زندگینامه شهید مرتضی مطهری
استادشهید مرتضی مطهری فریمانی یکی از روحانیون مبارز در دوران انقلاب اسلامی بودند و همیشه در کنار امام خمینی بودند . ایشان استاد فلسفه و کلام اسلامی و تفسیر قران کریم بودند آثار متعددی از ایشان به جا مانده است .که میتوان به حماسه حسینی ،جاذبه و دافعه علی ،داستان و راستان ،حجاب و… نام برد
ولادت وکودکی استاد مطهری
استادمرتضی مطهری فریمانی در ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ در شهر فریمان از توابع مشهد در خانوادهای روحانی با اصالت سیستانی زاده شد. پدرش شیخ محمد حسین مطهری فریمانی (کیخا)، نوه شیخ محمد علی کیخا از معتمدین سیستان از دهکده کنگ پیران بخش پشتآب شهرستان زابل بود. شیخ محمد علی کیخا بیش از یک قرن پیش برای نزدیکی بیشتر به حرم امام رضا و حوزه علمیه مشهد از شهرستان زابل در استان سیستان و بلوچستان به شهرستان فریمان در استان خراسان مهاجرت کرد.استاد مرتضی مطهری در کودکی برای فراگیری دروس ابتدایی به مکتبخانه رفت. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد رفت و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی پرداخت. در سال ۱۳۱۶ برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم شد. اندکی پیش از سفر استادمطهری به قم، عبدالکریم حائری یزدی، بنیانگذار حوزه علمیه درگذشته بود و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمدتقی خوانساری به عهده گرفته بودند.
گفتنی است استاد مرتضی مطهری که از شخصیتهای مهم در انقلاب اسلامی است به عنوان یک شخصیت سیستانی کمتر شناخته میشود. پدربزرگِ مرتضی مطهری یعنی آخوند ملا محمد علی کیخا، از علمای برجسته سیستانی بوده که به همراه خانواده خویش یعنی پدر استادمرتضی مطهری به منطقه خراسان کوچ میکنند و برای همین ایشان کمتر به عنوان یک سیستانی شناخته شدهاندحاج شیخ محمد حسین مطهری، پدر مرتضی مطهری از شخصیتهای مورد توجه در شهرستان فریمان بودهاست. پدر استادمطهری از شاگردان آخوند خراسانی بودهاست و برخی همچون آیتالله مرعشی نجفی از وی تمجید کردهاند. پدراستادمرتضی مطهری در سال ۱۳۵۰ شمسی در سن ۱۰۱ سالگی فوت کرد. مادر مرتضی مطهری نیز دارای حافظهای قوی و قدرت بیان بالا بود. گفته میشود که مادر وی اطلاعاتی دربارهٔ طب سنتی داشت و به معالجه زنان روستای فریمان میپرداختهاست. استادمطهری از پدر خود با عنوان طبیب روحانی و از مادرش با عنوان طبیب جسمانی یاد کردهاست.
تحصیلات استادمطهری
در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.
استاد مرتضی مطهری نزد محمد صدوقی، کتاب «مطوّل» را فراگرفت و نزد سید شهابالدین مرعشی نجفی، «شرح لمعه» را آموخت. در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از سید حسین طباطبایی بروجردی (در فقه و اصول) و امام خمینی (به مدت ۱۲ سال در فلسفه و اصول) و سید محمدحسین طباطبائی (در فلسفه: الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره گرفت. قبل از نقل مکان سید حسین طباطبایی بروجردی به قم، مطهری گاهی به بروجرد میرفت و از درس وی استفاده میکرد. وی مدتی نیز از درس و بحث اخلاقی حاج میرزا علی آقا شیرازی بهره برد. سید محمد حجت (در اصول) و سید محمد محقق داماد (در فقه) از اساتید دیگر استادمرتضی مطهری بودند. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشت و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بودهاست.
ویژگی های معنوی استاد مطهری
استاد مرتضی مطهری از جوانی اهل تهجّد و شبزندهداری بود. منتظری که یازده سال هم حجرۀ او بوده اظهار میدارد که نماز شب ایشان از همان ایام طلبگی، هیچگاه ترک نمیشد. گریهها و راز و نیازهای شبانۀ او نشان از حالات معنوی و صفای درونی او داشته است. با همۀ آن عبادتها از حدود سال 50 تحول روحی خاصی در وی پیدا میشود. در نامهای که در آن ایام به هیئت مدیرۀ حسینیه ارشاد نگاشته است، به این نکته اشاره دارد که در شرایط روحی خاصی به سر میبرد و میل هم ندارد که آن را با احدی در میان بگذارد. تمایل شدید به عالم درون و اصلاح روح موجب شد تا خود را تحت تربیت روحی بعضی از افراد که به آنها اعتقاد دارد قرار دهد.
هنگامی که استاد مرتضی مطهری احساس میکند که باید به سیر و سلوک عرفانی بپردازد، تصمیم میگیرد تا از اشارات یکی از عارفان بالله استفاده کند، لذا وعدۀ دیداری را با علامه طباطبائی میگذارد تا از ایشان کسب تکلیف کند و اینکه چه کسی برای این کار مناسب است. در عالم رؤیا مشاهده میکند که به خدمت علامه رسیده و ایشان آیتالله سید محمد حسینی تهرانی را به ایشان معرفی میکند. از قضا هنگامی که به سراغ علامه طباطبائی میرود، بدون آنکه از خواب خود سخن به میان آورد، به محض آنکه خواستۀ خود را در میان میگذارد، علامه، مرحوم تهرانی را جهت این امر مطرح میکند.استاد مرتضی مطهری نیز سالها طبق نظر علامه عمل میکند.
آیتالله تهرانی که از دوستان قدیم مطهری بود، در سیر و سلوک خود تحت تربیت روحی علامه طباطبائی و میرزا هاشم حداد قرار داشت. ایشان در مقالهای که جهت درج در یادنامۀ مطهری نگاشته دربارۀ شخصیت وی چنین میگوید:
«دوست مکرم و سرور ارجمند مهربانتر از برادر ما مرحوم آیتالله شیخ مرتضی مطهری رضوانالله علیه که سابقۀ آشنایی ما با ایشان متجاوز از سی و پنج سال بود پس از یک عمر درس و بحث و تدریس و خطابه و کتابت و موعظه و تحقیق و تدفیق در امور فلسفه با ذهن و نفس نقاد خود، بالاخره در این چند سالۀ آخر عمر خود، به عیان دریافت که بدون اتصال به باطن و ربط با خدای منان و اشراب دل از سرچشمه فیوضات ربانیه اطمینان خاطر و آرامش سر نصیب انسان نمیگردد و هیچگاه نمیتواند در حرم مطهر خدا وارد شود یا گرداگرد آن طواف کند و به کعبه مقصود برسد… .
بیداری شبهای تار و گریه و مناجات در خلوت سحرگاه و توکل در ذکر و فکر و ممارست درس قرآن و دوری گزیدن از اهل دنیا و هواپرستان و پیوستن به اهل الله و اولیای خدا مشهود و سیر و سلوک او بود… .»
ازدواج استاد مطهری
استاد مرتضی مطهری در سال 1329 با دختر یکی از روحانیون خراسانی به نام آیتالله روحانی ازدواج میکند. همسر وی در مورد نحوۀ ازدواج خود چنین میگوید:
«یازدهساله بودم که یک شب خواب دیدم به اتاق پدرم رفتهام. در اتاق پدرم روی زمین یک ورق کاغذ افتاده بود. وقتی کاغذ را برداشتم، دیدم روی آن نوشته فلانی (من) برای مرتضی در بیست و نهم ماه عقد میشود.
از دیدن این خواب عجیب، تعجب کردم و با هیچ کس آن را در میان نگذاشتم تا اینکه مدتی گذشت. خواستگاران متعددی میآمدند ولی مادرم میگفت: تا دیپلم نگیرد شوهرش نمیدهم.
سیزدهساله بودم و در کلاس هفتم درس میخواندم که آقای مطهری چون با پدرم آشنایی داشتند، برای خواستگاری به خانه ما آمدند. این خواستگاری با مخالفت شدید مادرم رو به رو شد چون او در یک خانوادۀ غیرروحانی و نسبتاً مرفه بزرگ شده بود و از ازدواج من با یک روحانی خشنود نبود و میگفت: من دخترم را به یک روحانی شوهر نمیدهم.
چند بار دیگر هم آقای مطهری مراجعه کردند، اما مادرم مسئله درس خواندن مرا مطرح کردند و ایشان به راحتی پذیرفتند و گفتند: هیچ اشکالی ندارد، میتوانند درسشان را ادامه بدهند و دیپلم بگیرند.
سرانجام بعد از مدتی مادرم راضی به ازدواج ما شد. روز 23 ماه بود که موافقت مادرم اعلام شد و همان روز آقای مطهری گفتند بیست و نهم ماه برای عقد روز خوبی است و موافقت شد. من در روز بیست و نهم به عقد ایشان درآمدم و آن وقت بود که حقیقت خوابی که دیده بودم، برایم روشن شد.»
حاصل این پیوند چهار دختر و سه پسر است. علی مطهری و محمد مطهری دو تن از فرزندان اویند.عباسهادیزاده مهندس نساجی، احمد یزدی داروساز، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی و مجید عباسپور دکتری محیط زیست و استاد دانشگاه صنعتی شریف دامادهای اویند
هجرت استاد مطهری به تهران
استاد مرتضی مطهری در سال ۱۳۳۱ از قم به تهران مهاجرت کرد، و در این شهر به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی پرداخت. در سال ۱۳۳۴ اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استادمطهری تشکیل گردید، و در همان سال تدریس خود را در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را شروع کرد. در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ و پس از تشکیل انجمن اسلامی پزشکان،استاد مطهری به یکی از سخنرانان اصلی این انجمن شد . وی در طول سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ سخنران منحصربهفرد این انجمن بود.
دستگیری ایشان توسط شاه
استاد مرتضی مطهری در فعالیتهای سیاسی در کنار امام خمینی بود، بهطوری که میتوان سازماندهی قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در تهران و هماهنگی آن با امام خمینی را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. وی در ساعت ۱ بعد از نیمه شب روز چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه محمدرضا شاه پهلوی به وسیله پلیس دستگیر و پس از انتقال به زندان موقت شهربانی به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی شد. پس از ۴۳ روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد شد.
پس از تشکیل هیئتهای مؤتلفه اسلامی، مطهری از سوی امام خمینی به همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهدهدار رهبری این هیئتها گشت. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط محمد بخارایی، کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر شد.
فعالیتهای علمی-فرهنگی مطهری
پس از ترور حسنعلی منصور، استادمرتضی مطهری به تألیف کتاب در موضوعاتی که وی مورد نیاز جامعه میپنداشت و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمنهای اسلامی، نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت و مسجد جامع نارمک ادامه داد. او به یک نهضت اسلامی اعتقاد داشت و برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود. از جمله مهمترین این اقدامات میتوان به کمک به تأسیس حسینیه ارشاد در سال ۱۳۴۶ اشاره کرد. پس از مدتی به علت اختلاف نظر با برخی از اعضای هیئت مدیره، در سال ۱۳۴۹ از عضویت هیئت مدیره آن مؤسسه استعفاء داد و آن را ترک گفت.
استادی دانشگاه
در سال 1333 رئیس دانشکده علوم معقول و منقول تصمیم میگیرد تا از برخی فضلا جهت تدریس در آن دانشکده استفاده کند. طبق آییننامه دانشکده، فضلایی که فاقد مدرک بودند، میبایست در یک سلسله امتحانات شرکت جویند. استاد مطهری که بنا نداشت در امتحانات شرکت کند، به اصرار برادر خود ثبتنام میکند. نامۀ وی به دانشکده چنین است:
««دفتر دانشکده محترم معقول و منقول تهران
نظر به آگهی که از طرف ادارۀ کارگزینی دانشگاه محترم تهران برای استخدام یک نفر دانشیار کلام و فلسفه قدیم در آن دانشکده محترم شده است، اینجانب مرتضی مطهری که دارای تصدیق مدرسی در رشتۀ معقول و دارای تألیفات فلسفی هستم که از آن جمله پاورقیهایی برای جلد اول کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم به طبع رسید و جلد دوم آن تحت طبع است و لدی الاقتضاء به آن دفتر محترم تقدیم خواهد شد، خود را بهعنوان داوطلب به آن اداره محترم معرفی میکنم. خواهشمند است مقرر فرمایید طبق مقررات در مورد اینجانب اقدام شود.
مرتضی مطهری 1333/11/10»
پس از ثبتنام، به مدت هشت روز امتحانات کتبی برگزار میشود. به دنبال موفقیت در این امتحانات، از ایشان جهت شرکت در امتحانات شفاهی و مصاحبه دعوت به عمل میآید. در آن جلسه، استادان ممتحن عبارت بودند از: حسینعلی راشد، سبزواری و جواد تارا. مرحوم راشد صفحهای از کتاب منظومه را میگشاید و از ایشان میخواهد تا به ترجمه و شرح آن بپردازد. استاد مرتضی مطهری مباحث منظومه را با توجه به اشارات و اسفار به تفصیل شرح میدهد. راشد که از فضل او در حیرت میماند رو به وی کرده و میگوید: صبر کن ما از بیست بالاتر نداریم. این نمره بیست، حالا مطلب را ادامه بده تا ما استفاده کنیم.
پس از توضیحات مفصل، راشد دوباره میگوید واقعاً بهره بردم. بدین ترتیب استاد مرتضی مطهری از تاریخ سوم مهر 1334 بهعنوان معلم دانشکده علوم معقول و منقول مشغول به کار میشود.
در سال 1343 که بر اساس آییننامه دانشگاه تهران عدهای از استادان غیررسمی و سابقهدار دانشگاه «دانشیار» میشوند، استادمرتضی مطهری از این عنوان برخوردار نمیشود. یکی از اعضای کمیسیون اجرایی این تصویبنامه مجتبی مینوی بود که به فضل مطهری باور داشت، اما بدیعالزمان فروزانفر از ترس آنکه مبادا فعالیتهای سیاسی استاد مطهری موجب شود تا برای دیگر اساتید، مشکل ایجاد شود، نام ایشان را در فهرست اشخاص واجد شرایط دانشیاری قرار نمیدهد. البته فروزانفر با بیان دلیل کار خود از مطهری عذرخواهی میکند. سرانجام در سال 1345، فروزانفر نامهای به دکتر جهانشاه صالح، ریاست وقت دانشگاه تهران مینویسد و ارتقای وی را تقاضا میکند.
برخی از آثار استاد شهید آیتالله مطهری:
1 ـ علل گرایش به مادیگرى
2 ـ سیرى در نهجالبلاغه
3 ـ انسان و سرنوشت
4 ـ داستان و راستـان (2 ج)
5 ـ نظام حقوق زن در اسلام
6 ـ مساله حجاب
7 ـ خـدمات متقابل اسلام و ایران
8 ـ قیام و انقلاب مهدى (عج) از دیدگـاه فلسفـه تاریخ
9 ـ نهضت هاى اسلامـى در صد ساله اخیر
10ـ انسان و ایمان، جامعه و تاریخ، جهانبینى تـوحیدى ـ وحى و نبـوت، انسان در قرآن، زنـدگـى جاویـد یا حیات اخروى
11 ـ عدل الهى
12 ـ گفتـارى دربـاره جمهورىاسلامى
13 ـ کتاب سوزى ایران و مصر
14 ـ ده گفتـار
15 ـ بیست گفتـار
16 ـ امـدادهـاى غیبـى در زنـدگـى بشـر
17 ـ جـاذبه و دافعه على علیه السلام
18 ـ آشنایـى با قـرآن
19 ـ آشنـایـى بـا قـرآن (تفسیـر سـوره هـاى حمـد و بقره)
20 ـ گفتارهاى معنوى
21 ـ احیای تفکر اسلامى
22 ـ هدف زندگى
23 ـ انسان کامل
24 ـ جهاد و مـوارد مشـروعیت آن در قرآن
25 ـ اسلام و مقتضیات زمان
26 ـ حق و بـاطل (به ضمیمه احیـای تفکـر اسلامـى)
27 ـ حماسه حسینى 3 جلد
28 ـ مجموعه گفتارها
29 ـ سیره نبوى
30 ـ تکامل اجتماعى انسان
31 ـ پیـرامـون انقلاب اسلامـى
32 ـ آشنـایـى بـا علـوم اسلامـى (4ج)
33 ـ تعلیم و تربیت در اسلام
34 ـ شرح منظومه (2 ج)
35 ـ ماهیت نهضت امام حسین(ع)
36 ـ مقالات فلسفى
37 ـ ختم نبوت
38 ـ اخلاق جنسى
39 ـ ولاهـا و ولایتها
40 ـ پیامبر امى
41 ـ الغدیر و وحدتاسلامـى
42 ـ مشکل اساسى در سازمان روحانیت
43 ـ خـداى جـان و جهان
44 ـ جهانبینـى الهى و جهانبینـى مـادى
45 ـ سیر فلسفه در اسلام
46 ـ پاورقـى بر اصـول فلسفه و روش رئالیسـم تالیف مرحـوم علامه طباطبایى
47 ـ التحصیل بهمن یار، استاد، ایـن کتاب را تصحیح و بر آن تعلیق زدهاند
48 ـ انسان و فطرت
ارتباط باامام خمینی و انقلاب
گرچه ارتباط استاد مرتضی مطهری با آیتالله خمینی پس از تبعید او از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشت، ولی در سال ۱۳۵۵ موفق گردید مسافرتی به نجف نموده و ضمن دیدار با خمینی دربارهٔ مسائل مهم نهضت و حوزههای علمیه با وی مشورت نماید. پس از مرگ مصطفی خمینی(فرزند امام خمینی ) و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مرتضی مطهری به طور تماموقت درخدمت نهضت قرار گرفت. وی در دوران اقامت امام خمینی در پاریس نیز سفری به آن شهر نمود. در همین سفر امام خمینی او را مسؤول تشکیل شورای انقلاب کرد. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران، استاد مرتضی مطهری مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده گرفت.امام خمینی پس از عروج وی، در پیام جداگانهای خطاب به جوانان و روشنفکران، آنان را توصیه به استفاده از کتب استادمرتضی مطهری کرد
اندیشه های استادمطهری
فلسفه اسلامی
استاد مرتضی مطهری برخلاف کسانی چون فردید که فلسفه اسلامی را ذاتاً یونانی میدانند، برای فلسفه اسلامی اصالت خاصی قائل است. از این روی نه تنها مانند فردید و اصحاب مکتب تفکیک، فلسفه اسلامی را مغایر با اندیشه اصیل اسلامی نمیداند، که حتی در ریشه یابی آن به متون دینی نیز رجوع میکند. از نظر مطهری اکثر فلاسفه اسلامی شیعه بودند، چرا که عقل شیعی از ابتدا عقل فلسفی بود.
مارکسیسم
استاد مرتضی مطهری در نقد معرفتشناسی مارکسیسم معتقد بود که ادراک امری مادی نیست و مغز فقط یک ابزار است و عمل ادراک به وسیله روح غیرمادی صورت میگیرد. او همچنین معتقد بود که پل ارتباطی میان ذهن و خارج ماهیت است و مفاهیم ذهنی آثار مصادیق خارجی را ندارند. به طور مثال اگر جسم خارجی دارای حرکت است نیازی نیست که صورت ذهنی آن هم متحرک باشد. حرکت لازمه وجود خارجی است، نه وجود ذهنی.
تمدن اسلامی
مسئله عقب ماندگی جوامع مسلمان از دغدغههای فکری مطهری بود که سالها او را به خود مشغول کرد. استاد مرتضی مطهری نظریهای را که علت انحطاط تمدنها را همان علل ایجاد آن میداند را مورد قبول نمیداند. به عقیده او یکی از عوامل انحطاط مسلمانان فهم غلط آنها از دین است.
ولایت فقیه
استاد مرتضی مطهری دربارهٔ ولایت فقیه میگوید: «مسئله ولایت فقیه این نیست که فقیه خودش در رأس دولت قرار میگیرد، خودش میخواهد عملاً حکومت کند و مجری باشد. نقش فقیه در یک کشور اسلامی که ملتزم و متعهد به اسلام است و اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی پذیرفتهاست نقش یک ایدئولوگ است نه نقش یک حاکم. وقتی که مردم آن ایدئولوژی را پذیرفتهاند قهراً برای ایدئولوگ هم نقشی قائل هستند یعنی اوست که نظارت میکند بر این که این ایدئولوژی درست اجرا میشود یا نه، آیا این شخص که میخواهد رئیس دولت بشود و به عنوان مجری قانون در کادر اصول این ایدئولوژی حرکت کند صلاحیت چنین کاری را از نظر آن ایدئولوژی دارد یا ندارد ولایت فقیه ولایت ایدئولوژیک است و اساساً خود فقیه را مردم انتخاب میکنند. این خودش عین دموکراسی است. اگر ولایت فقیه یک امر انتصابی میبود، مثلاً هر فقیهی به وسیله فقیه قبل از خودش به طور خاص تعیین شده بود ممکن بود بگوییم که این بر خلاف اصول دموکراسی و نظیر سلطنت موروثی است؛ ولی، فقیه را بر خلاف سلطان و شاه خود مردم انتخاب میکنند، رهبر را خود مردم انتخاب کردند و خود مردم انتخاب میکنند، مرجع را خود مردم به عنوان یک صاحب نظر در این مکتب انتخاب میکنند و بنابراین، این چه منافاتی دارد با اصول دموکراسی و چه تناقضی هست میان جمهوری بودن و اسلامی بودن آیا این که شکل حکومت موقت باشد و محتوا اسلامی باشد تناقض است؟ یعنی اگر شکل حکومت دائمی و موروثی بود دیگر با اسلامی بودن تناقض نداشت؟ چه رابطهای میان این دو است؟»
روحانیت شیعه
استاد مرتضی مطهری ضمن اشاره به جایگاه مهم سازمان روحانیت و برخی امتیازات آن بر وجود پارهای نواقص و ضرورت اصلاح آن تأکید میورزد. وی از جمله مهمترین نقاط ضعف سازمان روحانیت را نحوه تأمین بودجه آن میداند که به طور مستقیم توسط مردم در قالب ارائه وجوهات صورت میگیرد. به اعتقاد وی این مسئله با وجود برخی امتیازات، دارای این اشکال است که آزادی و حریّت عقیده روحانیت را در برابر مردم مخدوش میسازد
شهادت استاد مطهری
از دهه پنجاه به بعد، مطهری درگیر مبارزه با جریانهای فکری منحرف بود. برخی گروهها مانند مجاهدین خلق با اندیشههای وی مخالف بودند. در این اواخر یک گروه جدید به نام «فرقان» پیدا شد که شخصیتهایی مانند مطهری را خطر بزرگ در جهت ترویج اندیشههای خود میدانستند بهویژه آنکه در مقدمه چاپ هشتم کتاب «علل گرایش به مادیگری» مطلبی با عنوان «ماتریالیسم در ایران» نگاشته بود و در آن عقاید گروه فرقان و تفسیرهای انحرافی آنان از قرآن را مورد نقد و تحلیل قرار داده بود.
سرانجام این گروه کمر به قتل وی میبندند و ایشان را در روز سهشنبه 11 اردیبهشت 1358 ساعت ده و بیست دقیقه شب به شهادت میرسانند. در محل شهادت اعلامیۀ گروه فرقان پخش شده بود که در آن نوشته بود: «خیانت شخصی مرتضی مطهری در به انحراف کشاندن انقلاب تودههای خلق بر همه روشن بود، لذا اعدام انقلابی نامبرده انجام پذیرفت.»
چند شب قبل از شهادت، خوابی میبیند که آن را برای همسر خود چنین نقل میکند:
«الآن خواب دیدم که من و آقای خمینی در خانۀ کعبه مشغول طواف بودیم که ناگهان متوجه شدم حضرت رسول (ص) به سرعت به من نزدیک میشوند. همینطور که حضرت نزدیک میشدند، برای اینکه به آقای خمینی بیاحترامی نکرده باشم، خودم را کنار کشیدم و به آقای خمینی اشاره کردم و گفتم: یا رسولالله! آقا از اولاد شمایند. حضرت رسول (ص) به آقای خمینی نزدیک شدند. با ایشان روبوسی کردند و بعد به من نزدیک شدند و با من روبوسی کردند. بعد لبهایشان را بر روی لبهای من گذاشتند و دیگر برنداشتند و من از شدت شعف از خواب پریدم، بهطوری که داغی لبهای حضرت رسول را روی لبهایم هنوز حس میکنم.»
منبع :ویکی
گردآوری :نماگرد