زندگینامه بزرگان دینمذهبی

زندگینامه حضرت مریم (س)

4.7/5 - (20 امتیاز)

زندگینامه حضرت مریم سلام الله علیها 

 

زندگینامه حضرت مریم
زندگینامه حضرت مریم

حضرت مریم (س)دختر عمران و از نسل حضرت داود و مادر حضرت عیسی (ع)است .ایشان یکی از پنج زن  برجسته جهان بشریت است که در راس آنها حضرت فاطمه زهرا (س) قرار دارد  .در قران بر عفت و پاکدامنی مادر حضرت عیسی تاکید شده است .

 

نَسَب مریم(س)

حضرت مریم، آن بانوی بزرگوار نام پدرش «عمران» و نام مادرش «حنّه» بوده است، مادر مریم زنی نازا بود و فرزندی نیاورده بود و سال ها در حسرت طفلی برای خود می سوخت و آنقدر اشک می ریخت تا با خیال خوش فرزند به خواب برود. او نذر کرده بود که اگر روزی دارای طفلی شد، او را نوکری عبادتگاه بیت المقدس بگمارد تا خدمتگذار آنجا شود. و همین که فرزندی داشته باشد تا قلبش آرام بگیرد قانع بود.او هر زمانی که می دید پرنده ای به جوجه خود غذا می دهد و یا زنی طفلش را درآغوش گرفته، عاطفه مادریش شدت می یافت و نهایت میل خود به فرزند را احساس می کرد.

تصور اینکه فرزندی ندارد تا موجب تسکین دردهای او باشد، خواب راحت را از چشم او ربوده بود. او راضی بود عزیزترین چیز و گرانبهاترین ثروتش را بدهد تا شاهد نگاه دوست داشتنی و لبخند شیرین فرزند باشد و او را در آغوش گرم خود بفشارد و رنج و محنت خود را فراموش کند.

مادر مریم با خود پیمان بست که فرزند خود را به هیچ کاری وا دار نکند و از او هیچ انتظاری نداشته باشد، بلکه او را برای خدمت به خانه خدا فارغ از هر قید و بند آزاد بگذارد.

 

وفات عمران

روزی خداوند به عمران وحی فرستاد، من به تو فرزندی می بخشم. او مژده را به همسرش حنّه ابلاغ کرد و نذر کرد تا فرزندش را نذر بیت المقدس کند.

پروردگار دعای مادر را به اجابت رسانید. و خواهش او را بر آورد و روزی مادر احساس کرد که جنین در رحم او به حرکت در آمده است. این حادثه طراوتی به مادر بخشید و دنیا در نظرش روشن شد، چین و چروک جبین او را برطرف و لبخند خنشودی بر لبانش نشاند. او با چهره ای گشاده و آغوشی باز به استقبال زندگی رفت و با دلگرمی به آینده خوش بین شد.

از آن پس، او روزها در کنار شوهرش می نشست و آنچه در جان و دل خویش احساس می کرد با شوهر در میان می گذاشت و آینده کودک و آنچه را برای او آرزو داشت برای او بیان می نمود.

عمران نیز با خوشحالی و مسرّت به سخنان همسرش گوش می داد. این زن و مرد غرق در شادی و سرور شدند و آن طفل با آنکه هنوز در رحم مادر بود رنج و ناراحتیهای زندگی را از آنان برطرف ساخت.

در آن هنگام که مادر مریم در قعر دریای افکار و آرزوهایش شناور بود برگ تازه ای از زندگی او رقم خورد و روزگار بار دیگر چهره ناراحت را بر او نمایان ساخت و غم و اندوه را در دل او جایگزین کرد. آری او در انتظار فرزند و آرامش روان بود که مرگ شوهرش فرا رسید و اشک فراق را همچون باران بهاری از دیدگانش سرازیر ساخت.

بار دیگر مادر مریم تنها شد و هرچه قدر زمان وضع حمل او نزدیک می شد، تلخی غم و شهد آرزو در وجود او درهم می آمیخت و هر زمان احساس می کرد که دردهای درونی او افزایش یافته، امید به خدا قوت قلب او را احیاء می کرد و آرزوی دیدن سیمای فرزندی، پرتویی در دلش می افکند و ناراحتی و اندوه او را تسکین می داد و موجب تسلیت خاطرش می شد.

 

تولد حضرت مریم (س)

درد زایمان حنّه فرا رسید و مقدمات تولّد حضرت مریم فراهم گشت و لحظاتی بعد، مولود وی چشم به جهان گشود ولی ناگهان مادر مریم متوجه شد که فرزندش دختر است و در این لحظه بار دیگر کاخ آمال و آرزوهایش فرو ریخت و نقشه های او نقش بر آب شد.هنگامی که باری تعالی مریم را به آنها عنایت کرد، زن عمران گفت:

پروردگارا من دختر زاده ام، و خدا به آنچه او زایید داناتر بود و پسر چون دختر نیست، و من نامش را مریم نهادم و او و فرزندش را از شیطان رانده شده، به تو پناه می دهم. پس پروردگارش مریم را با حسنِ قبول پذیرا شد و او را نیکوکار آورد و زکریا را سرپرست وی قرار داد.

حنّه با صدای نالان به درگاه خدا شتافت، زیرا امیدوار بود که فرزندش پسر باشد، تا او را به بیت المقدس ببخشد تا بدینوسیله به خدا تقرب جوید و شکر نعمت وی را بجا آورد. ولی حال که معلوم شد فرزندش دختر است و دختران مناسب خدمت خانه خدا نیستند. به همین خاطر ابری از غم و اندوه وجودش را فرا گرفت، سپس او را مریم (زن عبادتکار) نام نهاد و از خدا خواست تا به لطف خود او را حفظ و با عنایت خویش او را پرورش دهد و او را مطابق نامش پارسا و عابد قرار دهد و ذریه مریم را از شر شیطان حفظ نماید.

در همان حال که مادر مریم در غم و اندوه فرو رفته بود به خدای خود پناه برد، خدا به درماندگی او رحمت کرد و دعای او را اجابت کرد، خدای تعالی راضی شد که دخترش را برای وفای به نذر قبول کند و به وی خبر داد که خدا نسبت به آنچه وضع حمل نموده داناتر از مادر اوست و ارزش و اعتبار فرزندی را که به او بخشیده بهتر می داند.

 

حضرت مریم خادم بیت المقدس

مادر مریم طبق نذری که کرده بود او را به بیت المقدس فرستاد، و چون فهمید مریم در خدمت به بیت المقدس پذیرفته شده است، بار دیگر غمهایش زدوده شد و دانست که خدا او را مشمول لطف و کرم خاص خود قرار داده است و او را بر این نعمت برگزیده است. لذا مریم را در پارچه ای پیچید و به سوی بیت المقدس روان شد و او را به روحانیون حرم سپرد و گفت؛ این دختر نزد شما باشد، زیرا من نذر کردم که خدمت گذار خانه خدا باشد.

آنگاه که مریم تحویل روحانیون بیت المقدس شد، خادمین و متولیان اطراف او جمع شدند و در پرستاری و تکفل او به نزاع پرداختند و هر یک می خواستند امور دختر را زیر نظر داشته باشند و تربیت او را به عهده بگیرند، زیرا مریم دختر پیشوای آنها بود و پدرش در زمان حیات در بین خادمین بیت المقدس، مقامی والا و ارجمند داشت، از این رو همگی می خواستند که این افتخار نصیب آنها گردد.

زندگینامه حضرت مریم
زندگینامه حضرت مریم

حضرت زکریا و کفالت مریم

در میان خادمین بیت المقدس حضرت زکریا نسبت به مریم مهربان تر بود و رغبت بیشتری به نگهداری او داشت. او می گفت؛ من شوهر خاله او هستم، این دختر را به من بدهید و مرا مخصوص توجه به او قرار دهید، زیرا من از جهت ارتباط خویشاوندی به او نزدیکتر و بیشتر مورد اعتمادم.

