا مطمئن شوم و اگر این کار را نمی کنید و از آمدنم ناخوشایند هستید، از همانجا که آمدم به همان جا برمی گردم.»
پس از نماز عصر هم امام با آنها سخن گفت. پس از سخنان امام، حر ریاحی گفت: «ابا عبدالله ما از این نامه ها و فرستادگان خبر نداریم» امام حسین(علیه السلام) برای اثبات گفته های خود به عقبه بن سمعان فرمود: «عقبه! آن خورجین نامه ها را بیاور».
به دستور امام، عقبه نامه های کوفیان را آورد و پیش لشکریان حرّ ریخت، همه می آمدند، نگاه می کردند و بر می گشتند. حر ریاحی گفت: «ابا عبدالله ما از کسانی که برایت نامه نوشته اند نیستیم، مأموریت ما این است که از تو جدا نشویم، تا تو را نزد عبیدالله ببریم.»
امام تبسمی کرد و در جواب گفت: «مرگ به تو از این کار نزدیک تراست.»

پیشنهاد امام به حر
در این هنگام امام به حرّ فرمود: «یارانم با یارانت و من با تو می جنگیم، اگر مرا کشتی سرم را نزد عبید الله ببر و اگر من تو را کشتم قوم را از دست تو آسوده کرده ام.»
حر ریاحی در جواب گفت: «من مأمور جنگ با تو نیستم، بلکه مأمورم تو را به کوفه، نزد عبیدالله ببرم، حالا که با من به کوفه نمی آیید، راهی را انتخاب کن که نه به کوفه منتهی شود نه مدینه، من هم نامه ای به امیر می نویسم و از او کسب تکلیف می کنم، شاید تصمیمی بگیرد و مرا از جنگ با تو معاف دارد.»
امام حسین(علیه السلام) از منزل «عُذیب» راه را به طرف چپ کج کرد، حر هم همراه امام حرکت نمود و یک لحظه از امام و یارانش غافل نمی شد. حرکت امام ادامه یافت تا به سرزمین نینوا رسیدند. در این هنگام سواری از طرف کوفه، نمایان شد و نزد حر رفت و نامه ای به او داد، حر نامه را باز کرد، دید از طرف عبیدالله است و در آن نوشته است: کار را بر حسین(علیه السلام) سخت و دشوار گیر و او را در بیابانی بی آب فرود آر و بدان فرستاده من جاسوس من است و همیشه با تو خواهد بود و اخبار تو را به من خواهد رساند. امام به حر گفت: «اجازه بده در آبادی «نینوا» یا «غاضریه» یا «شفیه»، فرود آییم.» حر به سخن امام گوش نکرد و گفت: «به خدا قسم نمی توانم با امر عبیدالله مخالفت کنم; زیرا مأمورش مواظب اعمال و رفتار من است.»
زهیر بن قین به امام حسین(علیه السلام) گفت: اجازه دهید با آنها جنگ کنیم; زیرا جنگ با این لشکر اندک، آسان تر از جنگ با لشکر بزرگی است که بعد از این خواهد آمد. امام در جواب فرمود: «دوست ندارم آغاز گر جنگ باشم.»

پشیمانی حر در روز عاشورا:
حرّ اگرچه اقدامی سخت گیرانه کرد، اما رفتارش با امام محترمانه بود؛ حتی یک بار با اشاره به حرمت خاص فاطمه (س) در روز دهم محرّم لشکرش را رها کرد و به امام حسین(ع) پیوست.
در روز عاشورا عمربن سعد لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود. او حربن یزید ریاحی را فرمانده بنی تمیم و بنی همدان کرد.با آراسته شدن سپاه، لشکر عمربن سعد آماده جنگ با سپاه امام حسین(ع) گردید.
حربن یزید چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید نزد عمربن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو میخواهی با این مرد (امام حسین(ع )بجنگی؟» گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسانترین آن افتادن سرها و بریدن دستها باشد »، حر گفت: «مگر پیشنهادات او خوشآیندتان نبود؟» ابن سعد گفت: « اگر کار به دست من بود میپذیرفتم؛ ولی امیر تو (عبیداللَّه) نپذیرفت.»
پس حر، عمربن سعد را ترک کرد و در گوشهای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(ع) نزدیک شد، مهاجر بن اوس -که در لشکر عمر سعد بود- به حر گفت: «آیا میخواهی حمله کنی؟» حر در حالی که میلرزید پاسخی نداد مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من میپرسیدند: شجاع¬ترین مردم کوفه کیست از تو نمیگذشتم (و تو را نام میبردم) پس این چه حالی است که در تو میبینم؟»
حر گفت: «بدرستی که خود را میان بهشت و جهنم میبینم و به خدا سوگند اگر پاره پاره شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد ». حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمهگاه امام(ع) حرکت کرد.
گفتهاند که وی با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمیکرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد هستیحر در حالی که سپر خود را وارونه کرده بود به اردوگاه امام(ع) وارد شد. او خدمت امام حسین(ع) آمد و عرض کرد:
فدایت شوم یابن رسول الله(ص) من آن کسی هستم که تو را از بازگشت (به وطن خود) جلوگیری کردم و تو را همراهی کردم تا به ناچار در این سرزمین فرود آیی؛ من هرگز گمان نمیکردم که آنان پیشنهاد تو را نپذیرند، و به این سرنوشت دوچارتان کنند، به خدا قسم اگر میدانستم کار به این جا میکشد، هرگز به چنین کاری دست نمیزدم، و من اکنون از آن چه انجام دادهام به سوی خدا توبه میکنم، آیا توبه من پذیرفته است؟
امام حسین(ع) فرمود: آری خداوند توبه تو را میپذیرد.

چگونگی شهادت حر :
زمان توبه حرّ تا شهادت وی چندان به طول نینجامید. بنابر روایتی، حرّ از امام تقاضا کرد که چون نخستین کسی بوده که بر امام خروج کرده، امام اجازه دهد که نخستین مبارز و شهید باشد.
وی بلافاصله پس از پیوستن به امام، راهی میدان نبرد شد و پس از گفتگوی دوباره و بینتیجه با عمربن سعد و بیان سخنانی در تقبیح رفتار زشت کوفیان، رجزگویان با آنان جنگید و سرانجام، پس از چندین نوبت نبرد، به شهادت رسید.
او شجاعانه میجنگید و با این که اسبش زخمی شده بود و از گوشها و پیشانی آن خون جاری شده بود، همواره رجز میخواند و سواره با دشمنان پیکار میکرد. تا این که چهل و چند نفر از دشمنان را به هلاکت رساند.
لشکر پیاده نظام ابن سعد به یکباره بر او حمله ور شده و او را به شهادت رساندند. گفته شده که دو نفر در شهادت او شراکت داشتند یکی ایوب بن مسرح و دیگر مردی از سواران اهل کوفه ، اما برخی دیگر از منابع نقل کردهاند که حربن یزید ریاحی و زهیر بن قین، پس از شهادت حبیب بن مظاهر در پیش از ظهر عاشورا، با هم به میدان رفتند و بر دشمنان حمله بردند. آن دو در جنگ یکدیگر را حمایت میکردند و هرگاه یکی از آنان در محاصره قرار میگرفت، دیگری به کمکش میشتافت آنان پیوسته می¬جنگیدند تا این که حر به شهادت رسید، زهیر نیز به اردوگاه برگشت.
اصحاب امام(ع) جنازه او را آوردند، امام(ع) بر بالین او نشست و خون از چهر? حر پاک کرد و این جملات را فرمود: «تو حر و آزادهای همان گونه که مادرت بر تو نام نهاد، تو در دنیا و آخرت حر و آزاده ای.»
امام حسین علیهالسلام با دستمالی سرِ حر را بست.

مرقد حربن یزید ریاحی
پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) و یارانش، طایفه بنی ریاح با توافق عمربن سعد، پیکر حرّبن یزید را از میدان جنگ بیرون برده و در محل فعلی، دفن کردند. اوّلین بنای آستانه وی، حدود سال 370هـ.ق. به فرمان عضد الدوله دیلمی ساخته شد. ولی به علت دوری آستانه از کربلا و ناامنی راهها، آستانه حرّ به تدریج رو به ویرانی نهاد. هنگامی که شاه اسماعیل صفوی، عراق را فتح کرد، نسبت به بزرگی حرّ و جایگاه مرقد او، احساس شک و تردید کرد. برای روشن شدن حقیقت، دستور داد تا قبر را بشکافند. هنگامی که کارگران قبرش را شکافتند، جسد حر با لباس های خون آلود دیده شد و آثار جراحت تازه بود و بر سرش اثر ضربه شمشیری که با دستمالی بسته شده بود، دیده می شد. شاه دستور داد، دستمال را باز کردند. ناگهان خون جاری شد، دستمال دیگری بستند ولی خون قطع نشد. مجبور شدند همان دستمال را دوباره ببندند. شاه اسماعیل قطعه کوچکی از آن پارچه را برید و برای تبرّک برداشت. سپس دستور داد قبر حرّ را بازسازی کنند، لذا در سال914هـ.ق. آستانه مجلّلی برای حرّ ریاحی ساخته شد.
تعمیر و مرمت آرامگاه حر
در دوره قاجار، مادر آقاخان محلاتی اقدام به تعمیر بقعه نمود و نیز صحنی قلعه مانند برای آن بنا نهاد تا، در مقابل خطر راهزنان، مأمنی برای زائران باشد در حسین خان شجاع السلطنه مرقد حرّ را بازسازی کرد و در سیدعبدالحسین کلیددار، ایوان آرامگاه او را مرمت کرد.
امروزه این مزار، در چند کیلومتری بارگاه امام حسین(ع) (از سمت مغرب)، قرار دارد که بر آن قبه و بارگاهی برپاست، اما درباره صحت انتساب این مزار به حرّ تردید وجود دارد.
برخی، ضمن رد این انتساب، برآناند که وی در کنار دیگر شهدای کربلا و در نزدیکی امام حسین(ع) مدفون است، لیکن به نظر سید محسن امین شهرت این مزار و تقید مردم به زیارت آن، غیرمستند نیست.
در زیارت ناحیه مقدسه از وی چنین یاد شده است: السَّلامُ عَلی الحُرِّ بْنِ الرِّیاحِی
منبع :بیتوته
گردآوری :نماگرد