زندگینامه حضرت نوح نبی (ع)
حضرت نوح اولین پیامبری بود که خداوند دین مستقل عنایت فرمود وکتاب آسمانب به او نازل کرد .دوره زندگی حضرن نوح به دو دوره تقسیم میشود دوره اول مبعوث شدن و هدایت گمراهان و دوره دوم مبارزه با گمراهان و در آخر طلب عذاب برای آنها .
نوح کیست ؟
نوح یکی از شخصیتهای اصلی ادیان ابراهیمی است که داستان او در تورات، انجیل و همچنین قرآن ذکر شدهاست. در کتاب پیدایش که یکی از کتابهای اصلی تورات و انجیل است، از او به عنوان فرزند لمک، نهمین نسل از نسب آدم، نخستین کشاورز و پرورش دهنده تاکستان یاد شدهاست. طبق نقلهای تورات، هنگامی که یَهُوه (خدای یهود) از فساد و تباهی فرزندان آدم به خشم آمد و تصمیم به نابودی آنها با برپا داشتن طوفانی به طول چهل روز و چهل شب نمود، نوح بهخاطر پرهیزکار بودنش، مورد عفو او قرار گرفت و خداوند به او امر نمود تا یک کشتی بزرگ بنا کند و همسرش، فرزندانش (سام، حام و یافث) و همسران آنها و از هر حیوان، یک جفت نر و ماده را با خود ببرد تا از طوفان در امان باشند. همچنین نسل انسانهای جهان را از سه فرزند او سام، حام و یافث میدانند. نوح در دین اسلام دارای اهمیت زیادی بوده و اولین پیامبر اولوالعزم است.
حضرت نوح علیه السلام در قرآن
نام حضرت نوح علیه السلام 43 بار در قرآن کریم آمده است و یک سوره به نام او اختصاص داده شده است و حدود 114 آیه از آیات قصص قرآنى درباره شخصیت نوح و دعوت او می باشد او نخستین پیامبر اولوالعزم است که دارای شریعت و کتاب مستقل بوده است.
«وَلَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَهٍ إِلّا خَمْسِینَ عاماً»: و به راستى، نوح را به سوى قومش فرستادیم پس در میان آنان 950 سال درنگ کرد… (سوره عنکبوت، آیه 14)
«وَأُوحِیَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن یُؤْمِنَ مِن قَوْمِکَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ»: به نوح وحی شد که: «جز آنها که (تاکنون) ایمان آوردهاند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد! پس از کارهایی که می کردند، غمگین مباش! (سوره هود، آیه 36)
«سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ»: سلام بر نوح در میان جهانیان باد! (سوره صافات، آیه 79)
«وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا»: نوح گفت: پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر روی زمین باقی مگذار! (سوره نوح، آیه 26)
بعثت و رسالت نوح علیه السلام بشر بعد از حضرت آدم علیه السلام به صورت یک امت ساده و بسیط زندگى مى کرد و فطرت انسانیت خود را راهنماى زندگى خود داشت، تا آن که رفته رفته روح استکبار در او پیدا شد و گسترده گشت و در آخر، کارش به استعباد یکدیگر انجامید، بعضى بعض دیگر را تحت فرمان خود گرفتند و زیردستان ما فوق خود را رب خود پنداشتند و همین پندار بذرى بود که کاشته شد، بذرى که هر زمان و در هر جا که کاشته شود و سپس جوانه بزند و سبز شود و رشد کند، چیزى به جز دین و ثنیت و اختلاف شدید طبقاتى یعنى استخدام ضعفا بوسیله اقویا و برده گرفتن و دوشیدن افراد ذلیل بوسیله قدرتمندان را به بار نمى آورد، آرى همه اختلاف ها و کشمکش ها و خونریزی هاى بشر از آنجا آغاز گردید.
در زمان نوح علیه السلام فساد در زمین شایع گشت و مردم از دین توحید و از سنت عدالت اجتماعى روی گردان شده و به پرستش بت ها روى آوردند و خداى سبحان نام چند بت آن روز را که عبارت بودند از “ود”، “سواع”، “یغوث”، “یعوق” و “نسر” در سوره نوح علیه السلام ذکر کرده.
فاصله طبقاتى روز به روز بیشتر شد و آنهایى که از نظر مال و اولاد قوى تر بودند حقوق ضعفاء را پایمال کردند و جباران، زیردستان را به ضعف بیشتر کشانیده و طبق دلخواه خود بر آنان حکومت کردند. (با استفاده از سوره اعراف، سوره هود و سوره نوح)
در این زمان بود که خداى تعالى نوح علیه السلام را مبعوث کرده و او را با کتاب و شریعتى به سوى آنان گسیل داشت تا از راه بشارت و انذار، به دین توحید و ترک خدایان دروغین دعوتشان نموده مساوات را در بینشان برقرار سازد. (سوره بقره، آیه 21)
دین و شریعت نوح علیه السلام
به طورى که از تمامى آیات مربوط به داستان نوح علیه السلام برمى آید. آن جناب همواره قوم خود را به توحید خداى سبحان و ترک شرک دعوت مى کرد، و به طورى که از دو سوره نوح و سوره یونس، و سوره آل عمران آیه 19 برمى آید آنان را به اسلام مى خواند، و به طورى که از سوره هود آیه 28 استفاده مى شود از آنان مى خواسته تا امر به معروف و نهى از منکر کنند و نیز همان طور که از آیه 103 سوره نساء و آیه 8 سوره شورى برمى آید، نماز خواندن را نیز از آنان مى خواسته و بطورى که از آیه 151 و 152 سوره انعام برمى آید رعایت مساوات و عدالت را نیز از آنان مى خواسته و دعوتشان مى کرده به این که به فواحش و منکرات نزدیک نشوند، راستگو باشند و به عهد خود وفا کنند و به طورى که از آیه 41 سوره هود برمى آید آن جناب اولین کسى بوده که مردم را دعوت مى کرده به این که کارهاى مهم خود را با نام خداى تعالى آغاز کنند.
رسالت حضرت نوح(علیهالسلام):
نوح(علیهالسلام) اولین پیامبر اولوالعزم است که در سن هشتصد و پنجاه سالگی به پیامبری مبعوث شد و خداوند او را با رسالت خویش به سوی قومش فرستاد. مردم عصرش غرق در بت پرستی، خرافات و فساد بودند، آنها در حفظ عادات و رسوم باطل خود بسیار لجاجت و پافشاری میکردند و به قدری در عقیده آلوده خود ایستادگی داشتند که حاضر بودند بمیرند، ولی از عقیده سخیف خود دست برندارند، به طوری که دست فرزندان خود را گرفته و کنار نوح(علیهالسلام) میآورند و خطاب به فرزند خود میگفتند: در صورت زنده ماندن پس از ما، هرگز از این دیوانه پیروی نکنید. و از او بترسید مبادا شما را گمراه کند.
آن مردم به پرستش بتها رو آورده و غرق در گمراهی و کفر گشته بودند. آنان خدایان متعدد داشتند، حضرت نوح(علیهالسلام) مدت نهصد و پنجاه سال میان قوم درنگ کرد و آنها را به پرستش خدا دعوت نمود.
آن حضرت به قوم خود گفت: من شما را از عذاب الهی بر حذر داشته و راه نجات و رهایی را برایتان روشن میسازم، خدای یگانه را بپرستید و لحظهای به او شرک نورزید، زیرا من بیم آن دارم که اگر غیر او را پرستش کنید و یا دیگری را با او شریک بدانید، شما را در قیامت به شدت کیفر کند. قوم نوح(علیهالسلام) پند و اندرز آن حضرت را نادیده گرفته و به بیم دادن الهی نسبت به خود، اعتنایی نکرده و با دلایلی، پیامبری آن حضرت را انکار نموده و در پاسخ دعوت او میگفتند: تو را جز بشری همچون خودمان نمیبینیم و کسانی که از تو پیروی کردهاند، جز گروهی اراذل ساده لوح نمینگریم و تو نسبت به ما هیچ گونه برتری نداری. بلکه تو را دروغگو میدانیم.
نوح(علیهالسلام) در پاسخ آنها میگفت: اگر من دلیل روشنی از پروردگارم داشته باشم و از نزد خودش رحمتی به من داده باشد، آیا باز هم رسالت مرا انکار میکنید. ای قوم! من به خاطر این دعوت، اجر و پاداش از شما نمیخواهم، اجر من تنها بر خداست، و من آن افراد اندک را که ایمان آوردهاند به خاطر شما ترک نمیکنم. چون که اگر آنها را از خود برانم، در روز قیامت در پیشگاه خدا از من شکایت خواهند کرد،ولی شما را قومی نادان مینگرم… .
حضرت نوح(علیهالسلام) با بیان روشن و روان و گفتاری منطقی و دلنشین و سخنانی شیوا، قوم خود را به سوی خدای یکتا دعوت میکرد و به آنها چون فرزند دلبند خود مینگریست و همواره در اندیشه نجات آنها بود و از آلودگی آنها غصه میخورد، ولی سخنان او در دل مردم تأثیر نکرد، بلکه با کینه و عناد، دست رد بر سینه او گذاشته و گفتند: «ای نوح! با ما جر و بحث زیادی کردی و بسیار بر حرف خود پافشاری نمودی، اگر در دعوت خویش راستگویی، عذاب تهدیدآمیزی را بر ما وارد ساز…»
پس از آنکه حضرت نوح(علیهالسلام) از کردار مردم به ستوه آمد، از پیشگاه خدا یاری طلبید و از سرپیچی و روگردانی قومش به نزد او شکوه کرد عرضه داشت: پروردگارا! من قوم خود را به ایمان به ذات مقدس تو و ترک بت پرستی دعوت نمودم و در مورد ایمان آوردن آنها پافشاری کردم و در هر مناسبتی در شب و روز، به دعوت آنان پرداختم، ولی پافشاری من در امر دعوت آنها برای پرستش تو، جز سرپیچی و نافرمانی آنها، نتیجه دیگری در پی نداشت، هرگاه آنها را به پرستش تو فراخواندم تا از گناهانشان درگذری، انگشت در گوشهای خود نهادند، تا ندای دعوتم را نشنوند و از این هم پا فراتر نهاده و با لباسشان دیدگان خود را پوشاندند که مرا نبینند… .
در طول این مدت طولانی، دعوت نوح(علیهالسلام) نتیجه بخش نبود و تأثیر چندانی بر قومش نداشت، جز اندکی به او ایمان نیاوردند و بیشتر مردم از دعوت وی سرباز زده و وی را تکذیب و متهم به دیوانگی کردند و با ایجاد رعب و وحشت و انجام آزار و اذیت، مانع تبلیغ رسالت آن حضرت شدند. و وی را به سنگسار شدن تهدید کردند.
گاه می شد که حضرت نوح(علیهالسلام) را آنقدر میزدند که به حالت مرگ بر زمین میافتاد، ولی وقتی به هوش میآمد و نیروی خود را باز مییافت، با غسل کردن، بدن خود را شستشو میداد و سپس نزد قوم میآمد و دعوت خود را آغاز میکرد.
به این ترتیب آن حضرت با مقاومت خستگی ناپذیر به مبارزه بیامان خود ادامه میداد. و در هدایت و تبلیغ قوم خود بسیار ایثارگری میکرد.
پس از آنکه نوح(علیهالسلام) نهایت تلاش خود را در راه هدایت قومش به کار برد و همه راههای اصلاح آنها، برای وی به بن بست رسید، به پیشگاه پروردگار خویش پناه برد و برای هلاکت قومش نفرین کرد و عرضه داشت: پروردگارا! هیچ یک از کافران را باقی نگذار، زیرا اگر از آنها کسی را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه ساخته و جز فرزندان بدکار و کافر از آنان به وجود نمیآید
ساختن کشتی نجات و سرانجام تلخ قومش:
خداوند دعای نوح(علیهالسلام) را مستجاب کرد، و اراده فرمود تا قبل از آنکه قوم دروغگوی وی به هلاکت برسند، اسباب نجات و رهایی نوح(ع) و ایمان آورندگان به او فراهم شود.
از این رو به آن حضرت چنین وحی فرمود: غیر از این عدهای که ایمان آوردها ند کس دیگری ایمان نخواهد آورد، و تو از تکذیب کافران و آزار و اذیتشان اندوهگین نشو، زیرا به زودی خداوند همه آنها را غرق خواهد ساخت. آنگاه به نوح(ع) دستور داد تا کشتی نجات را بسازد. و این ساختن با نظارت و تحت حمایت خداوند باشد، وی شروع به ساختن کشتی کرد.
آنچه باعث شگفتی کفار شد، این بود که دیدند وی که قبلاً مردم را به خدا دعوت میکرد،حال به طور ناگهانی دست به نجاری زد، هرگاه گروهی از قومش بر او میگذشتند او را مسخره میکردند.
نوح(ع) در پاسخ آنها میگفت: اگر اکنون شما، من و ایمان آورندگان را مسخره میکنید، ما نیز در آیندهای نزدیک شما را به مسخره خواهیم گرفت، من آگاهم که خداوند عذاب و هلاکتش را بر شما وارد میسازد و به زودی خواهید دانست، کسی که بر او عذاب وارد شود در دنیا خوار و ذلیل می شود، همچنان که در آخرت نیز در عذاب همیشگی باقی خواهد ماند.
نوح ساختن کشتی را به پایان رساند، پس از پایان یافتن ساختمان کشتی، خداوند بر نوح(ع) وحی کرد: به زبان سریانی اعلام کن تا همه حیوانات جهان نزد تو آیند.
نوح(علیهالسلام) اعلام جهانی کرد و همه حیوانات حاضر شدند، نوح(ع) از هر نوع از حیوانات یک جفت گرفت و در کشتی جای داد، تا پس از غرق شدن سایر موجودات در روی زمین، تکثیر نسل کرده، نوع آنها منقرض نشود.
همچنین خداوند به نوح(ع) دستور داد: کلیه اعضای خانواده و نزدیکان خویش جز همسر، و یکی از پسرانش که به خدا کفر ورزیده بودند بر کشتی سوار کند، همچنین به او فرمان داد: تا غیر از نزدیکان خود، مؤمنینی را که تعدادشان اندک بود، نیز با خود حمل کند.
حضرت نوح(ع) کشتی را آماده کرد و به مؤمنین گفت: «سوار شوید و هنگام حرکت و توقف کشتی، نام خدای متعال را به عنوان تیمن بر زبان آورید، چون کشتی سبب رهایی نیست، بلکه میبایست دلهای خود را متوجه خدا کنید، لذا او به حرکت درآورنده و متوقف کننده کشتی است. »
زول عذاب بر قوم نوح و آمدن طوفان[ویرایش] نوح علیه السلام همچنان که از سوره هود و مؤمنون استفاده مى شود مشغول ساختن کشتى بود تا این که آن را به اتمام رسانید و امر خداى تعالى مبنى بر نزول عذاب صادر شد و آن تنور شروع به جوشیدن کرد، در این هنگام خداوند متعال به آن جناب وحى فرستاد که از هر حیوان یک جفت نر و ماده سوار کشتى کند و نیز اهل خود را به جز افرادى که مقدر شده بود، هلاک شوند یعنى همسرش که خیانت کار بود و فرزندش که از سوارشدن امتناع ورزیده بود و نیز همه آنهایى که ایمان آورده بودند، سوار کند.
و از سوره قمر برمى آید همین که آنها را سوار کرد خداى تعالى درهاى آسمان را به آبى ریزان باز کرد و زمین را به صورت چشمه هایى جوشان بشکافت، آب بالا و پایین براى تحقق دادن امرى که مقدر شده بود دست به دست هم دادند و نیز از سوره هود استفاده مى شود که رفته رفته آب زمین را فراگرفت و بالا آمد و کشتى را از زمین کند، کشتى در موجى چون کوه هاى بلند سیر مى کرد و طوفان همه مردم روى زمین را فراگرفت و همه را در حالى که ستمگر بودند، هلاک کرد و خداى تعالى به آن جناب دستور داده بود همین که در کشتى مستقر شدند خدا را در برابر این نعمت که از شر قوم ستمکار نجاتشان داد حمد بگویند و در پیاده شدن از او برکت بخواهند و نوح علیه السلام گفت: «الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (سوره مؤمنون، آیه 28) و نیز گفت: «رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ». (سوره مؤمنون، آیه 29)
هیجان عاطفى پدر
نوح (ع) در میان طوفان پسرش را که اصرار بر کفر مىکرد بهیاد آورد . از این رو عاطفه پدرانه در نوح برانگیخته شد. او پسرش را صدا کرد تا بههمراه خانواده سوار برکشتى شود . امّا پسر پاسخى به درخواست پدر نداد ؛ و گمان کرد چیزى که اتفاق افتاده عارضهاى طبیعى است که به سرعت از بین خواهد رفت؛ ولیکن پیشبینى فرزند اشتباه بود .
او کوشش کرد که با وسیله قرار دادن کوه خود را نجات دهد .« امروز جز به لطف او هیچ راه نجاتى نیست» . شدّت آب و ارتفاع موج مانع از آن شد که پسر نوح به آرزو و خواسته خود برسد «و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت».
نوح (ع) بر فرزندش احساس دلسوزى کرد. از خداوند خواست که پسرش را از هلاکت نجات دهد . ولى خداوند دعاى او را مستجاب نکرد، و براى نوح تبیین کرد که پسر او برگناه و معصیت اصرار داشت و از جمله کسانى نبوده که قرار بود نجات پیدا کنند . «نوح به پروردگارش عرض کرد : پروردگارا پسرم از خاندان من است ؛ و وعده تو حقّ است ؛ و تو از همه حکم کنندگان برترى» ولکنخداى سبحان براى نوح (ع) مسأله را چنین بازگو نمود که فرزندت از عذاب نجات نمىیابد زیرا وى عملناشایستى را انجام دادهاست «فرمود: اى نوح او از خاندان تو نیست، او را عمل غیر صالحى است ؛ پس آنچه را از آن آگاه نیستى از من مخواه ؛ من به تو اندرز مىدهم تا از جاهلان نباشى». نوح این چنین پاسخ داد :«پروردگارا من به تو پناه مىبرم که از تو چیزى بخواهم که از آن آگاهى ندارم، و اگر مرا نبخشى و بر من رحم نکنى از زیانکاران خواهم بود.»
از این رو نوح در رابطه با پیوند با خویشان و نزدیکان به ما این درس را مىآموزد که هر چند صله رحم و پیوند خانوادگى محکم باشد اگر مشروط به ایمان به خدا و گام گذاشتن در راه درست و پیمودن آن نباشد بىارزش است .
پایان طوفان
هنگامى که کافران بر اثر طوفان هلاک شدند، و نوح (ع) از وجود قومش نجات یافت، خداوند به زمین امر کرد که آب را فرو ببرد، و به آسمان فرمان داد که از ریزش باران دست بکشد . بنابراین آب از روى زمین فروکش کرد ، و کشتى بر بالاى کوهى به نام «جودى» پهلو گرفت .
در این هنگام با زبان قدرت الهى به کافران هلاک شده ندا داده شد که ظالمین از رحمت و آمرزش خداوند به دور هستند .
خداوند به نوح دستور داد تا ار کشتى به زمین فرود آید . کشتى در سرزمین موصل با لطف و عنایت خدا به زمین نشست . و خداوند به نوح و کسانى که به او ایمان آورده و به همراه فرزندانشان با وى در کشتى بودند وعده داد که نسل هاى آنان ادامه خواهد یافت و امتهاى با ایمان متعددى از آنان به وجود خواهند آمد ، و امتهاى دیگرى نیزکه به زندگى دنیوى و برکات آن مشغول خواهند شد نیز در این دنیا زندگى خواهند کرد؛ ولى آنان پس از مدتى از راه حق گمراه خواهند شد و شیطان براى گمراهى آنان کوشش خواهد کرد . که این باعث وقوع عذاب خداوند بر آنان در دنیا و آخرت منجر خواهد شد .
«گفته شد : اى نوح ! با سلامت و برکاتى از ناحیه ما بر تو و بر تمام امتهایى که با تواند فرود آى، و امتهایى نیز هستند که ما آنان را از نعمتها بهرهمند خواهیم ساخت ، سپس عذاب دردناکى از سوى ما به آنها مىرسد.»
منبع :بیتوته
گردآوری :نماگرد