مشاجره بالا گرفت و هر یک برای مقصود خود دلیلی بیان می کرد، و با اصرار می خواستند سرپرستی مریم را خود به عهده بگیرند هیچکدام حاضر نشدند که این افتخار نصیب شخص دیگری شود و کفایت مریم را به او بسپارند، زیرا هر کدام امیدوار بودند که بدینوسیله به پروردگار خود تقرب جویند.

بالاخره همگی تصمیم به قرعه کشی گرفتند و در کنار نهری جمع شدند و قلمهای خود را در آب انداختند، تا قلم هر کس بالا آمد کفالت مریم از آن او باشد. پس از لحظاتی قلمها زیر آب رفت و تنها قلم زکریا بود که روی آب آمد، لذا تسلیم رأی او شدند و مریم را به او سپردند. از آن پس مریم تحت سرپرستی و کفالت زکریا درآمد و زکریا تربیت او را به عهده گرفت.

زکریا تصمیم گرفت به شکرانه این کار وسایل آسایش و رفاه مریم را به بهترین وجه فراهم سازد. عشق و علاقه زکریا به مریم، او را وا داشت تا مریم را دور از دسترس مردم نگهدارد. لذا اطاق بلندی در بیت المقدس بنا کرد که راهی به آن جز بوسیله نردبان نبود. زکریا شخصاً به بررسی و کفالت امور مریم پرداخت. او مرتب به مسکن و محراب عبادت مریم سر می زد تا از حال وی آگاه گردد و مایحتاج زندگی او را فراهم سازد.هرگاه که زکریا به نزد مریم می رفت، او را در حال عبادت می دید و همیشه غذایی آماده که در برابرش ظاهر می گشت، گفت؛ ای مریم این از کجا آمده است؟ او پاسخ گفت:

این از جانب خداست که خدا به هرکس بخواهد بی شماری روزی می دهد.مریم نیز از مردم کناره گرفت و در مکانی سکنا گزید و پوششی برای خود برگزید تا از دید مردم دور باشد و در برابر آنان پرده ای بر خود گرفت.

 

فضائل حضرت مریم (س)

با بررسی آیات 42 الی 44 سوره مبارکه آل عمران به این نتیجه می رسیم که فرشتگان با حضرت مریم (س) سخن می گفتند و او را از جانب خدا به مقام پاکی و برگزیدگی در میان زنان جهانیان وعده داده و نیز به ولادت کلمه اللّه (حضرت عیسی علیه السلام ) مژده می دادند.

خداوند متعال در سوره انبیاء پس از ذکر نام تعدادی از انبیاء بزرگ، در آیه 91، حضرت عیسی (ع) و مادرش حضرت مریم(س) را یاد نموده و آنها را آیه ای از آیات الهی معرفی می نماید.

 

ملاقات حضرت مریم با جبرئیل

حضرت مریم زیر نظر زکریا دوران کودکی را پشت سر گذاشت و گاهگاهی جهت رفع نیازمندیهای خود به خانه زکریا و نزد خاله اش ایشاع می رفت.

یک روز طبق عادت معمول، مریم (س) به نماز و عبادت خدا مشغول بود که ناگهان روحش مضطرب گشت و در خود ترس و نگرانی بی سابقه ای احساس کرد، در این حالفرشته ای از آسمان به صورت مردی تمام عریان در پیش روی مریم ظاهر شد تا مریم با او مأنوس و همدم شود. این اتفاق پنج هزار و پانصد و هشتاد و پنج سال پس از هبوط حضرت آدم رخ داد.

مریم با دیدنش از او گریخت و به خدا پناه برد، چون گمان کرد که او مردی گنهکار و متجاوز است و مریم که زنی پرهیزکار و مؤمنی عفیف و پاکدامن بود و چنین ارتباطی را خلاف عفت و تقوی می دانست.

در حالکیه ترس، روح مریم را آزار می داد، مرد ناشناس مریم را آرامش و اطمینان خاطر داد و از نگرانی او کم کرد.

[مریم گفت؛ اگر پرهیزگاری، من از تو به خدای رحمان پناه می برم. جبرئیل گفت؛ من فقط فرستاده پروردگار توأم برای اینکه به تو پسری پاکیزه بخشم].

[که نامش مسیح است، عیسی بن مریم(ع)در حالی که او در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان درگاه خدا است. و در گهواره به اعجاز و در میانسالی به وحی با مردم سخن می گوید و از شایستگان است].

در آن حال ابری از غم و اندوه بر سر مریم سایه افکند و موجی از تأثر او را فرا گرفت ولی زود بر اعصاب خود مسلط شد و نیروی تحلیل رفته خود را متمرکز کرد و به فرشته گفت؛

[چگونه مرا پسری باشد با آنکه دست بشری به من نرسیده و بدکار نبوده ام؟ فرشته گفت؛ فرمان چنین است، پروردگار تو گفته که آن بر من آسان است و تا او را نشانه ای برای مردم و رحمتی از جانب خویش قرار دهم و این دستوری قطعی بود].

فرشته پس از ابلاغ این پیام، ناپدید شد، اما مریم نشسته و آنچه را که شنیده بود، حیران و متحیر مانده و فکر می کرد که مردم در این مورد چه خواهند کرد و چه خواهند گفت؛ که چگونه دختر باکره ای باردار شده و صاحب فرزند گشته است، او هیچگاه شوهر به خود ندیده است. این افکار مریم را به وحشت انداخت و آن وحشت او را به گوشه گیری و انزوا کشاند.

 

نگرانی حضرت  مریم و سفر به دور دست

چندین ماه گذشت و مریم در این مدت پیوسته با شکنجه های روحی شدیدی دست به گریبان بود. او بیشتر اوقات در تنهایی و حُزن و اندوه به سر می برد. زندگی شیرین و خواب و خوراک گوارا از او سلب شده و بسیاری از وقتها فکرش پریشان و روحش پراکنده بود. به هیچ چیزی توجه نمی کرد و به هیچ سخنی گوش نمی داد.

[پس مریم به آن پسر (عیسی علیه السلام ) باردار شد و به جائی دور خلوت گزید].

آری، مریم ناگزیر به شهر «ناصره» زادگاه خود رفت و همراه با فرزندی که در رحم و غم و اندوهی که در سینه داشت در آنجا اقامت گزید و در یک منزل تابستانی بسیار ساده ساکن شد تا از چشم و زبان مردم در امان و از نظر آنها مخفی باشد.به این دلیل او از رفت و آمد با قوم خویش دوری می کرد و خود را به بیماری و کسالت می زد که می ترسید اسرار نهانی او آشکار شود و بر سرِ زبانها بیافتد و مردم از او به زشتی یاد کنند و در موردش سخن گزاف بگویند.هرچه قدر دوران بارداری او پیش می رفت، اندوه او فزونی می یافت و نگرانی او بیشتر می شد و به زودی آنچه را که سعی می کرد مخفی نگاه دارد ظاهر می گشت.به راستی که می توان یقین داشت که او در ذهن خود می گذراند و چه می گفت؛

بار خدایا خودت رحم کن! این چه سرنوشتی است که مقدرات، برای من در نظر گرفته شده است؟ من از سلاله پیامبران و از خانواده ای هستم که ریشه در آن بر تقوی و شاخه های آن سَر بَر آسمان حکمت برآورده است؟ پدرم مردی سالم و صالح و مادرم زنی پاکدامن بوده، چگونه ممکن است، زبانها آبروی مرا مورد شک قرار دهند؟

راستی که مریم مرتکب گناهی نشده، و دامن او از معصیت آلوده نشده است. مریم از تصوراتی که در ذهن مردم دور می زد پیراسته و پاک و از آنچه در خاطراتشان می گذرد مبرا است.

