تعبیر خواب

تعیبر خواب احساس غربت – تعبیر خواب جامع و آنلاین

اولین نفری باشید که امتیاز میدهد.

تعبیر خواب احساس غربت چیست؟

تعیبر خواب احساس غربت - تعبیر خواب جامع و آنلاین
تعیبر خواب احساس غربت – تعبیر خواب جامع و آنلاین

غربت اصطلاحی است که برای تعریف احساسی در انسان ها هنگام دوری از وطن یا خانه بکار  می رود غربت همان دلتنگی است و اگر کسی در خواب ببیند که به جای دوری سفر کرده و احساس دلتنگی و غربت میکند نشانه جدا شدن از همسر و دوستان است. در ادامه با تعبیر خواب نماگرد همراه باشید.

 

تعیبر خواب احساس غربت

خالد بن علی بن محد العنبری گوید:

احساس غربت در خواب، جدا شدن از همسر و دوستان است و اگر در این خواب شیون و گریه باشد، خیری در آن نیست.

لیلا برایت مى‏ گوید:

اگر در خواب مشاهده کنید که به جایى رفته‏اید و احساس غربت مى‏کنید، به این معنا است که به انجام کارهاى جدیدى مى‏پردازید.

ابراهیم کرمانی می گوید:

اگر در خواب احساس غربت و بیگانگی کردید، تعبیرش این است که در مقایسه با دیگران خود را بسیار متفاوت و منحصصر به فرد می دانید

 

هم اکنون می توانید تعبیر های مرتبط با تعبیر خواب احساس غربت را در این بخش مطالعه کنید

تعبیر خواب قاره آفریقا  ، تعبیر  خواب قاره آمریکا ، تعبیر خواب قاره آسیا

 

برای مشاهده جامع ترین منبع تعبیر خواب میتوانید به صفحه اصلی تعبیر خواب مراجعه نمایید یا صحفه تعبیر خواب کلمات با حرف آ مراجعه نمایید

 

گرد آوری و تنظیم : نماگرد

 

اگه به دنبال تعبیر خواب خود هستید و آن را پیدا نکردید، از ما سوال کنید.
  • نکته مهم: حتما!! تعبیر هر خواب را در صفحه مرتبط با آن سوال کنید.
  • لطفا پیش از پرسیدن سوال، از بخش جستجوی سایت، تعبیر خواب خود را جستجو کنید.
  • اگر تعبیر خواب درخواستی شما در صفحه مربوطه موجود باشد سوال شما پاسخ داده نخواهد شد.
  • حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. نظرات انگلیسی یا فینگلیش تایید نخواهند شد.
  • تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
  • تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.

یک دیدگاه

  1. سلام. من خواب دیده یا چند نفر که زبانشون با من فرق میکنه و من خیلی دوسشون دارم و از لحاظ شغلی سمت بالایی دارن داریم داخل فرودگاه به سمت هواپیما ها میریم اونا هفت نفر بودن و برای هر کودوممون یه هواپیمای جدا بود ولی هواپیما ها کوچیک بودن و داخلش مثل یه اتاق بود من داشتم لباس عوض میکردم و مدت زیادی گذشته بود انگار یه مرد در زد و من میگفتم کیه ولی انگار زبون منو متوجه نمیشد خیلی در میزد محکم و پشت سر هم رفتم درو باز کردم یه وسایلی بهم داد که من نمی دونستم چیه و چرا بهم داده فقط گذاشتمش همونجا بعد از هواپیما پیاده شدم دیدم هواپیما های اونا نیستن. احساس سردرگمی شدید داشتم از یه مرد ایرانی شنیدم می خواد بره اونجا در حالی که داشتم به صحبتاش گوش میدادم یه گندم جلوم سبز شده بود کندم و خاک شیر بود یکمشو خوردم و شیرین بود تو دستم مچالش کردم انگار می خواستم باهاش یه کاری کنم ولی نکردم .می خواستم برم بگم منم ببرن بعد شنیدم می خواد با همکاری سرشونو کلاه بزاره و نرفتم نمی دونم چرا (درست یادم نیست اینجاشو) و رفتم پیش دوستم که تازه باهاش اشنا شده بودم (تو واقعیت همچین کسی رو نمیشناسم) بهش گفتم کمکم کن من الان اگه با هواپیما برم اونجا هم خوابگاه ها و فرودگاه ها امن نیس و منم یه دختر تنها هستم و هیچ کسو اونجا ندارم و اینکه من زبونشونو بلد نیسم ولی اگه برم به اهدافم خیلی نزدیک شدم و ممکنه به همشون برسم ولی میترسم. بعد انگا هوا تاریک و بارونی بود چندتا از دوستای اکیپمونو دیدم که با یکی از دوستام که کرونا گرفته تماس تصویری گرفتن با من خیلی گرم بودن و بعدش باهم رفتیم ملاقات اون دوستم که کرونا داشت من چندبار خیلی نزدیکش شدم تو ذهنم داشت این میگذشت که فکر کنم کرونا گرفتم. من رفتم سمت یه جایی که میگفتن ارامگاه سعدیه ولی اصلا شبیهش نبود. خیلی تاریک و دلگیر بود من داشتم تنها راه میرفتم و یکی که میشناختم با چند نفر دیگه جلوم بودن بعد انگار میخواستم برگردم سمت فرودگاه ولی هنوز سررد گم بودم نمی دونستم می خام چه کار کنم و از خواب بلند شدم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا