زندگینامه بزرگان دینمذهبی

زندگینامه میر داماد

4.5/5 - (24 امتیاز)

زندگینامه میر برهان الدین  محمد باقر استر آبادی 

زندگینامه میر داماد
زندگینامه میر داماد

میر برهان الدین محمد باقر استر آبادی معروف به میر داماد از دانشمندان و فلاسفه وحکمای اسلام در قرن یازدهم هجری قمری است واز برجسته گان دوره صفویه محسوب می شود .به علت مهارت وتخصص در فلسفه و حکمت او را معلم ثانی نیز نامیدند از دانشمندان عصر ایشان شیخ بهایی را می توان نام برد .

 

ولادت میرداماد 

سید شمس‌الدین محمد حسینی استرآبادی از شاگردان مکتب محقق کرکی (محقق ثانی) مولا امیرمومنان امام علی علیه‌السلام‌‌ را در خواب دید؛ آن امام همام به او سفارش کرد که دخترش را به عقد ازدواج «سید شمس‌الدین» دربیاورد.

محقق کرکی یکی از دختران خود را به عقد وی درآورد؛ اما پس از مدتی، آن دختر دار فانی را وداع گفت. محقق از چگونگی تعبیر خواب خود متحیر ماند؛ تا این که مجدداً مولا را در خواب می‌‌بیند. آن حضرت به او می‌‌فرماید: منظور ما این دختر نبود، بلکه فلان دخترت منظور است: زیرا از او فرزندی متولد خواهد شد که وارث علوم انبیا و اوصیا می‌‌گردد. از این رو، محقق دختر دیگری را به عقد سید شمس‌الدین درمی‌‌آورد؛ که حاصل این پیوند مبارک، پسری شد به نام «محمدباقر» که بعداً یکی از عالمان شیعه شد.

میربرهان‌الدین استرآبادی، مشهور به «میرداماد» در نیمه دوم قرن دهم هجری در استرآباد پا به عرصه حیات گذاشت. هر چند درباره سال تولد او، اطلاعات کافی در دست نیست؛ ولی کتاب «نخبه المقال فی اسماء الرجال»، تولد وی را سال 969 ق. ذکر کرده است.

عین عبارت «نخبه المقال» این چنین است: «ظفرت به تاریخ میلاده (میرداماد) سنه 969»

 

خاندان میرداماد

اما آن چه مسلم است، وی در خانه علم و معنویت پا به عرصه گیتی نهاد؛ پدرش، سید محمد حسینی استرآبادی و مادرش دختر محقق کرکی بود و نسب وی به امام حسین علیه‌السلام‌‌ می‌‌رسد. عنوان استرآبادی ظاهرا به دلیل انتساب پدرانش به «استرآباد» بوده و خود وی در استرآباد به دنیا نیامده است؛ چرا که پدرش مسلما در مرکز سیاسی کشور بوده و سند و مدرکی بر سکونت خانواده میرداماد در استرآباد، وجود ندارد

از آنجا که پدرش، داماد شیخ علی بن عبدالعالی کرکی (معروف به محقق ثانی) بود، به «میرداماد» معروف شد که بعدا این لقب به میر محمدباقر نیز داده شد

 

تحصیلات میر داماد 

میر محمد باقر سال های کودکی را پشت سر نهاد و به جرگه دانش پژوهان پیوست. او در نخستین فرصت، به سمت توس هجرت کرد و در پرتو آستان قدس رضوی، به فراگیری دانش پرداخت و علوم دینی را نزد سید علی فرزند ابی الحسن موسوی عاملی و دیگر اساتید آن دیار آموخت.
همچنین علوم فلسفه و ریاضیات را در دوران حضورش در توس آموخت. میر محمد باقر سپس راه قزوین پیش گرفت. قزوین در آن زمان، پایتخت «دولت صفویه» بود و دانشمندان زیادی در آن شهر مشغول تحقیق و تدریس بودند؛ وی نیز به تدریس علوم دینی پرداخت. در سال ۹۸۸ ق. دوباره به خراسان آمد و تا سال ۹۹۳ ق. در آن دیار ماندگار شد و سپس به کاشان مهاجرت کرد

 

مقام علمی میرداماد 

میرداماد از علمای برجسته قرن یازدهم و از بزرگان فلاسفه و حکمای اسلامی ‌‌بود. اسکندر بیگ منشی ـ که معاصر میرداماد بود ـ در کتاب «تاریخ عالم آرای عباسی»، او را چنین وصف می‌‌کند: «در علوم معقول و منقول، سرآمد روزگار خود و جامع کمالات صوری و معنوی، کاشف دقائق انفسی و آفاقی بود. در اکثر علوم حکمیه و فنون غریبه و ریاضی و فقه و تفسیر و حدیث، درجه علیا یافته و فقهای عصر فتاوای شرعیه را به تصحیح آن جناب معتبر می‌‌شمارند»

میرداماد در زمینه علوم اسلامی، دارای آثار ارزشمندی است و در ابواب مختلف فقه و اصول، نیز صاحب نظر بود. لکن آن چه در شخصیت علمی‌‌اش غلبه دارد، مهارت وی در حکمت و فلسفه است؛ به طوری که او را «معلم ثالث» خوانده‌اند و او نیز خود را «معلم» می‌‌خواند و شأن خود را کمتر از ابونصر فارابی نمی‌‌دید. از این رو، در برخی از تألیفات خویش می‌‌گوید: «قال شریکنا فی التعلیم ابونصر الفارابی» و بهمن‌یار را ـ که بزرگترین شاگرد ابن سینا بود ـ شاگرد خویش می‌‌پنداشت و اگر می‌‌خواست از او قولی نقل کند، می‌‌گفت: «قال تلمیذنا بهمنیار؛ شاگرد ما بهمن‌یار گفت».

همچنین در رشته فلسفه، خود را هم‌ردیف شیخ الرئیس ابوعلی سینا می‌‌دانست: «کتاب الشفا لسهیمنا السالف و شریکنا الدارج الشیخ الرئیس».

آورده‌اند که: روزی ملاصدرا برای شرکت در درس میرداماد حاضر شد؛ ولی استاد هنوز به کلاس درس مشرف نشده بود. تاجری برای مسئله مهمی ‌‌به محل درس میرداماد آمد و از ملاصدرا پرسید: میرداماد افضل است یا فلان ملاصدرا در جواب گفت: میر، افضل است. در این هنگام استاد آمد و چون متوجه گفتگوی آن دو شد لختی درنگ کرد تا از سخن شاگردش آگاهی یابد.

سپس تاجر سوال کرد: میر، افضل است یا شیخ الرئیس ابو علی سینا؟ صدرالمتألهین جواب داد، میر برتر است. تاجر سوال کرد: میر برتر است یا فارابی؟ ملاصدرا خاموش ماند. در این هنگام، حکیم نامور استرآباد ندا داد و گفت: صدرا! مترس؛ بگو میر، برتر است.

نام‌آورترین شاگرد میرداماد؛ یعنی صدرالمتألهین، در اولین عبارتش هنگام بازگویی گفتار معصومان علیهم‌السلام، این گونه استادش را می‌‌ستاید: اخبرنی سیدی و سندی و استادی و استنادی فی المعالم الدینیه والعلوم الالهیه والمعارف الحقه والاصول الیقینیه، السید الاجل الانور العالم المقدس الاطهر، الحکیم الالهی والفقیه الربانی، سید عصره و صفوه دهره، الامیرالکبیر والبدرالمنیر، علامه الزمان و اعجوبه الدوران المسمی ‌‌بمحمد الملقب بباقر الداماد الحسینی قدس الله عقله بالنور الربانی..

میرداماد علاوه بر این که در علوم ذکور شهرت یافته، در فصاحت و بلاغت نیز استاد و خطیبی جامع و پیشوایی مسلم بود؛ به عصر خویش خطیبی کامل؛ به جمعه و جماعت مواظبتی دائم و قاطبه افراد زمان به حضورش حاضر می‌‌شدند.

 

تأثیرگذاری علمی میر داماد

میرداماد، از دو طریق بر اندیشه‌های بعد از خود، تأثیر گذاشت:

الف) در مقیاس کمتر، با نوشته‌ها و تألیفاتش که بیش از یکصد جلد کتاب و رساله می‌‌باشد.
ب) با مقیاسی بالاتر، از طریق تربیت شاگردان بسیار که هر کدام آثار باارزشی از خود برجای گذاشته‌اند، همانند «ملاصدرا» که تأثیر عمیقی بر اندیشه‌های فلسفی پس از خویش داشته است

 

وضعیت علمی ‌‌در عصر میرداماد

هنگامی ‌‌که انحطاط و سقوط سیاسی و اجتماعی بر نواحی دنیا اسلام سایه افکنده و آفاق آن در تاریکی شدیدی فرورفته بود، برخی از نقاط جهان اسلام همچنان با نور معرفت، فرهنگ و علوم اسلامی‌‌ منور بود.

«ایران» و «جبل عامل» مهمترین مراکز دنیای اسلام بودند و از این دو مرکز، علوم اسلامی‌‌ در تمام رشته‌ها رشد و گسترش می‌‌یافت. هر چند ایران نیز در حال جنگ با عثمانی و درگیری‌های داخلی بود؛ اما چون حکومت آن شیعی بود، علمای شیعه در امان بودند. لذا مردانی بزرگ در این دوره پا به عرصه میدان علم و دانش گذاشتند که جهان اسلام از وجود آن‌ها بهره‌مند گردید. آنان قافله سالاران علم و ادب بودند. در این میان، عده‌ای از علمای شیعه در کلیه رشته‌های معارف و فنون، درخشیدند که نسل‌های بعد از ثمرات و آثار علمی ‌‌آن‌ها بهره‌مند شدند. یکی از آنان، میرداماد است که از پیشوایان حکمت، فلسفه و حدیث بود.

توجه میرداماد به فلسفه و کلام، به هیچ وجه مانع از پرداختن او به احادیث نشد؛ بلکه وی برای اولین بار کوشید تا با شرح احادیث، استفاده بیشتری از معارف اهل بیت علیهم‌السلام در دانش‌های رایج حوزه‌ها ارائه دهد.

از برخی آثار حدیثی میرداماد چنین بدست می‌‌آید که وی تخصص زیادی در احادیث داشته است؛ در عین حال، باید توجه کرد که اگر او را به این جهت، «اخباری» بدانیم، نباید با اخباری‌هایی که ضد فلسفه و کلام بوده‌اند، اشتباه بگیریم.

تشیع در قرن دوم و سوم هجری دارای دو گرایش متفاوت بود:

الف) «مکتب قم» که به احادیث توجه زیادی داشت.
ب) «مکتب بغداد» که به مباحث عقلی توجه بیشتری داشت.
این دو جریان در زمان شیخ مفید (متوفی 413 ق) و شیخ طوسی (متوفی 460 ق) با یکدیگر تلفیق شد؛ سپس اصل این جریان به «شیعه اصولی» نامیده شد و بر حوزه‌های علمیه شیعه در عراق غلبه کرد و در بعد فقهی آن به تدریج، فقه عقلی و اجتهادی پدید آمد و کمتر به آثار حدیثی توجه کرد.

با این همه، در برخی از محافل شیعی توجه به حدیث، ولو به شکل ضعیف، ادامه یافت و این وضعیت باعث شد که شماری از آثار حدیثی شیعه در طول قرن‌ها از بین برود. در این ارتباط، تحول مهمی‌‌ در دوره میانی صفوی ایجاد شد و علمای شیعه به تدریج به متون حدیثی روی آوردند. البته این نوع حدیث‌گرایی، با فلسفه و کلام پیوند کامل داشت؛ از این رو، میرداماد کتاب الرواشح السماویه را در شرح کافی نوشت. و این روش پس از وی توسط شاگردش، ملاصدرا و افرادی مانند محمدتقی مجلسی دنبال شد.

 

زندگینامه میر داماد
زندگینامه میر داماد

صفات اخلاقی

حکیم فرزانه در حکمت علمی‌‌ و اخلاقی فردی، ممتاز بود و به همراهی حکمت نظری با تهذیب اخلاق، تأکید داشت و حکمت بدون تهذیب را باعث گمراهی و ضلالت می‌‌دانست. او به دستورها و فرایض دینی به عنوان «آداب سیر و سلوک» بسیار اهمیت می‌‌داد. به قرآن علاقه‌ای بسیار عمیق داشت؛ به طوری که هر شب نصف قرآن را تلاوت می‌‌کرد. آن اندازه می‌‌خوابید که برای پرداختن به کارهایش تجدید قوا کرده باشد و غذا به اندازه‌ای می‌‌خورد که توان تحقیق و کارهای دیگرش را داشته باشد

اغلب اوقات، به ذکر خدا و تزکیه نفس مشغول بود و شب‌ها در حال تهجد. اهمیت زیادی به ادای نوافل می‌‌داد و هیچ یک از نوافل را ترک نمی‌‌کرد و این وضع را از سن بلوغ تا زمان وفات ادامه داد.

 

تواضع میرداماد

یکی از سجایای اخلاقی میرداماد چنین است که وی از دوستان شیخ بهایی بود. روزی این دو عالم بزرگوار، همراه یکی از شاهان صفوی، سوار بر اسب از شهر خارج شدند. میرداماد، برخلاف شیخ بهایی، تنومند و چاق بود. به همین جهت، اسب میرداماد آهسته‌تر حرکت می‌‌کرد؛ در نتیجه بین او و شیخ بهایی، فاصله افتاد، شاه صفوی برای آزمایش دوستی و صمیمیت آن دو، نخست نزد میرداماد رفت و گفت: شیخ بهایی جلوتر از ما حرکت می‌‌کند، معلوم است به ما اعتنا نمی‌‌کند و فرد مغروری است! میرداماد در جواب فرمود: این طور نیست؛ بلک علتش این است که آن اسب از این که عالمی‌‌ مانند او را حمل می‌‌کند به وجد آمده و به سرعت حرکت می‌‌کند.

آن گاه شاه خود را به شیخ بهایی رساند و به او گفت: میرداماد از ما عقب‌تر است؛ مثل این که به ما اعتنا نمی‌‌کند یا خودش را از شما بالاتر می‌‌پندارد! شیخ بهایی فرمود: آن اسب که یواش‌تر حرکت می‌‌کند و عقب مانده، حق دارد؛ زیرا دریایی از علم را حمل می‌‌کند و سپس در اوصاف میرداماد صحبت‌هایی کرد؛ شاه صفوی از خلوص و تواضع این دو دانشمند، شگفت زده شد و آنان را ستود.

 

استادان

میر محمد باقر از محضر علمای بزرگی کسب فیض کرد؛ از جمله:
۱. شیخ عبدالعالی بن علی بن عبدالعالی کرکی (متوفای ۹۹۳ ق.)، (دایی میر محمد باقر).
۲. شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد عاملی (متوفای ۹۸۴ق.)، (پدر شیخ بهایی)
۳. سید نورالدین علی بن الحسین موسوی عاملی؛ وی از شاگردان شهید ثانی بود که به ایران مهاجرت کرد.
۴. علی بن ابی الحسن عاملی.
۵. تاج الدین حسین صاعد بن شمس الدین توسی.
۶. میر فخر الدین محمد حسینی سماک استرآبادی (۹۱۸ ـ ۹۸۴ ق.) ؛ وی مهمترین استاد میرداماد در علوم عقلیه بود.