و آیا مریم در چنین شرایطی جز تسلیم در برابر قضای خداوند چاره ای دارد و آیا جز انتظار مقدرات راه دیگری به نظر او می رسد؟

زندگینامه حضرت مریم
زندگینامه حضرت مریم

ولادت  حضرت عیسی علیه السلام

بی تردید پرهیزگاری مریم، تا حدی ناراحتی های او را کم می کرد، و او را امیدوار می ساخت که خاطر پریشانش آسوده گردد؟ او همواره امید به آینده یعنی زمان بعد از زایمان فکر می کرد که نوزاد خود می تواند دلیلی بر بی گناهی او باشد چرا که فرشته خدا به او خبر داده بود که فرزندی از تو به دنیا می آید که در گهوراه سخن می گوید. و آیا این برهان، دلیلی بر بی گناهی او نبود؟ قطعا چنین بود، زیرا چنین کودکی خود بهترین گواه بر پاکی مریم بود.

بالاخره زمان وضع حمل فرا رسید و مریم درد زایمان را احساس کرد. مریم بی درنگ از شهر خارج شد و سر به بیابان گذاشت تا دور از مردم فرزند خود را به دنیا آورد.

تا اینکه درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمایی کشانید.

گفت؛ [ای کاش من از این پیش مرده بودم و از صفحه عالم به کلّی نامم فراموش شده بود].

در آن بیابان مریم تنها و بی پناه و بدون یار و مددکاری که در هنگام وضع حمل به او کمک کند و باعث تسکین دردش شود.

[پس، از زیر پای او فرشته ای (عیسی بن مریم)، مریم را نداد داد که؛ غم مدار، پروردگارت از زیر قدم تو چشمه آبی جاری کرد. ای مریم شاخ درخت خرما را حرکت بده تا از آن برای تو رطب تازه فرو ریزد. و تناول کن و از این چشمه آب بنوش و چشم خود را به عیسی روشن دار].

در نهایت مریم درد طاقت فرسا و مشقت بار وضع حمل را چشید و فرزند خود را در محیطی باز و در زیر آسمان صاف به دنیا آورد. و به این ترتیب عیسی علیه السلام به قدرت الهی از مادری نمونه و پاک چشم به جهان گشود. وقتی کودک به دنیا آمد، مریم به بیت المقدس بازگشت.

1 – مریم از بیت المقدس خارج شد و به امر خالق خویش دارای قدرت طی الارض شد و در چند دقیقه به کربلا رسید.

 

سرزنش حضرت  مریم (س)

بی شک سبز شدن نخل خکشیده، دلیلی محکم بر بی گناهی مریم و پاکدامنی او بود و این آیت روشن می توانست راه تهمت دروغگویان و عیب جویان را سد کند. ولی این معجزه تنها برای آن دسته کارساز است که در آن مکان و در کنار نخل با مریم روبرو می شدند، اما چنین نبود و در آن زمان مریم تنها بود و کسی آن صحنه را مشاهده نکرد.

ابلیس که باخبر گشت کودکی به دنیا آمده است به جستجوی مسیح پرداخت وقتی او را با مریم در وسط بیابانی یافت دور تا دورش را انبوه فرشتگان گرفته بودند و اجازه ورود به شیطان را ندادند. شیطان پرسید؛ عیسی کیست؟

عنایت پروردگار بار دیگر شامل حال مریم شد و ندایی تازه از سوی کودکش به او رسید که: گفتند؛ او مثل آدم علیه السلام است بدون پدر به دنیا آمده است.

[اگر کسی از جنس بشر را که دیدی به او بگو که من برای خدا نذر روزه سکوت کرده ام و با هیچکس امروز هرگز سخن نخواهم گفت].

مریم با شنیدن این ندا با آسودگی خاطر تمرکز از دست رفته خود را باز یافت و قوای

باقیمانه خود را به کار گرفت و در حالیکه کودک خود را در آغوش گرفته بود به طرف قریه و قبیله خود به راه افتاد.

با ورود مریم به شهر، خبر او منتشر شد و چون مردم، او را با نوزادش دیدند، زبان به سرزنش او گشودند و هرکس تهمتی زد و ناسزایی گفت. آنها در ملامت و سرکوب او شدت عمل به خرج دادند. برخی شرافت خاندانش را بخاطرش می آوردند و بزرگواری اصل و نسب او را تذکر می دادند.

 

حضرت عیسی در گهواره سخن گفت 

[آنگاه که قوم مریم به جانب او آمدند و گفتند؛ ای مریم، عجب کاری منکر و ناپسندی کردی. ای مریم، خواهر هارون، تو را نه پدری ناصالح بود، و نه مادری بدکار. مریم با اشاره پاسخ آنها را به طفل حواله کرد، آنها گفتند؛ ما چگونه با طفلی که در گهواره است سخن بگوییم. طفل گفت؛ همانا من بنده خاص خدا هستم که مرا کتابی آسمانی و شرف نبوت عطا فرموده و مرا هر کجا که باشم برای جهانیان مایه برکت و رحمت گردانید. و تا زنده ام به عبادت، نماز و زکات سفارش کرد. و به نیکوئی با مادر توصیه نمود و مرا ستمکار نگردانید]

هنگامی که زنان قومش به مریم تهمت زدند، عیسی به دفاع از مادرش پرداخت. عیسی بدون پدر از مادرش زاده شد و بی شک اگر او قادر به صحبت و دفاع از خود نبود مادرش در معرض اتهام قرار می گرفت.

عیسی در گهواره در ادامه صحبت خود مردم را ارشاد کرد و به خداپرستی دعوت نمود و گفت؛

[و سلام حق بر من باد روزیکه به دنیا آمدم و روزیکه از جهان بروم و روزیکه برای زندگانی ابدی آخرت باز برانگیخته خواهم شد].

[خدا هرگز فرزندی اتخاذ نکرده که وی منزه از آنست (او قادر است) که چون حکم نافذش به ایجاد چیزی تعلق گیرد، گوید موجود باش، آن چیز بی درنگ موجود می شود. خدای یکتا پروردگار من و شما و همه عالم است، او را بپرستید که راه راست همین راه خداپرستی است].

آری عیسی از همان نوزادی، مردم را دعوت به یکتاپرستی نمود و حجت را بر آنها تمام کرد. او را مسیح نامیدند، به خاطر وجود میمنت و به کسی که در وجودش بود و همیشه با مسح طهارت و پاکی ها، خود را از گناه مصون می داشت. او بیماری را مسح نمی کرد مگر آنکه زود شفا می گرفت و هنگام تولدش جبرئیل با بالهایش او را مَسح نمود، تا از شر شیطان در امان باشد. به راستی این بیان قاطع که از دهان یک نوزاد خارج می گردد نیازی به جهت و برهان دیگری بر عفت و پاکدامنی مریم ندارد. حکمت خدا که طفل را در بدو تولد توان سخن گفتن بخشیده و به پیغمبری برگزیده است، بطور مسلم دلیل برائت مریم و آیت و معجزه ای روشن بر طهارت او است. زیرا خدایی که نوزاد را در این سن به سخن آورده، قادر است که مانند این طفل را بدون پدر بوجود آورد.

پس قوم دریافتند که این کودک با خواست خدا خلق شده و باید دست از ملامت و سرزنش مریم بردارند و حیثیت او را مورد تردید قرار ندهند و فتنه و آشوب برپا نکنند.

رغ حال که معلوم شد فرزندش دختر است و دختران مناسب خدمت خانه خدا نیستند. به همین خاطر ابری از غم و اندوه وجودش را فرا گرفت، سپس او را مریم (زن عبادتکار) نام نهاد و از خدا خواست تا به لطف خود او را حفظ و با عنایت خویش او را پرورش دهد و او را مطابق نامش پارسا و عابد قرار دهد و ذریه مریم را از شر شیطان حفظ نماید.

در همان حال که مادر مریم در غم و اندوه فرو رفته بود به خدای خود پناه برد، خدا به درماندگی او رحمت کرد و دعای او را اجابت کرد، خدای تعالی راضی شد که دخترش را برای وفای به نذر قبول کند و به وی خبر داد که خدا نسبت به آنچه وضع حمل نموده داناتر از مادر اوست و ارزش و اعتبار فرزندی را که به او بخشیده بهتر می داند.

 

منبع :حوزه

گردآوری :نماگرد

 

 

 

 

ز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا