زندگینامه بزرگان دینمذهبی

زندگینامه حضرت صالح (ع)

5/5 - (1 امتیاز)

زندگینامه حضرت صالح (ع)

 

زندگینامه حضرت صالح (ع)
زندگینامه حضرت صالح (ع)

 

حضرت صالح 280سال عمر کردند واز طرف خداوند برای هدایت قوم ثمود فرستاده شده بودند .اواین پیامبر از طایفه عرب بود که برای قوم خود برگزیده شده بود . نام حضرت صالح در قران 11بار ذکر شده است .و او از نوادگان حضرت نوح بود .حضرت صالح با تلاشهای فراوان قوم ثمود را  خداپرستی دعوت کرد اما آنها قبول نکردند و خداوند غذابی سخت بر آنها نازل کرد تا درس عبرتی برای سایر قومها باشد

.

نسب حضرت صالح

قطب راوندى گفته است که: حضرت صالح علیه السلام پسر ثمود پسر عاد پسر ارم پسر سام پسر حضرت نوح بود و مشهور آن است که: صالح پسر عبید پسر اسف پسر ماشخ پسر عبید پسر حاذر پسر ثمود پسر عاثر پسر ارم پسر سام

 

رسالت حضرت صالح

خداوند بنده خود صالح را به میان قوم ثمود فرستاد تا آنها را از گمراهی وبت پرستی نجات دهد .حضرت صالح از راههای گوناگون به ارشاد قومش میپرداخت وآنها را به پرستش خدای یگانه دعوت مینمود اما قوم ثمود به او ایمان نمی آوردند وبه پرستش بتهای 70 گانه خود مشغول بودند.یکی از عادات آنها زیاده روی در خوردن وآشامیدن وساختن بناهای مجلل بود.اما صالح آنها را از اینکار منع میکرد وبه ارشاد آنها میپرداخت.اما قومش به جای تمکین از او وی را به هذیان گوئی متهم می کردند.آنها از صالح خواستند تا معجزه ای بیاورد تا دلیلی بر حقانیتش باشد.از اینرو خداوند معجزه ای روشن برای آنها آورد.

 

فضائل و ویژگی های حضرت صالح (ع)

مطالعه در سیره حیات و دعوت حضرت صالح نشان مى دهد که این پیامبر الهى در برابر برخوردهاى نامعقول و خشونت آمیز و معاندانه قوم خود همواره بزرگوارانه رفتار نموده، با اغماض و عفو از خطا و گناهشان درمى گذشت.
در ابتداى روند دعوت صالح با استدلال هاى روشن آن ها را به توحید فراخواند. استدلالش را نپذیرفتند، بلکه در عوض، تهمت هاى ناروایى بدو زدند و حتى در نهایت گستاخى از او درخواست نزول عذاب نمودند. در تمام این مراحل آن چه از این مبلّغ گرانقدر و اسوه قرآنى مشاهده گردید، مواجهه کریمانه و نگاه مهربانانه و گذشت بزرگوارانه و خطاپوشى پدرانه بود. بنابراین به حق مى توان او را اسوه قرآن در صبر و متانت در رفتار با مخالفان دانست.

در کتاب تورات حاضر از این پیامبر صالح هیچ نامى به میان نیامده و آن جناب از میان قوم ثمود سومین پیغمبرى است که نامشان در قرآن آمده که به امر الهى قیام نموده و به طرفدارى از توحید و علیه و ثنیت نهضت کردند و خداى تعالى نام آن جناب را بعد از حضرت نوح و حضرت هود آورده و او را به همان ثنائى که انبیاء و رسولان خود را مى ستاید ستوده است و او را برگزیده و مانند سایر انبیاء علیه السلام بر عالمیان برترى داده است.

 

زندگینامه حضرت صالح (ع)
زندگینامه حضرت صالح (ع)

شتر  حضرت صالح (ع)

آنگاه که مخالفین صالح دریافتند که زنگ خطری علیه حکومت و دولت آنان به صدا در آمده تصمیم گرفتند عجز صالح را بر مردم آشکار سازند، لذا از وی در خواست معجزه ای کردند که دعوت او را تایید و رسالتش را تصدیق نماید.
صالح علیه السلام از شکم کوه شتری را برانگیخت و گفت : آیت و علامت صدق دعوت من این شتر است، این شتر را رها کنید یک روز سهم آب شهر را بخورد و روز دیگر، آب مورد استفاده عموم قرار گیرد. پس او را در استفاده از آب و مرتع آزاد بگذارید تا صدق گفته های مرا در یابید.
بی تردید، صالح که سالیان متمادی اصرار قوم خود را بر کفر و پیروی از باطل آنان را به خاطر داشت، می دانست آنگاه که حجت وی بر ضد بت پرستان آشکار گردد، آنانرا ناراحت می سازد و از ظهور برهان صالح به وحشت می افتند و آنگاه که گواه رسالت او هویدا گشت، کینه و حسادت مخفی آنان ظاهر می گردد و از دیدن معجزه او عصبانی می شوند، لذا ترسید که مردم دست به کشتن این شتر بزنند.

همین نگرانی وی را ناگزیر ساخت قوم را از کشتن این حیوان بر حذر دارد و از این رهگذر بود که صالح به آنان گفت: زنهار که موجبات آزار این شتر را فراهم سازید که به عذابی نزدیک گرفتار می شوید.
شتر صالح مدتها به چرا مشغول بود و به نوبه خود از آب استفاده می کرد، یک روز آب محل را می آشامید و روز دیگر از صرف آب خود داری می نمود.
جای تردید نیست، که بوجود آمدن شتر و رفتار عجیب آن، عده ای را متوجه صالح کرد، و با مشاهده این شتر صحت رسالت وی برایشان آشکار گردید و یقین کردند که صالح در نبوت خود راستگو است. این گرایش جدید، خود خواهان را به وحشت انداخت و ترسیدند دولت آنان متلاشی و سلطنتشان واژگون گردد. مخالفین صالح به آن دسته از حق گرایان که نور ایمان جان و دلشان را منور کرده و افکارشان را به سوی صالح سوق داده بود گفتند: آیا شما می دانید که صالح پیغمبر خدا است؟ پیروان صالح پاسخ دادند: آری! ما به رسالت او ایمان آورده ایم.
اما با شنیدن این پاسخ، اثری از تواضع و تسلیم در برابر حق در آنها ظاهر نگشت و از کبر و غرور آنان کاسته نشد، بلکه بر کفر خود اصرار ورزیدند و به تکذیب و سرزنش پیروان صالح پرداختند و به آنان گفتند: ما نسبت به آنچه شما ایمان آورده اید، کافریم.
شاید این شتر نیرومند با آن هیبت مخصوص به خود، حیوانات آنان را می ترساند، شترها را رم می داد و به همین جهت با وجود این شتر، مخالف بودند و چه بسا آنگاه که مردم احتیاج فراوان به آب داشتند، شتر نوبت خود را به آنان نمی داد و نمی گذاشت از آب استفاده کنند و گاهی عناد و کینه توزی آنان با صالح، آنان را ناگزیر می ساخت تا معجزه صالح را از بین ببرند و دلیل حقانیت او را معدوم سازند، زیرا متوجه شدند این معجزه، قلوب مردم را به صالح جذب می کند و مردم را به او متمایل می سازد، لذا مخالفین صالح ترسیدند که معتقدین به صالح و یاوران و پیروان او فزونی یابند.
همه این عوامل دست به دست هم داد و آنان را مصمم ساخت تا شتر را نابود کنند و بر خلاف آنچه صالح، از عواقب تهدید آزار و اذیت این حیوان برایشان گفته بود، تصمیم بر نابودی آن گرفتند!
مخالفین صالح همواره فکر می کردند که این “ناقه” خطری بزرگ و تهدیدی جدی برای حکومت آنها است. لذا پس از مدتی تفکرو تفحص، بالاخره تصمیم به قتل ناقه گرفتند ولی از کشتن آن بر جان خود بیم داشتند و هر موقعی که تصمیم قتل آن را می گرفتند به علت وحشت، از فکر خود منصرف می شدند و با ترس فراوان عقب گرد می کردند و کسی جرات بر اقدام آن عمل نکرد.

 

چگونگی کشتن ناقه  حضرت صالح (ع)

بنا به روایتی از کعب نقل شده که زنی بنام ملکاء که در میان قوم صالح زندگی میکرد وداعیه فرمانروائی داشت به صالح حسادت میکرد.برای همین تصمیم به قتل ناقه صالح گرفت.در آن زمان دو نفر زن بدکاره زندگی میکردند که با دو مرد رابطه داشتند.ملکاء به سراغ آن دو زن رفت واز آنها خواست که اگر این دفعه آن دومرد برای …. آمدند به آنها تمکین ندهند مگر به شرط کشتن ناقه وآن دو زن نیز چنین کردند واینگونه بود که آن دو مرد به همراه 7 نفر دیگر نقشه قتل ناقه را عملی کردند وپس از کشتن ناقه گوشت آن نیز میان قوم تقسیم شد.

بعد از این ماجرا هر کسی گناه را به دوش دیگری می انداخت.صالح به آنها گفت که اگر بچه ناقه را سالم به نزد من بیاورید شاید عذاب الهی از شما برداشته شود اما آنها هر چه گشتند اثری از او نیافتند.

 

زندگینامه حضرت صالح (ع)
زندگینامه حضرت صالح (ع)

کیفر نافرمانی خدا!

آنگاه که شتر صالح علیه السلام کشته شد، صالح به آنان گفت: من شما را از آزار و اذیت این حیوان برحذر داشتم ولی شما دامن خود را به این حرام آلوده کردید و در منجلاب این جنایت فرو رفتید، از امروز فقط سه روز در خانه های خود زنده هستید و می توانید از نعمت زندگی بهره مند باشید و پس از آن عذاب خدا می آید و بعد از عذاب، عقاب اخروی نیز شامل حالتان خواهد شد و در تحقق این وعده شک و تردید متصور نیست.
شاید صالح علیه السلام سه روز به آنان مهلت داد تا فرصتی برای بازگشت به سوی خدا داشته باشند بلکه به دعوت صالح لبیک گویند، ولی به حدی تردید در روحشان و غفلت بر قلوبشان ریشه دو انده بود که هشدارهای صالح بر آنان تاثیری نداشت و آنان را به راه راست باز نگرداند، بلکه تهدید صالح را دروغ پنداشته، اعلام خطر او را به استهزاء گرفتند و به تمسخر و سرزنش وی افزودند و از او خواستند که در نزول عذاب آنان عجله کند و کیفر آسمانی را هر چه زودتر برای آنان بیاورد!
صالح علیه السلام در مقابل خیره سری مخالفین خود گفت: چرا قبل از اینکه کار نیکی انجام دهید در نزول عذاب خویش شتاب می کنید؟! ای کاش از خدا طلب آمرزش می کردید، شاید رحمت خدا شامل حالتان گردد و از عذاب نجات یابید.
گفتار صالح علیه السلام در این قوم اثر نکرد و آنان چنان در گرداب گمراهی غوطه ور و تسلیم خود سری های خود گشته بودند که به پیغمبر خدا گفتند: ما به تو و یارانت فال بد زده ایم و وجود شما را در اجتماع مضر می دانیم. سپس عده ای از قوم صالح گرد آمدند و سوگند یاد کردند که در دل شب تاریک، با شمشیر برهنه ناگهان به صالح و پیروانش حمله کنند و پس از این تصمیم، قرار گذاشتند که این نقشه محفوظ بماند و احدی از این راز با خبر نشود.
قوم صالح علیه السلام با این گمان نقشه قتل صالح و یارانش را طرح کردند و به فکر کشتن ایشان افتادند که اگر آنان را به قتل برسانند، از عذاب الهی محفوظ می مانند و از کیفری که بزودی آنان را فرا می گیرد، نجات می یابند ولی خدا به این خیره سران مهلت نداد و نقشه آنان را نقش بر آب کرد و مکر آنان را به خود شان باز گرداند و صالح از توطئه قوم خویش نجات یافت.

کیفر خدا به منظور تصدیق تهدید صالح و حمایت از رسالت او فرود آمد و صاعقه آسمانی قوم صالح را فرا گرفت تا به کیفر ستمگری خود برسند و به این ترتیب مخالفین صالح پس از صاعقه در خانه های خود به صورت جسمی بی جان در آمدند.
آری آن کاخهای بلند و محکم و آن ثروت سرشار و آن باغهای خرم و گسترده و آن خانه هایی که برای حفظ جان خود در دل سنگهای کوه تراشیده بودند، هیچکدام نتوانست از مرگ آنان جلوگیری کند.
صالح علیه السلام شاهد نزول عذاب بر قوم خود بود و پس از لحظاتی مشاهده کرد که بدنهای مخالفین او همه سیاه و خشکیده و خانه هایشان خراب گشته است، لذا از کنار آنان عبور کرد و با خاطری غمگین و روحی افسرده و قلبی سرشار از حسرت به آن اجساد خطاب کرده و گفت:”

ای قوم من! بدون تردید رسالت خدای خود را به شما ابلاغ کردم و به شما پند دادم ولی شما از روی غرور و نادانی، ناصحان و خیرخواهان را دوست نمی داشتید”.

 

منبع :بیتوته

گرد آوری :نماگرد

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا