تعبیر خواب زنان پیامبر (ص) – معنی دیدن زنان پیامبر در خواب چیست؟
خواندن این مطلب 1 دقیقه زمان میبرد
4/5 - (4 امتیاز)
[ type=”blue”]در این پست از مجموعه تعبیر خواب نماگرد قصد داریم شما را با تعبیر خواب زنان پیامبر(ص) آشنا سازیم. و مطالبی را از منابع معتبر ایرانی و غیر ایرانی برای شما عزیزان آماده کرده ایم. اگر برای مطالعه تعبیر خواب زنان پیامبر(ص) تمایل دارید با ما همراه باشید.
تعبیر خواب زنان پیامبر (ص) – معنی دیدن زنان پیامبر در خواب چیست؟
سلام خسته نباشید من یکبار خواب دیدم که دارم چهار عدد چوب رو به صورت عمودی روی زمین میگذارم تا یه حالت ستون درست کنم اما اونا هی می افتادن البته قبلش یه خبری به من رسیده بود که من داشتم اون ستون رو میساختم ولی چون مال خیلی وقت پیشه درست یادم نمیاد بعد بالاخره بعد از خیلی تلاش اون چوب ها صاف ایستادن و ستون بدون صقف و دیواره ای رو تشکیل دادن و من داخل یکی از دیواره هاش شدم تا درواقع برم داخل ستون بعدش کلا رفتم یه جا دیگه یه دنیای دیگه و یه خانم خیلی زیبا و با عطر خیلی ملایم و خوب و با یه چادر اونجا بود و داشت منو نگاه میکرد بعد یه آقا اومدن که دقیقا لباسشون همون طوری بود که من از پیامبران و امامان تصور میکنم یه لباس سفید با یه شال سبز روی سر و گردنشون و این آقا صورتشونم نور داشت الان که بیدار شدم حس کردم احتمالا اون خانم حضرت خدیجه و اون آقا امام حسین یا پیامبر هستن این خواب رو من قبل دیده بودم اما امروز هم دوباره یک خواب شبیه این دیدم که شخصی به مادرم زنگ زده بود و گفته بود بیا تو را هم ببینیم و بیا بریم و … بعدش من فهمیدم که همون خانم و اقا هستن و مامانم گفتن من که دستم به مادرم بنده(جدیدا حالشون خیلی بده و مامانم شبانه روز ازشون پرستاری میکنن) بابام هم میگفت این چیزا الکیه و توی خواب قبلیم هم همین باور رو داشت خلاصه من خودم خیلی ذوق و شوق داشتم که دوباره برم و چهار تا چوب رو آماده کردم و اونا اینبار همون دفعه اول عمو روی زمین ایستادن مثل این بود که یه نیروی آهن ربایی اینا رو یهو از دست من میکشید و صاف رو زمین میذاشتشون . همه چوب ها رو گذاشتم و بعدش وارد ستون شدم خیلی حس خوبی داشتم دوباره اون خانم و اقا رو دیدم و داشتم به این فکر میکردم چجوری پدر و مادرمو ببرم به ملاقاتشون ولی بعد از خواب بیدار شدم خیلی کنجکاوم ببینم تعبیر داره یا نه و اگر تعبیری داره اون چیه ممنون میشم کمکم کنید و بهم بگید
سلام خسته نباشید
من یکبار خواب دیدم که دارم چهار عدد چوب رو به صورت عمودی روی زمین میگذارم تا یه حالت ستون درست کنم اما اونا هی می افتادن البته قبلش یه خبری به من رسیده بود که من داشتم اون ستون رو میساختم ولی چون مال خیلی وقت پیشه درست یادم نمیاد
بعد بالاخره بعد از خیلی تلاش اون چوب ها صاف ایستادن و ستون بدون صقف و دیواره ای رو تشکیل دادن و من داخل یکی از دیواره هاش شدم تا درواقع برم داخل ستون
بعدش کلا رفتم یه جا دیگه یه دنیای دیگه و یه خانم خیلی زیبا و با عطر خیلی ملایم و خوب و با یه چادر اونجا بود و داشت منو نگاه میکرد بعد یه آقا اومدن که دقیقا لباسشون همون طوری بود که من از پیامبران و امامان تصور میکنم یه لباس سفید با یه شال سبز روی سر و گردنشون
و این آقا صورتشونم نور داشت الان که بیدار شدم حس کردم احتمالا اون خانم حضرت خدیجه و اون آقا امام حسین یا پیامبر هستن
این خواب رو من قبل دیده بودم اما امروز هم دوباره یک خواب شبیه این دیدم که شخصی به مادرم زنگ زده بود و گفته بود بیا تو را هم ببینیم و بیا بریم و … بعدش من فهمیدم که همون خانم و اقا هستن و مامانم گفتن من که دستم به مادرم بنده(جدیدا حالشون خیلی بده و مامانم شبانه روز ازشون پرستاری میکنن) بابام هم میگفت این چیزا الکیه و توی خواب قبلیم هم همین باور رو داشت
خلاصه من خودم خیلی ذوق و شوق داشتم که دوباره برم و چهار تا چوب رو آماده کردم و اونا اینبار همون دفعه اول عمو روی زمین ایستادن مثل این بود که یه نیروی آهن ربایی اینا رو یهو از دست من میکشید و صاف رو زمین میذاشتشون . همه چوب ها رو گذاشتم و بعدش وارد ستون شدم خیلی حس خوبی داشتم دوباره اون خانم و اقا رو دیدم و داشتم به این فکر میکردم چجوری پدر و مادرمو ببرم به ملاقاتشون ولی بعد از خواب بیدار شدم
خیلی کنجکاوم ببینم تعبیر داره یا نه و اگر تعبیری داره اون چیه ممنون میشم کمکم کنید و بهم بگید