 

شاگردان میرداماد

از جمله شاگردان وی عبارتند از:
۱. صدرالدین محمد شیرازی معروف به ملا صدرا، (متوفای ۱۰۵۰ق) ؛
۲. حکیم ملا عبدالرزاق لاهیجی (متوفای ۱۰۷۱ق).
۳. ملا محسن فیض کاشانی (متوفای ۱۰۹۱ق).
۴. حکیم قطب الدین لاهیجی (متوفای ۱۰۷۵ ق).
۵. سید احمد علوی عاملی.
۶. ملا خلیل قزوینی (۱۰۰۱ ـ ۱۰۸۹ق).
۷. علی نقی کمره ای، شاعر (متوفای ۱۰۲۹ق).
۸. نظام الدین امیر احمد بن زین العابدین عاملی.
۹. محمد تقی بن ابی الحسن حسینی استر آبادی.
۱۰. عبدالغفار بن محمد بن یحیی گیلانی.
۱۱. امیر فضل الله استرآبادی.
۱۲. دوست علی بن محمد.
۱۳. عادل بن مراد اردستانی.
۱۴. شمس الدین محمد گیلانی (شمسای گیلانی).
۱۵. میرزا شاهرخ بیگار.
۱۶. محمد حسین حلبی.
۱۷. عبدالمطلب بن یحیی طالقانی.
۱۸. ابوالفتح گیلانی.
۱۹. میر منصور گیلانی.
۲۰. شیخ عبدالله سمنانی.
۲۱. محمد حسن زلالی خوانساری.
۲۲. شیخ محمد گنابادی.
۲۳. حسین بن محمد بن محمود حسینی آملی (سلطان العلما).

 

معاصران میرداماد

معاصران میرداماد و خود وی همگی از منسوبان به دربار و مورد توجه و احترام بسیارشاه عباس بوده اند و شاه با آنان مجالست و دوستی نزدیک داشته است. سابقه ارتباط ودوستی آنان با دربار به ارتباط و دوستی پدرانشان با دربار صفوی برمی گردد.

از علمای بنام معاصر میرداماد، فقیه، محدث، مفسر، متکلم، ریاضیدان، شاعر، ادیب وعارفت بلند مرتبه شیخ بهاءالدین محمد عاملی مشهور به «شیخ بهایی » (953 تا1030ه0ق)است. وی در تمامی علوم متداول آن روز استاد بود اگر بخواهیم تبحر وی را در دو زمینه علوم عقلی و علوم نقلی مقایسه کنیم باید بگوییم که بیشتر در علوم نقلی تبحر داشته و از این نظر برجسته بوده است. گرچه شیخ بهایی در علوم عقلی همچون کلام و در سیر و سلوک وعرفان نیز دست داشته و اشعار بسیاری با این صبغه دارد، به گونه ای که صوفیه وی را ازخود می شمرده اند، لیکن با نگاهی گذرا به آثار وی روشن می شود که شخصیت علمی وی درزمینه علوم شرعی برجسته و ممتاز بوده است و در زمینه علوم عقلی بخصوص حکمت صاحب تالیف نیست.

شیخ بهایی (ره) شیخ الاسلام اصفهان بود و منصب رسمی فقاهت و امور دینی به وی محول گردیده بود. شیخ بهایی (ره) در سلوک و عرفان نیز دست داشته و یکسره به دنیابی توجه بوده است. مثنویهای او که از حیث صورت و معنا به سبک مثنویهای مولوی است شاهدی گویا بر این مدعاست.

شیخ بهایی و میرداماد دوستی نزدیک و صمیمانه ای داشته اند. با آن که آن دو بزرگواردر مواردی نظرگاههای مخالف با یکدیگر داشته اند لیکن این امور در دوستی آنان خللی وارد نکرده بود. شیخ بهایی یازده سال پیش از میرداماد، در سال 1030 ه0ق دیده از دنیافرو بست.

برخی از تالیفات او در علوم مختلف عبارتند از: جامع عباسی در کلام، فوائد الصمدیه در ادبیات عرب، خلاصه فی الحساب در علم جبر، تشریح الافلاک در نجوم و هیات، تفسیرقرآن، چند مثنوی و …

از دیگر شخصیتهای برجسته حوزه اصفهان میرابوالقاسم فندرسکی معروف به «میرفندرسکی » است. وی اصلا از استرآباد مازندران است. میرفندرسکی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی از اساتید مسلم فلسفه مشاء در حوزه اصفهان شد و به سبب نزدیکی پدرش به دربار شاه عباس وی نیز با شاه مراوده و دوستی نزدیک داشت. او سفرهای متعددبه هندوستان کرد، و با نظریات حکمای هند آشنا بود و در آن جا نیز نزد امرا از احترام امرابرخوردار بود.

میرفندرسکی علاوه بر آن که زبانهای عربی و فارسی را بخوبی می دانست بر زبان پهلوی و سانسکریت احاطه داشت.  بنابر تحقیقی که دانشمند محترم آقای جلال الدین آشتیانی کرده است نظرات فلسفی میرفندرسکی بر حول فلسفه مشاء دور می زد، و وی راباید فیلسوفی «مشائی » دانست. زندگی او درویش گونه بوده و یکسره با بی اعتنایی به دنیامی گذشته است.

از تالیفات اوست: شرح مهاراه، رساله صناعیه، مقوله الحرکه، تاریخ صفویه و … وی نه سال پس از وفات میرداماد، در سال 1050 ه0ق از دنیا رفت.

 

آراء میرداماد در حکمت

در زمینه آراء و نظریات میرداماد در کتاب تاریخ فلسفه در اسلام آمده است: «میردامادبیش از هر کس دیگر در احیای فلسفه بوعلی و حکمت اشراقی در زمینه تشیع و آماده ساختن موجبات برای اثر جاودان ملاصدرا نقش داشته است.

میرداماد در قوام بخشیدن به آنچه که خود با «فلسفه یمانی » یا حکمت انبیاء از؟ آن یادکرده است در برابر فلسفه یونانی که اتکای آن عمدتا بر عقل است جهد بلیغ روا داشته است.

مردا از فلسفه یمانیحکمتی است که خداوند توسط پیامبران و از راه وحی یا اشراق بر بشر نازل کرده است. یمن تمثیلی از بخش راست یا مشرق دره ای است که موسی(ع) پیام خدا را از آن جا شنیده است. بدین لحاظ، مشرق منشا انوار الهی و نقطه مقابل غرب، مرکزفلسفه مشائی است.

دو خصیصه، افکار میرداماد را از سایر حکمای عصر او ممتاز می سازد: نخست چگونگی نظم و نسق رسالات اوست و دیگری اندیشه او در موضوع حدوث دهری که نقطه عطف و محور همه آثار وی است.

نظم و نسق آثار او، مثلا در قبساب و تقدیسات با کتابهای سنتی اسلامی در باب فلسفه وحکمت که معمولا آغاز آنها با منطق است و سپس به طبیعیات و ریاضیات و الهیات می پردازند از جهات بسیار تفاوت دارد. به عنوان مثال ده فصل از کتاب قبسات به معانی مختلف حدوث، تقسیمات حدوث، تقسیمات وجود، انواع سبق و استشهاد به قرآن و حدیث، طبایع، زمان، حرکت، نقد منطق، قدرت و اراده حق، جواهر عقلیه، مراتب وجود و بالاخره قضا و قدر اختصاص یافته است.

دومین خصیصه ممتاز ارائه حکمت میرداماد، مربوط به تصور او از زمان است. این پرسش مشهور که آیا جهان حادث ست یا قدیم، یکی از موارد مهم منازعه میان فیلسوفان ومتکلمان هم در عالم اسلام و مسیحیت و هم در یونان بوده است. میرداماد با تفکیک واقعیت به سه مقوله «زمان »، «دهر» و «سرمد»، که دهر و سرمد انواعی از قدمند، برای این مساله راه حلی یافته است.

ذات یا جوهر الهی ورای همه تمایزها و کیفیتها و منشا اسماء و صفات اوست. این دو ازذات باری جدا و هم با آن یگانه اند. این رابطه پایدار میان ذات و صفات را که از هیچ سوتغییر نمی پذیرد و صفاتی که بالضروره لازمه تعین ذات هستند، میرداماد «سرمد» می نامد.سرمد، قدمی در معنای مطلق کلمه و ورای همه خلقها و حدوثهاست. اسماء و صفات که همانا صور نوعیه، مثل افلاطونی یا به اصطلاح اشراقیون رب النوع می باشند منشا عالم تغییرهستند. رابطه میان صور نوعیه و عالم تغییر مانند انعکاس ماه در جوی آب است که تصویرماه ثابت می ماند اما ماده ای که نور ماه در آن انعکاس یافته که همان آب باشد پیوسته درجریان است. میرداماد این رابطه میان ثابت و متغیر را «دهر» می نامد. و رابطه میان یک تغییر و تغییر دیگر را «زمان » می خواند. بنابراین چون این عالم به واسطه عالم رب النوعهایا مثل حادث شده است، حدوث آن دهری است، نه زمانی.»

 

میرداماد و علوم طبیعی

میرداماد به تحقیق در علوم طبیعی نیز علاقه و توجه داشته به طوری که درباره زندگی زنبور عسل تحقیقاتی انجام داده است. می گویند شاه عباس از میرداماد خواست که روش موم و عسل ساختن زنبور را معلوم کند. میر برای این امر دستور داد که خانه ای شیشه ای برای زنبورها ساختند و زنبورها را در آن قرار دادند و خانه را در میان مجلس گذاشتند تاببینند چه اتفاقی خواهد افتاد. لیکن ناگهان زنبورها شیشه را تار کردند و بعد مشغول به کارشدند و این مطلب همچنان مجهول باقی ماند.

 

میرداماد و شعر

حکیم فرزانه میرداماد استرآبادی نیز مانند بسیاری از حکما و عرفا که ذوق شعر وشاعری داشته اند به سرودن شعر به زبان عربی و فارسی می پرداخته و به «اشراق » تخلص می نموده است. مجموعه اشعار او بعدها به نام دیوان میرداماد گرد آمد.

اصولا بسیاری از علما و حکمای آن دوران شعر می سروده اند و دارای اشعاری زیبا بامحتوا و مضامین بلند بوده اند. پس همچنان که محققان معلوم داشته اند این سخن که عصرصفوی به خاطر قدرت یافتن فقها و تضعیف تصوف، عصر انحطاط ادبی، فکری بوده است،سخنی از سر تحقیق و صواب نیست.

از جمله شاعران عصر صفوی حکیم الهی میرداماد استرآبادی است. میرداماد با آن که در معقول و منقول از یگانه های دوران بود به سرودن شعر نیز اهتمام داشته و اشعار زیبایی از وی برجای مانده است. گرچه او را شاعر پرکاری نمی توان دانست لیکن ذوق شاعری وزیبایی و پرمغزی اشعار وی غیر قابل انکار است.

اکنون برخی از اشعار آن حکیم برجسته را برای آشنایی با این جنبه از شخصیت وی بازگو می کنیم.

از جمله اشعار او این رباعی است که در وصف پیامبر اکرم(ص) سروده است:

ای ختم رسل دو کون پیرایه تست افلاک یکی منبر نه پایه تست گر شخص تو را سایه نیفتد چه عجب تو نوری و آفتاب خود سایه تست

از رباعیات او در شان علی(ع) است:

گویند که نیست قادر از عین کمال بر خلقت شبه خویش حق متعال نزدیک شد این که رنگ امکان گیرد در ذات علی صورت این امر محال

و نیز از رباعیات اوست:

گر بر سر شهرت و هوا خواهی رفت از من خبرت که بینوا خواهی رفت بنگر که که ای و از کجا آمده ای می بین که چه می کنی کجا خواهی رفت ای در همه حال روی دلها سویت محراب نماز قبله ابرویت از بوی شراب عشق در هر قدمی افتاده روان خردی در کویت ای جلوه تو زینت میدان وجود از سرو تو راست گشته میدان وجود در کعبه عشق تو رسیدن نتوان زان پیش که طی شود بیابان وجود بگذار که در عشق بفرساید دل یک لحظه ز محنتش نیاساید دل گر مهر نورزد چه کند جان در تن ور عشق نبازد به چه کار آید دل

از سروده های میرداماد مثنوی مشرق الانوار در جواب مخزن الاسرار است. این مثنوی را در بیست سالگی سروده است چنان که خود در یکی از ابیات آن می گوید:

بیست مرا سال ز دور قمر لیک بدانش ز خرد پیرتر

گزیده ابیات ابتدایی این مثنوی چنین است:

بسم الله الرحمن الرحیم

فاتحه مصحف امید و بیم نامه که آراسته چون جان بود حمد خدا زینت عنوان بود نسخه که دست خرد آرایدش فاتحه از نام خدا بایدش مشعله افروز نجوم یقین کوکبه سوز خرد تیزبین سرمه ده چشم عدم از وجود نور ده جبهه چرخ از سجود موجد هر ذره که گیرد وجود بر در او نه فلک اندر سجود عرصه هستی چمن باغ او ناصیه دل رهی داغ او قالب جان را به هنر زنده کرد حقه دانش ز در آکنده کرد

 

حالات میرداماد (ره)

از میرداماد حالاتی نقل شده است که در بدو نظر عجیب می نماید. وی در یکی ازنوشته هایش می گوید که روزی، هنگامی که در خلوت یاد خدا می کرده و ذکر خدا بر لب داشته و تمام توجهش را به خدا معطوف کرده بوده روحش از بدنش جدا شده و خلع بدن کرده و از عالم زمانی به عالم دهر (فوق زمان) صعود کرده و عوالم امکان را شهود نموده.

این مطلب در بدو نظر غریب و بعید به نظر می رسد چرا که اولا از تجربیات ما و در ثانی از تحلیل علمی فاصله ها دارد. اما باید اذعان داشت که در نفی آن نیز دلیل قاطعی نمی توان اقامه کرد و واز مواردی است که مصداق کلام حکیم ابوعلی سینا است که: هر آنچه که درباره این عالم شنیدی مادام که دلیل قاطعی آن را رد نکرد آن را در حیز امکان قرار بده وممکنش بدان. گذشته از این در متون دینی و روایات معصومین(ع) نیز مطالب بسیاری درباره امکان تحقق و بلکه وقوع امور خارق العاده برای غیر معصوم وجود دارد.

 

زندگینامه میر داماد
زندگینامه میر داماد

وفات و مدفن

در سال 1040 ق. شاه صفی جهت زیارت عتبات عالیات عازم عراق شد؛ وی از میرداماد خواست که در این سفر، همراه او باشد. میرداماد که عاشق اهل بیت بود و نمی‌‌توانست به راحتی از کنار این پیشنهاد بگذرد، قبول کرد. در بین راه، دانشور کهنسال شیعه، سخت مریض شد و مسیر کربلا به نجف دار فانی را وداع گفت. پیکر پاکش را به نجف اشرف منتقل و در جوار قبر امیرمومنان علی علیه‌السلام‌‌ دفن کردند

 

منبع :ویکی پدیا

گرد آوری :نماگرد

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا