زندگینامه بزرگان دینمذهبی

زندگینامه حضرت سلیمان (ع)

4.5/5 - (2 امتیاز)

زندگینامه حضرت سلیمان نبی (ع)

 

زندگینامه سلیمان نبی (ع)
زندگینامه سلیمان نبی (ع)

حضرت سلیمان علیه السلام پسر حضرت داوود (ع)بود .او نیز یکی از پیامبران بنی اسرائیل بود ویژگی بارز حضرت سلیمان حکمت ایشان بود که میتوانستند زبان تمام موجودات جهان را بدانند .ایشان بر همه موجودات جهان فرمانروایی می کردند .

 

وارث شدن سلیمان از داوود

وقتی داوود به کهنسالی رسید همسری به نام ابیشاگ گرفت که بسیار زیبا بود؛ ولیکن داوود دچار فراموشی شده بود و او را نمی‌شناخت. در این زمان ادونیا پسر داوود که بعد از مرگ برادرانش امنون و ابسالوم به نظر وارث تخت داوود میامد خود را شاه اسرائیل خواند؛ ولیکن بث شبع مادر سلیمان و همسر داوود به همراه ناتان پیامبر اسرائیل داوود را قانع کردند که سلیمان را وارث خود بخواند. ادونیا فرار کرد و در قربانگاه پنهان شد. او توسط سلیمان مورد بخشش قرار گرفت به شرطی که خود را فرد ارزشمندی نشان دهد. ادونیا درخواست کرد که با ابیشاگ ازدواج کند ولیکن سلیمان این کار را منع کرد با اینکه بث شبع در طرف ادونیا بود. سلیمان به این دلیل اینکار را منع کرد که می‌دانست دلیل شورش ادونیا تصرف حرم داوود و همسران او بوده‌است.

 

حکمت سلیمان نبی (ع)

مهمترین ویژگی سلیمان در کتاب تورات حکمت او است. کتاب اول پادشاهان شرح دعای سلیمان برای دریافت حکمت را بیان می‌کند :”و شاه به گیبون رفت تا قربانی کند زیرا آنجا مکان بسیار بلند بود. سلیمان یک هزار قربانی سوزاندنی تقدیم کرد. در گیبون خداوند در خواب به سلیمان ظاهر شد و خداوند گفت از من بخواه و به تو خواهم بخشید؛ و سلیمان گفت تو به خدمتگزار خود داوود پدر من بخشش زیادی داشتی زیرا او در برابر تو با صداقت و درستکاری راه می‌رفت و قلب او با تو بود و تو برای او محبت زیادی نگاه داشتی و تو به او پسری بخشیدی که بر تخت پادشاهی او بنشیند همانگونه که امروز اینگونه است؛ و اکنون، پروردگارا خداوند من، تو خدمتگزار خود را به جای داوود پادشاه کردی و من کودکی بیش نیستم من نمی‌دانم که چگونه بیرون روم و بازگردم؛ و خدمتگزار تو در بین مردم توست که تو برگزیدی مردمی بینظیر که تعداد آن‌ها بیشمار است. به خدمتگزار خود قلبی ببخش که به وسیله آن بر مردم قضاوت کنم تا فرق درست و نادرست را بدانم که چه کسی شایسته قضاوت بر این مردم است؟”

خداوند به سلیمان گفت: «به دلیل اینکه تو زندگی طولانی و ثروت برای خود نخواستی و درخواست مرگ دشمنان خود را نکردی و درخواست اجرای عدالت در زمین نمودی من آنچه تو می‌خواهی انجام خواهم داد» کتاب مقدس همچنین اشاره می‌کند «تمامی دنیا به سخنان سلیمان گوش می‌دادند تا حکمتی که خداوند در قلب او قرار داده بود بشنوند.»

در یک داستان بسیار معروف در کتاب مقدس دو زن به نزد سلیمان میایند و هر دو ادعا می‌کنند که مادر کودکی هستند. آن‌ها از سلیمان درخواست می‌کنند که بین آن‌ها قضاوت کند. سلیمان شمشیر خود را در میاورد و دستور می‌دهد که کودک به دو نیم تقسیم شده و نیمی از او به هر زن داده شود. یکی از آن دو زن از ادعای خود برگشته و درخواست می‌کند که سلیمان کودک را به زن دیگر دهد و او را نکشد. سلیمان اعلام می‌کند که این زن مادر واقعی کودک است زیرا ترجیح داده‌است که کودک زنده بماند.

 

همسران سلیمان نبی (ع)

بر اساس کتاب آسمانی تورات، سلیمان دارای 800همسر و300 کنیز بود. بسیاری از همسران او غیر بومی بودند و یکی از آنان دختر فرعون مصر بود. تنها همسر سلیمان که از او با نام نامبرده شده‌است نماه است که مادر جانشین سلیمان رهبعام شد.

 

زندگینامه سلیمان نبی (ع)
زندگینامه سلیمان نبی (ع)

حضرت سلیمان و ملکه سبا

از حساس ترین فرازهای زندگی حضرت سلیمان علیه السلام، داستان او و ملکه سبا است.

او در دوران پیامبری و فرمانروائی خود، بعد از اتمام بنای بیت المقدس، با عده ای به زیارت خانه خدا رفت. در راه بازگشت از کعبه به سوریه، در نزدیکی یمن، به جستجوی آب برای سپاه خود بود و از این رو، سراغی از هدهد گرفت، اما دید که اوغایب است. گفت: اگر عذر غیبتش موجه نباشد، اورا شدیدا تنبیه می کنم.

هدهد بعد از تاخیری طولانی حاضر شد و گفت که غیبتش موجه است، زیرا به سرزمینی به نام سبا رفتم و از آنجا خبر مهمی برای شما آورده ام. آنجا زنی بنام بلقیس بر مردم حکومت می کند، او قدرت و عظمت زیاد و تخت با شکوهی دارد. اما شیطان بر آنها مسلط شده و از راه راست آنها را باز داشته است. آنها آفتاب را به جای خدا می پرستند و در مقابل خورشید سجده می کنند.

حضرت سلیمان از این داستان تعجب کرد و گفت: در این باره تحقیق می کنم. بعد نامه ای نوشت و به هدهد داد و گفت: این نامه را به نزد او ببر و پاسخ آن را بیاور.

هدهد نامه را گرفت و به سرزمین سبا برد و نزد بلقیس انداخت و خود در گوشه ای منتظر ماند تا از ماجرا آگاه شود. بلقیس که ملکه ای با حشمت و متین بود، نامه را باز کرد و چنین خواند:

“این نامه از سلیمان و بنام خدای بخشاینده و مهربان است. با من از سر ستیز بر نخیزید و مطیع و تسلیم نزد من آئید”.

ملکه سبا، موضوع را با بزرگان مملکتی در میان گذاشت که باید چه کنیم؟ آنها گفتند که ما به درایت و لیاقت تو اعتماد داریم، هرچه خود صلاح میدانی همان کن. ملکه مدتی به فکر فرو رفت و بعد گفت: این نامه از طرف فرمانروائی مقتدر است. تا کسی به قدرت خود ایمان نداشته باشد، اینطور حرف نمیزند. من مصلحت می بینم که ما هدایائی برای او بفرستیم، و ببینیم که آیا هدایای ما را می پذیرد یا خیر؟

مفسرین گفته اند که بلقیس با این کار میخواست بفهمد که سلیمان، پادشاه است یا پیغمبر و فرستاده الهی، زیرا عادت پادشاهان معمولا اینست که هدایا را می پذیرند و آنرا دوست دارند، ولی پیامبران الهی آنرا نپذیرفته و آنرا بر میگردانند.

همینکه هدهد از مسائل آگاه شد، خود را به سلیمان رساند و همه ماجرا را تعریف کرد. سلیمان، پیش از اینکه حاملان هدایا از طرف بلقیس برسند، دستور داد تا قصر او را بسیار بسیار باشکوه و زیبا و مجلل و لشگریانش هنگام ورود آنها، صف آرائی کنند تا حشمت و شوکتش، نمایان شود.

وقتی که فرستادگان بلقیس، به قصر سلیمان رسیدند از آنهمه شکوه و جلال، تعجب کردند و وارد قصر شدند و هدایای خودشان را تقدیم حضرت کردند. این پیامبر خدا مقدم آنهارا گرامی داشت، ولی هدایای آنها را نپذیرفت و به آنها گفت: آنچه که خداوند به من از نعمت هایش داده، بهتر از اینهاست. او به من پادشاهی و نبوت عطا کرده است. خواهشمندم هدایارا برگردانید. من هرگز به مال شما چشم طمع ندارم و از دعوت به خدا و پرستش او دست بر نمی دارم. با احترام میگویم که بلقیس و همه مردمش باید به خدا ایمان بیاورند و او را بپرستند. در غیراین صورت، با لشگری فراوان، به آن سرزمین می آیم و او را با خواری از آن شهر بیرون می کنم.

فرستادگان ملکه سبا، پیام سلیمان را به او رسانده و هدایا را برگرداندند و ماجرا را تعریف کردند.

بلقیس دانست که در مقابل سلیمان و حشمت و جاه و جلال او تاب مقاومت و نبرد ندارد. لذا تصمیم گرفت که با سران و بزرگان مملکتی، راهی دربار سلیمان و بیت المقدس شود. چون سلیمان شنید که بلقیس و همراهان او میایند به یاران خود گفت:

چه کسی میتواند تخت اورا، پیش از اینکه او بیاید، نزد من حاضر کند؟ عفریتی از جن گفت: من تخت او را پیش از اینکه تو از جایت بلند شوی می آورم.

ولی یکی از یاران نزدیک او که حکمت و علمی ازکتاب داشت گفت: من آنرا در کمتر از یک چشم بر هم زدن میاورم. (از روایات بدست میایدکه،این شخص آصف بن برخیا خواهرزاده و وصی سلیمان بود.)

ناگهان سلیمان آنرادر برابرخود دید. فورا شکر خدا به جای آورد و گفت: این کرامتی است از جانب خدا. سپس دستور داد تا آن تخت را در کنار تخت خودش بگذارند تا ببیند که آیا ملکه سبا، تخت خود را میشناسد یاخیر؟

بلقیس با همراهان وارد قصر سلیمان شدند. او تخت خود را با تمام تزئینات و ریزه کاریهای آن درکنار تخت سلیمان دید و گفت: ما قبلا به درستی دعوت سلیمان آگاه و مطیع او شده ایم. سپس خواست تا فضای قصر را بپیماید.

در هنگام عبور تصور کرد که زمین آنجا آب است و او باید از آب نمائی کوچک بگذرد. از این رو پوشش پاهای خود را کنارزد. اما سلیمان به او گفت که این قصری است از بلور صاف و آب نیست.

در همین موقع ملکه سبا بسیار تعجب کرد و به نیروی الهی و نشانه های قدرت خدا پی برد، پس به سلیمان و خدای او قلبا ایمان آورد و گفت: خدایا، من تاکنون به خود ستم کردم و خود را از رحمت تو محروم ساختم. اینک با سلیمان در برابر تو، ای خدای جهانیان ایمان آوردم و تسلیم می شوم. تو مهربانترین مهربانان هستی.

 

زندگینامه سلیمان نبی (ع)
زندگینامه سلیمان نبی (ع)

 سلیمان نبی  در اسلام

در اسلام سلیمان یکی از پیامبران بسیار مهم می‌باشد. اسلام سلیمان را پسر داوود می‌داند که خداوند حکمت بسیار زیادی به او ارزانی کرده بود. سلیمان به اذن خدا بر تمامی موجودات زنده مسلط بود و زبان حیوانات را می‌فهمید. قرآن بیان می‌کند که سلیمان باد را تحت کنترل گرفت. همچنین قرآن ذکر می‌کند که سلیمان به خواست خدا بر اجنه مسلط شده بود و این اجنه بنای معبد سلیمان را برای او ساختند. داستان سلیمان و هدهد در قرآن ذکر شده‌است که سلیمان هدهد را غایب می‌بیند و وقتی سلیمان او را احضار می‌کند هدهد به نزد او حاضر شده و در مورد سرزمین سبا صحبت می‌کند. هدهد به سلیمان می‌گوید که مردم سرزمین سبا خورشید را پرستش می‌کنند ولیکن ملکه آن‌ها بسیار قدرتمند و دانا است. سلیمان نامه‌ای برای ملکه سبا به همراه هدهد می‌فرستد. در نامه سلیمان به ملکه سبا می‌گوید که پرستش خورشید را کنار گذاشته و به پرستش خداوند روی آورند.

 

وفات حضرت سلیمان

حضرت سلیمان در یکی از روزهای پرشکوه فرمانروائی و پیامبری، دستور داد تا هیچکس مزاحم او نشود و او ساعتی را از بالای قصر، به تماشا بنشیند، به عصای خود تکیه زد و با خوشحالی به اطراف قصر نگاه میکرد و از آنچه که خداوند به او داده بود، مسرور بود که ناگهان در کنار خود جوان خوشروئی دید که به او لبخند میزند. سلیمان گفت: تو با اجازه چه کسی به اینجا آمده ای و کیستی؟ جوان گفت: من با اجازه صاحب اصلی قصر به اینجا آمده ام. پیامبر خدا فهمید که، او عزرائیل است که از طرف خدا برای قبض روح او آمده است.

از این رو به او گفت: ماموریت خود را انجام بده که این روز خوشی و سرور من بود و خدا نخواست که من جز به وسیله دیدار و لقائش، خوشی و سروری داشته باشم. سلیمان از دنیا رفت، اما همچنان تکیه زده بر عصا، کسی اجازه نداشت تا به ایوان برود و بداند که او مرده است تا به امر خدا موریانه ها عصای او را جویدند و سلیمان با آن حشمت بی مثال بر ایوان قصر افتاد. اکثر مورخین، مدت عمر او را، پنجاه و چند سال ذکر کرده اند.

 

زندگینامه سلیمان نبی (ع)
زندگینامه سلیمان نبی (ع)

مشخصات سلیمان (ع) و نمونه‎هائی از عظمت او

یکی از پیامبران بزرگی که هم دارای مقام نبوّت بود و هم دارای حکومت بی‎نظیر و بسیار وسیع، حضرت سلیمان بن داوود ـ علیه السلام ـ است که نام مبارکش هفده بار در قرآن آمده است. او با یازده واسطه به حضرت یعقوب ـ علیه السلام ـ می‎رسد و از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل می‎باشد.

سلیمان ـ علیه السلام ـ حکومت وسیعی به دست آورد که در آن جنّ و انس و پرندگان و چرندگان و باد، همه تحت فرمان او بودند، و بر سراسر زمین فرمانروایی می‎نمود.

خداوند در تمجید او می‎فرماید:
«وَ وَهَبْنا لِداوود سُلَیمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ؛ ما سلیمان را به داوود ـ علیه السلام ـ بخشیدیم، چه بنده خوبی! زیرا همواره با خدا ارتباط داشت و به سوی خدا بازگشت می‎کرد و به یاد او بود.»

امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «چهار نفر بر سراسر زمین فرمانروایی کردند که دو نفر از مؤمنان بودند و دو نفر از کافران. مؤمنان عبارت بودند از سلیمان و ذو القرنین ـ علیهما السلام ـ ، و کافران عبارت بودند از بخت النصر و نمرود.

قرآن در آیه 12 و13 سوره سبأ، گوشه‎ای از عظمت و امکانات وسیع سلیمان را بازگو کرده و چنین می‎فرماید:
«و برای سلیمان ـ علیه السلام ـ باد را مسخّر کردیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را می‎پیمود، و عصرگاهان مسیر یک ماه را، و چشمه مس (مذاب) را برای او روان ساختیم، و گروهی از جنّ پیش روی او به اذن پروردگارش کار می‎کردند، و هر کدام از آنها که از فرمان ما سرپیچی می‎کرد، او را عذاب آتش سوزان می‎چشاندیم. آنها هر چه سلیمان ـ علیه السلام ـ می‎خواست برایش درست می‎کردند، معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا همانند حوضها، و دیگهای ثابت (که از بزرگی قابل حمل و نقل نبود، و به آنان گفتیم: ) ای آل داوود! شکر (این همه نعمت را) بجا آورید، ولی عده کمی از بندگان من شکر گزارند.

آری خداوند مواهب عظیمی به این پیامبر بزرگ داد، مرکبی بسیار سریع و تندرو که با آن می‎توانست در مدتی کوتاه، سراسر کشور پهناورش را سیر کند، موادّ معدنی فراوان برای انواع صنایع و نیروی فعال کافی برای شکل دادن به این مواد معدنی به او عطا کرد. او با بهره گیری از این وسایل، معابد بزرگی ساخت. و مردم را به عبادت خدای یکتا ترغیب نمود، و برای پذیرایی از لشکریان و مستضعفان، امکانات وسیعی در اختیارش قرار گرفت و در برابر این همه مواهب، خداوند به او دستور شکرگزاری داد.

 

منبع :آسمونی

گردآوری :نماگرد

 

 

 

‫۳ دیدگاه ها

  1. این داستانی که نوشتید بعضی قسمت‌هایش طبق مبانی اسلام نیست و با آنچه در قرآن و روایات آمده مغایر است.
    اینکه داوود نداند جانشینش کیست و زنش او را قانع کند مغایر رسالت پیامبران است. جانشینی پیامبران از طرف خدا معین می‌شود.
    و مطالب دیگر مثل ۸۰۰ زن و …
    دختر فرعون چه ربطی به سلیمان دارد چندین قرن بین فرعون و سلیمان فاصله است.
    هر مطلبی که در شبکه‌های اجتماعی یا اینترنت آمده صحیح و قابل نقل نیست. چه رسد به اینکه دروغ بستن به انبیای الهی باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا