تعبیر خواب

تعبیر خواب حضرت ابراهیم (ع) + معنی دیدن حضرت ابراهیم (ع) در خواب چیست؟

4/5 - (2 امتیاز)
[ type=”blue”]در این قسمت از مجموعه تعبیر خواب نماگرد قصد داریم شما را با تعبیر دیدن حضرت ابراهیم (ع) در خواب آشنا سازیم و مطالبی در این باره از منابع معتبر ایرانی و غیر ایرانی برای شما عزیزان آماده کرده ایم. اگر شما نیز خواب حضرت ابراهیم (ع)  را دیده اید و تعبیر آن را نمی دانید با ما همراه باشید.

 

تعبیر خواب حضرت ابراهیم (ع) + معنی دیدن حضرت ابراهیم (ع) در خواب چیست؟
تعبیر خواب حضرت ابراهیم (ع) + معنی دیدن حضرت ابراهیم (ع) در خواب چیست؟

 

تعبیر خواب حضرت ابراهیم (ع)

خالد بن علی بن محد العنبری گوید:

هرکس ابراهیم(ع) را در خواب ببیند، زیارت خانهی خدا نصیبش میشود (انشاءالله). ممکن است دیدن آن حضرت، به پدری مهربان و دلسوز برای فرزندانش تعبیر شود و نیز، گفته شده است که دیدن آن حضرت در خواب، به مبتلا شدن به سختی و ناراحتی وسرانجام، نجات از آن ناراحتی، تعبیر شده است.

 

[ type=”red”] اگر برای مطالعه تعبیر خواب های پیشنهادی ما تمایل دارید با ما همراه باشید: تعبیر خواب آدم و حوا ، تعبیر خواب خدا ، تعبیر خواب بهشت 

 

[ type=”green”]برای مشاهده جامع ترین منبع تعبیر خواب میتوانید به صفحه اصلی تعبیر خواب مراجعه نمایید یا صفحه تعبیر خواب کلمات با حرف آ مراجعه نمایید

 

گرد آوری و تنظیم: نماگرد

اگه به دنبال تعبیر خواب خود هستید و آن را پیدا نکردید، از ما سوال کنید.
  • نکته مهم: حتما!! تعبیر هر خواب را در صفحه مرتبط با آن سوال کنید.
  • لطفا پیش از پرسیدن سوال، از بخش جستجوی سایت، تعبیر خواب خود را جستجو کنید.
  • اگر تعبیر خواب درخواستی شما در صفحه مربوطه موجود باشد سوال شما پاسخ داده نخواهد شد.
  • حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. نظرات انگلیسی یا فینگلیش تایید نخواهند شد.
  • تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
  • تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.

‫۵۹ دیدگاه ها

  1. سلام من چندسال پیش خواب دیدم ۲مزرعه شلتوک دارم یکی پیش روستابودیکی دورازروستازمین مزرعه دورازروستابلنداست زمین روستاپایین است درمزرعه دورازروستا یک درخت کُنارهست درمزرعه پیش روستادرخت نیست مردم روستاخردارندخرهاافتادن تومزرعه پیش روستاشلتوک خوردندمن می دیدمشون رفتم خرهاازمزرعه بیرون کنم یک سنگ ازگل (طین)گرفتم به خرهاپرتاب کردم که بیرون برن یکی ازخرها زدم خری که زدم یکدفعه آدم شدیک گونی شلتوک دستش بودوقتی آدم شددیگه شناختمش همشهریم بودبقیه خرهاایستادن به من نگاه میکردندودیگه هیچ شلتوک نخوردندبعدخودشون ازمزرعه رفتن بیرون به همشهریم گفتم شلتوک که دزدیدی بیارنیوردرفت وقتی رفت ۳قدم رفت وزمین شلتوک دهن بازکردواون بلعیدوگونی شلتوک نبلعیدبعدمن باموتورچندمتررفتم وایستادم خاستم برم مزرعه دورازروستاببینم نرفتم چون دوربودنرفتم ببینم بعدازخواب بیدارشدم مردم روستا بعضی عرب بودندوبعضی عجم بعضی فامیلم بودندوبعضی غریبه دربیداری مزرعه شلتوک نداشتم تعبیرش چیست؟

  2. سلام وقت بخیرمن چندسال قبل خواب دیدم من وپسرعموم درمدرسه باحضرت ابراهیم راه میریم پسرعموم جلوحضرت ابراهیم راه میره من پشت سرحضرت ابراهیم حضرت ابراهیم من را دوست داشت اماناراحت بودپسرعموم ازمدرسه رفتن بیرون تومدرسه هیچکس نیست فقط من وحضرت ابراهیم هستیم دربیداری من درآن مدرسه درس خواندم تعبیرش چیست؟

  3. سلام من بیست سال قبل خواب دیدم من وپدرم توحیاطمون بودیم همسایمون باچندتوله سگ اومدتوله سگها رفتن پیش دستشویی ایستادن وباهم یکدفعه گوسفندشدندوهمسایمون باگوسفندرفت خونشون وقتی رفت گوسفندهاپشت سرش راه میرفتن ازخونمون یک قدم رفتن بیرون وگوسفندهاباهم یکدفعه سگهای بزرگ شدندویک گوسفند شیردرنده شد وهمسایمون باسگهاو شیردرنده رفت خونشون بعدمن ازخواب بیدارشدم یادم نیست چندتوله سگ بودندویادم نیست توله سگ پیش دستشویی ایستادن نشستن خوابیدن بیداربودنددربیداری همسایمون هیچ توله سگ نداشت وندارد تعبیرش چیست؟

  4. سلام وقت بخیرمن بیست سال قبل خواب دیدم فامیلم دخترش دوجنسه هست دربیداری فامیلم دخترش هیچ دوجنسه نیست چندسال قبل ازدواج کردفقط یه عیب داره بچه دارنمیشه تعبیرش چیست؟

  5. سلام من بیست سال قبل خواب دیدم یک درخت نخل(خرما)توخونه همسایمون دارم دربیداری توخونه همسایمون درخت نخل ندارم هیچ درخت نخل ندارم تعبیرش چیست؟

  6. سلام بیست سال قبل خواب دیدم توخونه همسایمون یک درخت نخل(خرما)دارم دربیداری توخونه همسایمون درخت نخل(خرما)ندارم هیچ درخت نخل(خرما)ندارم تعبیرش چیست؟

  7. سلام وقت بخیرمن بیست سال قبل خواب دیدم توخونمون برای همسایمون همه سوره های قران خواندم فقط سوره البینه نخواندم دربیداری برای همسایمون هیچ سوره قرآن نخواندم تعبیرش چیست؟۰

  8. من هر خوابی که برای شمافرستادم ومیفرستم میدونم تعبیرش چیست خودم زدم ومیزنم به نفهمیدن وبرای شمامینویسم تعبیرش چیست؟

  9. سلام وقت بخیرمن بیست سال قبل دوبارخواب دیدم همسایمون توکوچه مون خونه( مسکن) ساخت یک باراول کوچه خونه مسکن ساخت ویک بارآخرکوچه برای خودش ساخت وکوچه بن بست کردویک بارخواب دیدم همسایمون باتراکتورکوچه مون شخم زدوگندم کاشت تعبیرش چیست؟

  10. سلام خسته نباشید من بیست سال قبل خواب دیدم توصندوق صدقه یک گربه دیدم بنده پیش ازاینکه این خواب ببینم توبیداری من چندبارتواون صندوق صدقه پول انداخته بودم واین خواب دیدم

  11. سلام من بیست سال قبل خواب دیدم دخترهمسایمون کبوترشدواومدپیش من میخاست بروی دستم بشیندوپسرعموم باسنگ کبوترزدوکبوتررفت تعبیرش چیست؟

  12. سلام خسته نباشید من بیست سال قبل خواب دیدم مُرده به من صابون داد مُرده فامیلم بود خودکُشی کرد تعبیرش چیست؟

  13. سلام وقت بخیرمن بیست سال قبل خواب دیدیم یک صابون مُرده به من دادمُرده فامیلم بودتعبیرش چیست؟

  14. سلام خسته نباشید من بیست سال قبل خواب دیدم دختره همسایمون یک کوزه به من دادوبرادردختره اومدکوزه زدوشکست تعبیرش چیست؟

  15. ببخشیدیکی ازخوابهای که برای شمافرستادم اشتباه نوشتم بیست سال قبل دو بارخواب دیدم پسران همسایمون توکوچه خانه مسکن ساختندیکبارخواب دیدم یکی ازپسران همسایمون اول کوچه مون برای خودش یک خانه (مسکن)ساخت وکوچه بن بست کرد یک بار دیگرخواب دیدم پسردیگر آخرکوچه یک خانه مسکن برای خودش ساخت وکوچه بن بست کردویکباردیگرخواب دیدم پسردیگر باتراکتورکوچه مون شخم زدوبرای خودش گندم کاشت وهیچکس ازخانه اش نمیتونه بیرون بره پسران همسایمون بودندخانه توکوچه ساختندوکوچه شخم زدندوگندم کاشتندپدرشون هیچ خانه توکوچه نساخت وکوچه شخم نزددربیداری پسران همسایمون هیچ خانه توکوچه نساختندوهیچ کوچه شخم نزدندوگندم نکاشتند

  16. سلام همه خواب های که برای شما نوشتم وفرستادم میدونم تعبیرشون چیست من خودم زدم به نفهمیدن چون مردم میخواهندببینند من چی خواب دیدم من هم بعضی ازخواب هایی که دیدم برای شمانوشتم وفرستادم ودولت میخواند بعدبه مردم میگن من چی خواب دیدم چون خودشون خواستند

  17. سلام خوابهایی که دیدم وبرای شما فرستادم هیچکدامشون همسایمون نیسی نبودندمن هیچ خواب ندیدم همسایمون نیسی باچندتوله سگ اومدخونمون ومن هیچ خواب ندیدم پسردیگر همسایمون نیسی اول کوچه خونه ساخت ومن هیچ خواب ندیدم پسردیگرهمسایمون نیسی آخرکوچه خونه ساخت ومن هیچ خواب ندیدم پسردیگرهمسایمون نیسی باتراکتورکوچه شخم زدوگندم کاشت همه این خوابهاهمسایه دیگربودند

  18. سلام خوابهایی که دیدم وبرای شما فرستادم هیچکدومشون همسایمون نیسی نبودندمن هیچ خواب ندیدم همسایمون نیسی باچندتوله سگ اومدخونمون من هیچ خواب ندیدم پسرهمسایمون نیسی اول کوچه خونه ساخت من هیچ خواب ندیدم پسرهمسایمون نیسی آخرکوچه خونه ساخت من هیچ خواب ندیدم پسرهمسایمون نیسی باترکتور کوچه شخم زد همه این خوابهایک همسایه دیگر بودندفامیلش نمیگم

  19. سلام من بیست سال قبل خواب دیدم من وعمه ام تویک انبارنمک بودیم نمک زیادخوردم عمه ام هیچ نمک نخوردورفت

  20. سلام من بیست سال قبل خواب دیدم من وعمه ام توانبارنمک بودیم زیادنمک خوردم عمه ام هیچ نمک نخوردورفت من ماندم نمک بخورم زیادنمک خوردم

  21. سلام خوابهایی که دیدم وبرای شمافرستادم یک خواب من وپدرم توحیاطمون بودیم و همسایمون باچندتوله سگ اومد خونمون وچندتوله سگ رفتن پیش دستشویی ویکدفعه گوسفندشدندوهمسایمون باگوسفندرفت خونشون یکقدم ازخونمون رفتن بیرون وگوسفندهایکدفعه سگهای بزرگ شدندویک گوسفندشیردرنده شدوهمسایمون باسگهاوشیردرنده رفت خونشون یک خواب پسر همسایمون اول کوچه توکوچه برای خودش خونه ساخت واول کوچه بن بست کرد،یک خواب پسردیگه همسایمون آخرکوچه توکوچه برای خودش خونه ساخت وآخرکوچه بن بست کرد،یک خواب پسردیگه همسایمون باتراکتورکوچه شخم زدوبرای خودش گندم کاشت وهیچکس ازخونه اش نمیتونه بیرون بره،یک خواب همسایمون خونمون اومدمن همه قرآن برای او خواندم فقط سوره البینه نخواندم،یک خواب دخترهمسایمون یکدفعه کبوترشدوپروازکردواومدبروی دستم بشیندوپسرعمویم باسنگ کبوتر زدوکبوترپروازکردورفت همه این خوابهاهمشون یک همسایه بودندیک خواب توخونه همسایمون یک درخت خرما(نخل) داشتم این خواب یک همسایه دیگه بودندهمه این خوابها هیچکدومشون سه خونه نیسی همسایمون نبودند این خوابهابیست سال قبل دیدم و همونجادفن شون کردم وبه هیچکس نگفتم همه خوابها میدونم تعبیرشون چیست من خودم زدم به نفهمیدن حالا گفتم چون بعضی ازمردم میخواندببینندمن چی خواب دیدم من هم بعضی ازخوابهاکه دیدم نوشتم وبرای شمافرستادم ودولت میخواندبعدمیرن به مردم میگن چون خودشون خواستند

  22. همه خوابهایی که دیدم وبرای شما فرستادم چندسال قبل بودندهمشون همونجا دفن کردم وبه هیچکس نگفتم چون خود بی عیب نیستم الان گفتم وبه هیچکس رحم نکردم اگه بزنم به سیم آخرهمه خوابهایی که دیدم مینویسم چون یک نفربه من گفت چی خواب دیدم من هم برای شما نوشتم وفرستادم ودولت به مردم میگن وقتی به من گفت چی خواب دیدم نمیدونست من این خوابها دیدم اگه میدونست به من نمیگفت چی خوابها دیدم اینطور خواب دیدن کارهرکسی نیست انسان بایدخیلی بزرگ باشه تابتونه مثل این خوابها ببیند

  23. همه خوابهایی که دیدم وبرای شمافرستادم چندسال قبل بودند همشون همونجادفن کردم وبه هیچکس نگفتم این هم بخاطر خدانگفتم وبخشیدم وچون خودم بی عیب نیستم حالا چون یک نفر به من گفت خواب چی میبینم من هم بعضی ازخوابهایم برای شمانوشتم و بعضی ازخوابهایم برای شماننوشتم مردم نمیدونستندمن این خوابها میبینم اگه میدونستندهیچکس به نمیگفت چی خواب میبینم خوابهایم کارهرکسی نیست انسان بایدخیلی بزرگ باشه تابتونه مثل خوابهایم ببیند بایدایمانش ببره بالا

  24. همه خوابهایی که دیدم وبرای شمافرستادم چندسال قبل بودند همشون همونجادفن کردم وبه هیچکس نگفتم این هم بخاطر خدانگفتم وبخشیدم وچون خودم بی عیب نیستم حالا چون یک نفر به من گفت خواب چی میبینم من هم بعضی ازخوابهایم برای شمانوشتم و بعضی ازخوابهایم برای شماننوشتم مردم نمیدونستندمن چه خوابهایی میبینم اگه میدونستندهیچکس به نمیگفت چی خواب میبینم خوابهایم کارهرکسی نیست انسان بایدخیلی بزرگ باشه تابتونه مثل خوابهایم ببیند بایدایمانش ببره بالا

  25. سلام خواب دیدم تومسجدنمازخوندم بعدپسرخاله ام اومدنمازخوندویکدفعه لباس پسرخاله ام که پوشیده بوددورنگ شدازجلویک رنگ شدوازپشت یک رنگ دیگه شد

  26. سلام خواب دیدم تومسجدنمازخوندم بعدازنمازپسرخاله ام اومدنمازخوندپسرخاله ام لباس عربی پوشیده بودویکدفعه لباس پسرخاله ام دورنگ شدیک رنگ ازجلوشدویک رنگ دیگه ازپشت شد

  27. خواب دیدم تومسجدنمازخوندم بعدپسرخاله ام اومدنمازخوندپسرخاله ام لباس عربی (دشداشه)پوشیده بودوپسرخاله ام لباسش (دشداشه اش)یکدفعه دورنگ شدازجلویک رنگ شدوازپشت یک رنگ دیگه

  28. چندسال قبل خواب دیدم تومسجدنمازجماعت خواندم بعدیکنفراومدمسجد روی فرش شاشیدودستشویی بزرگ رفت وفرش مسجدنجس کرد

  29. چندسال قبل خواب دیدم تومسجدنمازجماعت خوندم بعدیک نفراومدشاشیدودستشویی بزرگ روی فرش مسجدرفت وفرش مسجدنجس کرد

  30. سلام توهمین ماه رمضان خواب دیدم تومسجددوازده رکعت نمازمستحبی خوندم بعدپسرخاله ام اومدسلام نکردوازمن میترسیددورکعت نمازخوندویکدفعه لباسهایش دورنگ شدیک رنگ ازجلوشدویک رنگ دیگه ازپشت پسرخاله ام لباس عربی (دشداشه) پوشیده بود

  31. سلام من دوبارخواب دیدم نردبان دارم توهمین ماه رجب خواب دیدم نردبان بردم مسجددادم ویکدفعه نردبان دوقلوشد۲تانردبان شدندچسبیدن به هم میتونه آدم بالای نردبان بره بیسته یا بشینه ازهرطرف بالابره بازوبسته میشه مثل چهارپایه شد نردبان آهن بودونوبودورنگش سرمه ایی وستارهای سفیدروی نردبان بودندوتوهمین ماه رمضان خواب دیدم اومدم خونمون دیدم توحیاطمون دخترعمه ام ایستاده بودونردبانم تودستش بودوبه من داداین نردبان هم مثل اون نردبان آهن بود امانونبوددرحدنوبودرنگش قهوایی بود

  32. سلام من توهمین ماه رمضان خواب دیدم اومدم خونمون دیدم پسرعموهایم،پسرعمه هایم،پسردایی هام،پسرخاله هام توخونمون بودندهمشون ازمن میترسندفکرمیکردندمن دیونه هستم چون من هرچی خواب میبینم برای شمافرستادم ودولت میخوندوبه آنهاو مردم میگن بخاطرهمین ازمن میترسند بعضی ازخوابهایم چندسال قبل بودند همشون همونجادفن کردم وبه هیچکس نگفتم این هم بخاطرخدا نگفتم وبخاطراینکه روزقیامت بتونم خودم ازآتش جهنم نجات دهم وچون خودم بی عیب نیستم حالا چون یکنفربه من گفت چی خواب میبینم به هیچکس رحم نکردم حتی به همسایمون فامیلم رحم نکردم به پسرخاله ام رحم نکردم،به همه فامیلام رحم نکردم به همه رحم نکردم حتی به عمه ام رحم نکردم

  33. توهمین ماه شعبان خواب دیدم من ونه نفرناشناس وسط کوچه مون باامام علی (ع)ایستاده بودیم بعددولشکرکُفراومدندیک لشکراول کوچه ایستاد ویک لشکرآخرکوچه همشون بااسلحه اومدندوچقدرهم زیادن اومدند باما
    بجنگند ماهیچ اسلحه نداشتیم وتنهاباامام علی یازده نفربودیم بعدمن ازخواب بیدارشدم

  34. من بیست سال قبل خواب دیدم شیطان توخونه همسایمون اومد مثل آدم (انسان) بود لباس عربی (دشداشه)پوشیده بودوریش داشت شیطان همسایمون خیلی دوست داشت وازمن اینقدربدش میادبااودعواکردم

  35. سلام من چندسال قبل خواب دیدم توخونه پسرعموی پدرم بودم پسرعموی پدرم گوسفنددارد گوسفنداش کشته بودگوسفنداش سربرق گذاشته خشکشون کرده وبروی دراتاق بسته بود

  36. سلام من بیست سال قبل خواب دیدم یک مردغریبه گوسفندداردمردغریبه گوسفندش کُشت باچاقوپاهای گوسفندش بُرید وگوسفندمُرد

  37. سلام من بیست سال قبل خواب دیدم یکنفر مردغریبه گوسفنددارددیگه یادم نیست چندگوسفندبودندمردغریبه گوسفنداش کُشت باچاقوپاهای گوسفنداش بریدوگوسفندهامُردن مردغریبه همشهریم بود

  38. من چندسال قبل خواب دیدم مزرعه گندم پیش روستادارم رفتم مزرعه آبیاری کنم دیدم سرجاده روستامجسمه های هیولازیادهستندبعضی مجسمه هیولابزرگ بوندوبعضی کوچک من چون هیولها مجسمه بودندنترسیدم باموتورازمجسمه هاردشدم ورفتم مزرعه گندم آبیاری کردم بعدتوبرگشت ازمجسمه هاداشتم ردمیشدم دیدم مجسمه هاهیولاواقعی شدندوبه من حمله کردندمن باموتوربودم فرارکردم هیولهادنبال من میدوندسه متربامن فاصله داشتند باموتورتونستم فرارکنم اماخیلی ترسیدم به روستاحمله نکردندوقتی فرارکردم برگشتن سرجای خودشون ایستادند ویکدفعه مجسمه شدندهیچ مجسمه های هیولابرای مردم روستانبودندهیچ برای شهرداری هم نبوندوهیچ برای دولت نبودندمجسمه های هیولابرای هیچکس نبودندمجسمه های هیولاخودشون سرجاده بودند

  39. سلام من چندسال قبل خواب دیدم مزرعه گندم پیش روستادارم سرجاده روستا مجسمه هیولازیادهستندصبح باموتور رفتم مزرعه گندم آبیاری کنم رسیدم روستادیدم سرجاده روستازیادمجسمه های هیولاهستندبعضی از مجسمه های هیولابزرگ هستندوبعضی از مجسمه های هیولا کوچک چون هیولهامجسمه هستندنترسیدم ازبین مجسمه های هیولارد شدم ورفتم مزرعه گندم آبیاری کردم تا نصف شب ماندم آبیاری میکردم بعد برگشتم خانه توبرگشت ازبین مجسمه های هیولا ردشدم ودیدم مجسمه های هیولاواقعی شدندوبه من حمله کردندمن باموتور فرارکردم من موتورگازمیدادم وهیولها دنبال من میدوندسه متربامن فاصله داشتند باموتور تونستم ازهیولهافرارکنم اماخیلی ترسیدم وقتی ازهیولهافرارکردم همه هیولها برگشتن سرجای خودشون ایستادندویکدفعه مجسمه شدند به مردم روستاحمله نکردندمجسمه های هیولهابرای مردم روستانیستندبرای شهرداری نیستندبرای دولت نیستندبرای هیچکس نیستندمجسمه هیولهاخودشون سرجاده کنارجاده هستندوقتی مجسمه هیولاها واقعی شدندوبه حمله کردندنصف شب بودهمه مردم خواب بودند

  40. سلام دیروزبرای شماخواب نوشتم یکنفرمردغریبه گوسفندداردوگوسفندش کُشت باچاقوپاهای گوسفندش بریدوگوسفندمُردیادم نیست چندگوسفندداردیادم نیست فکرمیکنم یک گوسفندبود یایکم بیشتربودندویادم نیست مردغریبه کی بودچون خواب بیست سال قبل بودیادم رفت کی بود

  41. سلام من ازسی سال قبل تاامروزتوخواب زیادسگ دیدم صدبارسگ درخواب دیدم چندبارخواب دیدم یک سگ به حمله کردچندبارخواب دیدم چندسگ به حمله کردندچندبارخواب دیدم گله سگ به من حمله کردندچندبارخواب دیدم انسان (آدم)یکدفعه سگ میشودوبه حمله کردندولی بعضی ازخوابهایم سگ یاسگها به من حمله نکردندهیچ به من حمله نکردندایستادندبه من نگاه میکردندیانشستن به من نگاه میکردند

  42. سلام من توخواب اینقدرسگ دیدم اینقدرخواب دیدم سگ هابه من حمله کردندمن فرارمیکردم وسگهادنبالم اینقدرخواب دیدم سگهابه من عوعومیکردند،اینقدرخواب دیدم سگهاگازم گرفتند،چندبار خواب دیدم بعضی ازمردم یکدفعه سگ شدندوبه حمله کردندمن فرارمیکردم وسگهادنبالم

  43. سلام من هفت بار خواب دیدم رفتم بهشت ودیدم وجایم نشونم دادن به من گفتنداینجاجای توست این بهشت مثل تهران خودمونه (بالای شهر) خیابان فرشته،خیابان آقابزرگ،خیابان نمازی،قیطریه،زعفرانیه،ولنجک،نیاوان هست

  44. سلام من هفت بارخواب دیدم بهشت رفتم ودیدم وجایم نشونم دادن وبه من گفتنداینجاجای توست این بهشت مثل تهران خودمونه (بالای شهر)خیابان فرشته،خیابان آقابزرگ،خیابان نمازی،الهیه،ولنجک،زعفرانیه،قیطریه،نیاوان هست

  45. سلام من دوبار توخواب جهنم دیدم امروز یک خواب برای شمامینویسم فردایک خواب من یکبارتوخواب دیدم شب رفتم خانه عمویم دیدم عمویم وبچه هایش خواب بودندو چراغهای خانه عمویم خاموش بودندودیدم همه مردم شهرخواب بودندچراغهای شهر وچراغ های خانه های مردم شهرخاموش بودند بعدآسمان یکدفعه (جهنم) شدمن دعاخواندم یکبارگفتم استجیربالله من النار(پناه میبرم برخداواندازآتش )وآتش جهنم خاموش شداماخیلی ترسیدم

  46. سلام من خواب دیدم ظهر رفتم مسجدنمازجماعت خوندم درمسجدیکدفعه جهنم شدجهنم من ومردم مسجدمحاصره کرده بودولی یک پله برقی بجای درمسجدشده بودمردم میخواستندازپله برقی برن بیرون امانمی توانندپله برقی توآتش جهنم بودمن رفتم روی پله برقی ایستادم وپله برقی من هیچ نسوزاند من بردزیرزمین خیلی من بردزیرزمین هزران کیلومترمن بردزیرزمین و توزیرزمین پیاده ام کرد خیلی مردم زیرزمین دیدم وخیلی پله های برقی هم زیرزمین دیدم مردم میخواهندسوارپله های برقی شوندوخودشون نجات دهندامانمی توانندسوارپله هاشوندمن دوباره زیرزمین سوارپله های برقی شدم وپله های برقی من بردن بالا ومن بردن بیرون پله های زیادی سوارشدم تاتونستم خودم ازجهنم نجات دهم من تومسجدشهرخودمون ظهرسوارپله برقی شدم فرداساعت ۱۰صبح پله های برقی توشهردیگه پیاده ام کردندمردم تومسجدنتوانستند خودشون ازجهنم نجات دهندمردم زیرزمین تنهایک مردغریبه اومدبیرون تونست خودش ازجهنم نجات دهد

  47. سلام بعضی ازخوابهایی که برای شما فرستادم بیست سال قبل بودندهمشون همان جادفن کردم وبه هیچکس این خوابهانگفتم دوست نداشتم عیب دیگران فاش کنم چونکه خودم بی عیب نیستم الان چون یکنفربه من گفت خواب چی میبینم به هیچکس رحم نکردم بعضی ازخوابهایم برای شمانوشتم وبعضی ازخوابهایم برای شماننوشتم خیلی ازخوابهایم برای شماننوشتم اگه همه خوابهایم برای شمابنویسم یکسال تمام نمیشوندوهمه فامیلام وهمه مردم بیشترناراحت میشونداین طورخواب دیدن کارهرکسی نیست انسان بایدخیلی بزرگ باشدتابتواندمثل خوابهای من ببیند

  48. من همه خوابهایم برای شماننوشتم وخوابهایی که دیدم و برای شمانوشتم وفرستادم همه خواب ازاول تاآخر نمی نوشتم تونوشتن
    تناقص می نوشتم
    دوست نداشتم عیب های دیگران بنویسم چونکه خودم بی عیب نیستم ونمی خواستم عموهایم،پسران عموهایم،عمه هایم،پسران عمه هایم،دایی ام،پسران دایی ام،همسایمون،مردم مسجد،همه فامیل هایم،مردم غریبه بیشترناراحت شوند

  49. سلام هرخوابی که دیدم و برای شمانوشتم وفرستادم همه چی نمینوشتم خواب ازاول تاآخر نمی نوشتم تونوشتن
    تناقص می نوشتم
    نمی خواستم عموهایم،پسران عموهایم،عمه هایم،پسران عمه هایم،دایی ام،پسران دایی ام،همسایمون،مردم مسجد،همه فامیل هایم،مردم غریبه بیشترناراحت شوند

  50. من برای شما نوشتم خواب دیدم توخونه همسایمون شیطان(ابلیس)دیدم وشیطان همسایمون خیلی دوست داشت واینقدرازمن بدش میادکه بااودعواکردم امابرای شماننوشتم توخونه همسایمون چندنفردیگه هم بودندوشیطان خیلی دوستشون داشت

  51. چندروزپیش برای شما نوشتم بیست سال خواب دیدم توخانه همسایمون شیطان (ابلیس)دیدم مثل انسان(آدم)بودلباس عربی (دشداشه)پوشیده بودوریش داشت وهمسایمون خیلی دوست داشت باهم دوست بودندوازمن اینقدربدش میادکه مجبورشدم بااودعواکنم وکردم توخانه همسایمون فقط شیطان وهمسایمون نبودندچندنفرازمردم هم بودندوشیطان دوستشون داشت باشیطان دوست بودند

  52. چندروزپیش برای شما نوشتم بیست سال خواب دیدم توخانه همسایمون شیطان (ابلیس)دیدم مثل انسان(آدم)بودلباس عربی (دشداشه)پوشیده بودوریش داشت وشیطان همسایمون خیلی دوست داشت باهم دوست بودندوازمن اینقدربدش میادکه مجبورشدم بااو(شیطان)ابلیس دعواکنم وکردم توخانه همسایمون فقط شیطان وهمسایمون نبودندچندنفرازمردم بودندوشیطان دوستشون داشت باشیطان دوست بودند

  53. سلام چندروزپیش برای شمانوشتم توعیدفطرخواب دیدم پسران همسایمون ازمن ناراحت هستندوازمن راضی نیستندچون دولت به همسایه هامون ومردم خواب هایم میگن الان دیشب خواب دیدم بعضی ازپسران همسایمون،بعضی ازپسران عموهایم،بعضی ازمردم ویکی ازبرادرانم ازمن راضی هستندوخوشحال هستند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا