تعبیر خواب

تعبیر خواب کلمات با حرف ع | کلماتی که با حرف ع شروع می شوند

4.7/5 - (11 امتیاز)
[ type=”blue”]مجموعه کامل تعبیر خواب کلماتی که با حرف ع شروع می شوند. برای آشنایی با تعبیر خواب کلماتی که حروف اول آن‌ها با حرف ع مانند (عاشق شدن، عقرب، عیدی گرفتن و …) آغاز می‌گردند تا انتهای این مطلب با مجموعه تعبیر خواب نماگرد همراه باشید.

تعبیر خواب کلمات با حرف ع
تعبیر خواب کلمات با حرف ع

تعبیر خواب حرف ع

از عبدالله بن مسلم نقل شده است که : گاهی در مجلس ابن سیرین حاضر می‌شدم و بعد از برخاستن از مجلس او به مجلس اباضیه ها می‌رفتم [اباضیه، گروهی گمراه از خوارج بودند که رئیس آنان عبدالله بن اباض نام داشت] و با آنان نشست و برخاست می‌کردم. شبی در خواب دیدم که همراه با عده ای جنازه‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله با دوش خود حمل می‌کردم.

بعد از دیدن آن خواب، نزد ابن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف نمودم. ابن سیرین گفت: چرا با قومی نشست و برخاست می‌کنی که می‌خواهند آنچه را پیامبر صلی الله علیه و آله آورده است، دفن نمایند.

نشانه های موجود در خواب که ابن سیرین از آنها برای تعبیر خواب استفاده نموده است:

در این خواب نیز دو نشانه وجود دارد: اول، جنازه‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله و دوم، حمل آن بر دوش و تصمیم برای دفن آن. در تعبیر نشانه‌ی اول، ابن سیرین جنازه‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله را به راه وروش حقی که آن حضرت آورده است، و نشانه‌ی دوم را به دفن واز بین بردن آن راه وروش قیاس نموده است.

 

در این مقاله از مجموعه تعبیر خواب نماگرد به تعبیر خواب کلماتی که با حرف ط شروع می شوند خواهیم پرداخت. برای مشاهده تعبیر خواب هر یک از کلمات بر روی آن کلمه کلیک کنید تا تعبیر خواب آن کلمه را مشاهده کنید.

 [rayfa_table type=”j3″]

 با کلیک بر روی حروف الفبا به تعبیر خواب مدنظر خود دسترسی پیدا کنید.

آ ا ب پ ت ث ج چ
ح خ ذ ر ز ژ س ش
ص ض ط ظ ع غ ف ق
ک گ ل م ن و ه ی

 

عابد عدّه ی زن عزل عقل عنّاب
عاج عذر خواهی عسس عقیق عنبر
عادت عذره عسل علامت عیار عنتر
عاریت عراده عشق علایم راهنمائی و رانندگی عنقا
عازم عرب عصا علف عنکبوت
عاشق شدن عرش عصاری علک عود
عاقد عرشه کشتی عصبانی علم عود سوز
عالم عرعر عصیده علوفه عورت
عبا عرفه عضله عمارت کردن عید
عبادت عرق عطا دادن عماری عیسی پیامبر(ع)
عبور عرق انگور خوردن عطار عمامه عینک
عتاب عروس عطاری کردن عمر بن خطاب س
عتیقه عروسک عطر عمل جراحی
عجله عروسی عطسه کردن عمل نیک
عجیب عریان عقاب عمو
عدد عزا عقد کنان عمود
عدس عزرائیل عقرب عمه

[/rayfa_table]

بازگشت به صفحه تعبیر خواب آنلاین و جامع

اگه به دنبال تعبیر خواب خود هستید و آن را پیدا نکردید، از ما سوال کنید.
  • نکته مهم: حتما!! تعبیر هر خواب را در صفحه مرتبط با آن سوال کنید.
  • لطفا پیش از پرسیدن سوال، از بخش جستجوی سایت، تعبیر خواب خود را جستجو کنید.
  • اگر تعبیر خواب درخواستی شما در صفحه مربوطه موجود باشد سوال شما پاسخ داده نخواهد شد.
  • حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. نظرات انگلیسی یا فینگلیش تایید نخواهند شد.
  • تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
  • تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.

‫۱۳ دیدگاه ها

  1. سلام، من در خواب حس میکردم در مکان مقدسی هستم، و انگار جمکران بود، چادر مشکی سر کرده بودم، و داوطلب شده بودم برای شستن دیگ، از طرفی دیگه انگار مادر پدریم فوت شده بودن، و عزادار بودیم، اما متقابلا میدیدم که بعضی از مردای خانوادمون کت و شلوار تن کردن و کراوات زدن و از دری میان بیرون انگار که عروسی هم داشتیم، و از طرفی در خوابم بعضی از اعضای خانواده مادری و پدریم رو میدیدم، خواب عجیبی بود

    1. سلام من‌ دو شب پیش خواب دیدم که در خیابان مردی ناشناس خطبه عقد من و پسری را که اصلا نمی‌شناختم خواند و دیشب هم خواب دیدم که عروس شده ام و لباس عروسی تن کردم و باز هم داماد را اصلا ندیدم و بر سر مهمانان نقل میپاشیدم. تعبیر این خواب ها چیست؟ بنده دختری مجرد هستم. ممنون

  2. موضوع تعبیر خواب : عزرائیل
    سلام خسته نباشید من دیشب خواب دیدم انگار تو قبرستانی بودم تویه خواب دیدم عزرائیل نزدیکمه و انگار شنلی چادر مانند به رنگ مشکی سرش بود داشت برام تو عالم خواب قبر می کند بهش می گفتم تو خواب نکیرومنکر میان ازم سئوال کنن بهم انگار تو عالم خواب گفت حسن یا امام حسن همچین چیزایی گفت تو یه قبر میان به دیدارت تو رو خدا جوابمو بدید التماس میکنم خیلی ذهنمو به خودش مشغول کرده ممنون میشم با تشکر

  3. سلام من دیشب نزدیکای ساعت ۵-۶ صبح خاب دیدم عورت خودمو نگاه میکنم ک موهای خیلی بلندی درآورده تعجب کرده بودم توی خاب و دست میکشیدم ب موها ک صاف کنم موهای عورت رو و یه تیکه از موها هم کنده شده بود و روی تختم افتاده بود ممنون میشم تعبیر خواب منو بگید نگرانم!

  4. خواب دیدم که تو یه فضای تاریک و آسمون قرمز تو یه خونه عجیب یه کامپیوتر پیشرفته هست که یکی که دوسش دارم و رفته بم پیام داده بود تو کامپیوتره اولش سین نکردم ولی بعدش که اومدم دیدم پیامشو پاک کرده

  5. سلام من تازه عروسی کردم و مادربزرگم چندماه قبل عروسی من فوت کرده بود.
    خواب دیدم مجلس عروسیمه و لباس عروسمو جا گذاشتم و آرایش هم هنوز نکردم و خیلی استرس دارم. همه مهمانها منتظرم هستن در سالن.
    مادربزرگم ( که فوت کرده و در عروسی من نبوده) ، مدام به من میگوید لباستو بپوش بیا بیرون من آرزومه ببینمت تو لباس عروسی و مهمانها بیرون منتظرن و من خیلی با استرس یه لباس از اونجا پیدا میکنم و میپوشم و مادر بزرگم خوشحال میشه و منو میبره به سمت مهمونها و من بیدار میشم. در خواب هم میدونستم که مادربزرگم فوت شده.

  6. سلام خسته نباشید تقریبا یه سالی میشه با دختری ک دوست داشتم جدا شدیم چنوقت پیش خواب دیدم سوار اتوبوس با بچه های دانشگاه بودیم اون صندلی جلو نشسته بود داشت با تلفن حرف میزد صدای مرد میومد بعد تلفنش قطع شد اومد سمت و من کنارم نشست خیلی خوشحال شدم که برگشت نمیدونم تعبیری دارد یا نه اگه تعبیری داره ممنون میشم بدونم با تشکر

  7. سلام خسته نباشید تقریبا یه سالی میشه با دختری ک دوست داشتم جدا شدیم چنوقت پیش خواب دیدم سوار اتوبوس با بچه های دانشگاه بودیم اون صندلی جلو نشسته بود داشت با تلفن حرف میزد صدای مرد میومد بعد تلفنش قطع شد اومد سمت و من کنارم نشست خیلی خوشحال شدم که برگشت نمیدونم تعبیری دارد یا نه اگه تعبیری داره ممنون میشم بدونم با تشکر

  8. سلام خسته نباشید یخواب در گیرم کرده تورو خدا یکی جواب بده! دوشب قبل خواب دیدم تو یه کوچه خلوت به خونه پر از جن بود اون ها با من کاری نداشتن و من ازونجا دور شدم ولی یه همسایه رفت داخل و گفت اینا وسایل منو بردن من بهش گفتم دست نزدن ولش کن نباید دست بزنی ولی وقتی برش داشت اونا اون همسایه رو کشتن و از خواب پریدم

    حالا الان خواب دیدم که تو یه کوچه پر از تکیه های عاشورا و تاسوعا و پرچم های سبز قدم میزدم و رسیدم به صف طولانیه غذای نذری حسینه ها خالی شده بودن و نور کم بود بیرون افتابی بچد و من و مادر م و خواهرم بودیم مادرم اینا رفتن غذای تذری بگیرن ولی من رفتم داخل حسینه با دو نفر خانوم که نورانی بودن از غذایی که خودم داشتم مرغ و برنج و اینها بود خوردیم وقتی اودم بیرون به شدت باران میومد و مادر م اینا غر میزدن که چرا طولانی رفتی حسینه و از خواب پریدم وقتی از حسینه اومدم بی کفش بودم تو بارون

  9. سلام حدود یه ماه پیش خواب دیدم که خواهرم با شوهرش که حدود یک ساله درحال حاضر ازدواج کردندمراسمشونه که فیلم برداری میشد و میخواستن عروس دور برن منم دوست داشتم که عروس دور برم اما چون ماشین کم بود وجایی هم نبود من ودختر خام وخالم و نبردن بعدش من دریه تالاروبازکردم البته احساس میکردم که خالم ودختر خالمم باهامن توتالار جشن بود که من فقط ساقذوش های عروسو دیدم الته اصلا کلا هیچ کی ازجمعیتی که داخل تالار بودن رو نمیشناختم بعدش انگاری خدمه تالار متوجه شذ که ماها از اشنایای عروس وداماد نیستیم وانگاری میخواست بهمون بگه که برید بیرون البته خودمم میخواستم برم بیرون زود تر ازاینکه خدمه چیزی بگه بهش گفتم که راه خروج همینه دیگه بعد یه ذر بزرگ بود که بازش کردم وقتی درو باز کردم یه سالون خیلی بزرگ دیدم که وقتی به سمت چپ رفتم حدود چند تا از ادمایی رو دیدم که پشت میز نشسته بودن ودر حال صحبت بودند احساسم بهم میگفت که ادمایی سر شناسی هستند قبل اینکه منو ببینن ازسمت چپ خارج شدم و مستقیم رفتم که یه اقایی رو دیدم که قبلا تو تلویزیون دیده بودمش سریع به سمت دیگه ای رفتم فک کنم اون اقا منو دید البته درست نمیدونم بعدش به سمت راست رفتم که یه دختری رو دیدم که روی صندلی نشسته بود وبهم لبخند زدم فک کنم دختره فلج بود البته مظمعن نیستم انگاری دنبال راه خروج بودم البته از اون موقعی که از اون تالار خارج شده بودم احساس میکردم یه چند نفری بامن هستند که حرفامو گوش میکنن البته نمیدونم اون افراد همون خالم ودختر خالم بودند یا نه فک کنم افراد جدیدی بودند البته من چهره هاشون ندیدم چون پشت من بودن بعدش یه در دیگه ای رو باز کردم وارد جایی شدم که همه چادر نماز سرشون بود وبا تعجب بهمون نگاه میکردن مثله یه جای عبادت گاه بود این قسمت از خوابو فک کنم یه بار دیگه ام دیده بودمش انگاری تو خواب هم میدونستم باید چکار کنم با این که همه بیشتر افراد درحال نماز بودن بعضیام درحال کتاب خوندن به افراد پشتم گفتم زود باشین لباستونو عوض کنین تاهم نشناسنمون وبهمون گیر ندن اما خودم رولباسام فقظ چادر پوشیدم ولباسامو عوض نکردم انگاری یه جور استتار کردم بعدش یه نفرو دیدم که چهرش برام اشنا بود ومن میشناختمش بهش گفتم راه خروج بگو ولی اون درکمال ناباوری فقط به من لبخند زد وانگاری منو نمیشناخت بعد به سمت یه جایی رفتم از قسمت هاب دیگه نورانی تر بود یه چیزی بهم میگفت که یه در سبری که بزرگ نیست اون سمت باید باشه یکدفعه یه پیرزن اومد سمتم بهم گفت دنبال راه خروجی بهش گفتم میدونم کجاست یکم دیگه رفتم جلو یه نفر اومد بهسممتم گفت میخوای درو برات باز کنم گفتم نه خودم میتونم درباز کردم از پله هارفتم بالا اون ارادیم که ازقبل باهام بودن هنوزم فک کنم همراهم بودن یکیشون همین که میخواست خارج بشه بهش گفتم سریعتر تا کسی تورو نگرفته خوذم خارج شده بودم وفقط یکی دونفر دیگشون مونده بود اما از قضا همون پیرزنه فک کنم گرفتش ونتونست خارج بشه ولی کفششو پرت کرد ودر وبست بعد یه جایی رودیدم که بالاش اسمون بود یه رود خونم بود که داخلش فککنم ماهیم داشت مردم بایه زبون دیگه صحبت میکردند ولی انگاری من متوجا میشدم وگرسنه شده بودیم فک کنم اینطوری بود وقبلش چادرمو در اوردم انگاری تو اونجا حجاب براشون مهم نبود ولی با اینکه من چادرمو در اوردم ولی هنوز روسری داشتم بعدش یکم که رفتم حلو تر یه استخر خیلی بزرگ دیدم شایذم یه دریا بود کناره اونجا سه تا اقا دیدم ازشون سئالاتی پرسیدم اما اونا داشتن دستم میانداختن منم یکم حرصم گرفت ومیخواستم که برم یهو دیدم یه تاشون تو ابن وانگاری یه چیزی میکشدشون به پایین یه چیزیم میخواد بخوردشون دلم براشون سوخت ونجاتشون دادم با اینکه در واقعیت من شنا بلد نیستم بعذش اطم عذر خواهی .کردن داشتم میرفتم یهو چند نفرو دیدم که که دارن دنبال اون اقا هامیگردن صداشون زدم .ه فرار کنین بعد اون چند نفر فک کردن ماهم باهاشونیم ودنبال ماهم کردن افراد پشتمو فک کنم گرفتن اما من از یه داربست رفتم بالا که پایینش حیوانات درنده بودند چنذ نفرشون وقتی ازداربست میخواستن بیان بالا که منوبگیرن افتادن کناره حبوانات درنده انگاری حسم بهم میگفت برو کمکشون و همین قصدو داشتم که یهو تز خواب بیدار شدم

  10. باسلام
    من حدود یکسالی به یک دختری در محل کارمون علاقه مند شدم
    ی شب خواب دیدم که تو همون محل کارمون داره لباس عروس میپوسه ولی چهره ناراحتی رو داره و من فقط توری عروسی رو دیدم و بعدش از خواب پریدم
    ممنون

  11. سلام خواب دیدم منو راهنمایی کردن به یه جای تاریک و بیابون و… که یه خونه ای که چراغانی بود و مجلل و داخلش بزرگ و ..اونجا عروسی بود . با تعجب دیدم خونه خاله م هست و دخترخاله م که سه سالشه اونجا سی ساله بود تقریبا و عروس بود ولی داماد ندیدم و برادرش که الان ده سالشه بزرگ بود و مجلس اداره می‌کرد شام شله مشهدی بود و دیگ هممیزد .
    هیچ مهمونی رو نمی‌شناختم و رفتم پیش عروس اونم منو نشناخت و گفت بیرونش کنین این مهمون ما نیست! . رفتم بیرون توی پیاده رو توی تاریکی یه جا نشستم که دیدم یه پیرزن چادررنگی پیاده رو همون خونه رو جارو می‌کنه اومد و منوشناخت . گفتم خاله پس جواد آقا کو؟ (شوهر خاله مه) گفت: خیلی وقت پیشا طی یه حادثه فوت کرده … گفتم چرا همه بزرگ شدن و شما پیر و ..؟ گفت ما ژن ایکس ای داریم …

  12. من چند وقت پیش بعد از اذان صبح دقیقا یادم نمیاد ساعت چند خواب دیدم که خونه خاله ی کوچیکم هستیم بعد منو مامانم و پسرِ خاله ی بزرگم و پسرای خاله ی کوچیکم که سه تا هستن داریم به خالم کمک میکنیم اسباب کشی کنه بعد منو پسرِ خاله ی بزرگم داشتیم وسایلارو توی کارتن میچیدیم خالمم روبرومون بود بعد گفت که من میدونم شما دوتا بهم علاقه دارین خیلی وقته همه فهمیدن بگین خجالت نکشین(البته من به پسرخاله ی بزرگم علاقه دارم ولی خودش نمیدونه) میخاستم ببینم تعبیرش چیه قبلا هم خیلی خواب ها تقریبا مثل این دیدم میشه لطفا تعبیرش کنید واسم مهمه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا