عکس پروفایل پسرونه متولدین دی خاص و ناب + عکس نوشته و شعر
دراین قسمت از سایت نماگرد مجموعه ای زیبا از عکس پروفایل پسرونه متولدین دی ماه خاص و زیبا قرارداده شده است. تمامی عکس ها با بهترین کیفیت و جدیدترین عکس پروفایل پسرونه گلچین شده است . همچنین مجموعه ای خارق العاده از اشعار متولدین دی ماه پسرونه به همراه جملات زیبا برای متولدین این ماه قرارداده شده است. مناسب سلیقه ی پسران متولد دی که به دنبال جدیدترین و خاص ترین عکس پروفایل برای شبکه های اجتماعی خود هستند.
نه ، دیگر سبز نخواهی بود ای هلال خشک ساعت 79 از
هزاره سوم
و سبز نخواهی شد دیگر
بر ماسه زار گورستان چکامه های چکامه ها از پی
آن گون که در قرن های
کولی
در برکه های غرناطه
ای ماه ، ماه ، ماه
ای برگ زرد خشکیده چسبیده به سقف پوک فضا
آنجا چه می کنی
تو ، بی طنین غزل های لورکا
چه می کنی تو آنجا
ای ماه ای داریه ی پوسیده ی کولیان منقرض فردا
بر میخیزم و بی هوا چشم می گردانم تا ببینم
گل سرخی را
که کنار خوابم بود و دیگر نیست
پس ناتمامی هایم را
حس می کنم و دور دست ها را می
پایم
مهی که هراسان انگار
بر سینه می برد
قربانی عزیزش را تا معبد یخ
چه بگویم چگونه تکلم کنم در این طلسم
گونه بازگردم به آب های سایه
اکنون که در خزیده ام از خواب و
به جای گل سرخ کنار رویایم
با برگ های خاکستری
درخت غریبی می بینم
بی
سبزینه
در شکل پوزخندی
که ماه ی
ز جنس فلزی خشک
سمت شمال سرد بیداریم
می تاباند
آبی زمین را گم کرده ام
ای ماه
مساحت زیبایی ات
مرا به عمق تجربه ای سیاه کشانده است
حالا بگو
ای ماه
راه
زمین
از کدام سوی این شب سرد است ؟
شنیده ام
که به آب های رفته
خبر از خوابهای بدی داده ای
و بعد
رد تو را گرفته اند که سراسیمه دویده ای
به
سمت موزه ی برزخ
درست
موقعی که
عاشق ترین پلنگ حفاظت شده
در خواب صخره ای بلند
خال کوبی ماه کرده بود زیر دو پلکش
درست
موقعی که
نقاره ارتکاب معجزه ای را
حنجره می دراند
کعبه را گم کرده ام ای رهنمایان راه کو
تشنه ی آگاهی ام دریا دل آگاه کو
خاطرم از قیل و قال این و آن آزرده شد
تا بیاسایم زمانی خلوت
دلخواه کو
دیده نابینا و رهزن در پی و شب قیر گون
دشت ناهموار و من تنها دلیل راه کو
ناله ام در سینه ماند و استخوانم در گلو
پرده
کناری ایستاده است
و سرخی آسمان دی ماه
نوید برف می دهد
و هراسی نامعلوم
چیزی شبیه حس مرگ
دلم را می
انبارد
تقویم را بر می دارم
و تاریخ تولد لاله صحرایی را
به خاطر می سپارم
توی گسترده ی رؤیا
ای سوار اسب ابلق
راهی کدوم مسیری
توی تاریکی مطلق
ای به رؤیا سر سپرده
با
توام ای همه خوبی
راهی کدوم دیاری
آخه با این اسب چوبی
با توام ای که تو فکرت
با هر عشق و با هر اسمی
رهسپار فتح قلب
ماه پیشونی طلسمی
توی خورجین قشنگت
عکس ماه پیشونی داری
واسه پیدا کردن جاش
دنیا رو نشونی داری
ماه
پیشونی تو قصه
فکر بیداری تو خوابه
خورشید هفت آسمون نیست
عکس خورشید توی آبه
از خواب قصه بلند شو
اسب چوبیتو رها کن
ماه پیشونی مال قصه ست
مرد …
تو با جوانی من آمدی ، جوان باشی
بهار عمر منی ، کاش بی خزان باشی
بان دل به دعایت گشوده ام شب و روز
که ماهروی بمانی و ، مهربان باشی
تو در
سیاهی شب ، شعله ی سپیده دمی
ز باد فتنه ی ایام در امان باشی
و ابر ، گریه کنان رفتم از برابر تو
که خواستم به صفا ، رشک آسمان باشی
و خود زلال تر از اشک چشمه ای ، ای ماه
چرا نه آینه ی دلشکستگان باشی
در آسیای جهان ، گرد پیری ام به سر است
و ، ای عزیز سیه موی من ! جوان
باشی
تو از دیده رفتی و ، از دل نرفتی
وفای تو نارم ، خداوندگارا
چه غم گر غروری پلنگانه داری ؟
سرت از چنین باده خوش باد ، یارا
چو دیدی که من خانه
در ماه دارم
پلنگ غرورت خروشید در تو
برافراشت قامت که بر ماه تازد
درافتاد و خشم تو جوشید در تو
من آن شب چرا دل به شیطان سردم ؟
چرا کار روشن ضمیران نکردم ؟
چو دیدم که بالاتر از خود نخواهی
چرا خانه ی ماه ، ویران نکردم ؟
من آن شب چه نامهربان با تو
بودم
پشیمانی ام را نمی دانی امشب
تو ای رفته از چشم و ای مانده در دل
این ترک نیست به رخساره ی ما
آینه گفت
چین پیری است
تو گفتی
که به سیمای شماست
بغض او پر شد و در چشم زلالش ترکید
از غم توست شیاری که
به پیشانی ماست
روز گرداندی و ، اندوه تو بر گونه چکید
چشم گریان تو بر چهره ی دیوار افتاد
پاره سنگی چو دل از سینه ی او بیرون جست
پیش پای تو فرود آمد و از کار افتاد
آه دیوار
تو گفتی
چه شد آن سایه ی من
که شبی ماه به رخسار تو رقصانیدش ؟
نیست افسوس
سر از شرم به پایین انداخت
خنده ی بی سبب ماه نخنداندیش
عصر
آ ینه را بالا می کشد و
پاشنه هایش
که پشت سقوط ماه
فاصله چندانی با چمدان دردستم ندارد
می خواهم
این رابطه را کم کم کشف کنم
که کریستف کلمب ازکدام سرزمین
به مادرش سر می زد
تا سربردامنش بگذارد
امریکا قاره ای بیش نیست
تا هوسهای مرده زنی
دهان این اختاپوس را بپوشاند
ومن آ ینه را
در حضورت کالبد شکافی
شاید
دعوت مرا ناتمام بگذاری
و من
در هوای بارانی
دلت آرام برنمی دارد
از این ظلمت…
شبی در خلوت دوزخ
ترا تنها نمی داند
همین ظلمت!
هرآنجا می روم شاید
که شادی سوی او آید
ولی شادی نمی آید
فقط ماتم!
دراین بن بست
همیشه ماتم است ماتم
که ماراساده پندارد
در اینجامُرده هابیدار
چراشایدهمه مُردیم
نمی دانم
همین باید که می دانم
سکوتم فریاد می دارد
گلویم بغض می آرد
همین ذلّت
ازاین علّت
زایمانم قسم دارد
مراازماه پیشانی
فروزان را که خورشید است
نظرباشد
ترادیگرغروب آمد
آسمون تو دروغه ، کهکشون تو سرابه
واسه ی هر کی که باشه ، واسه تویکی خیاله
قلب من یه کهکشونه ، آسمون من زمینه
از دلم بذرُ میارم ، رو زمین ماهُ می کارم
میگی عاشقی ولی نه ، تو دروغی ، تو فریبی
من دیگه ازت گذشتم ، تو رُ با خودت گذاشتم
تو میگی تو آسمونی ، دنبال یه کهکشونی
دنبال ماهی تا شاید ، اونُ رو زمین بیاری
نازنین ، تو آسمونا ،
وقتی که به اون رسیدی
وقتی که ماهُ گرفتی ،
یه دفعه یه وقت نیفتی !
چشم هایم ای دوست …
غیر از آن سرد سکوت سایه هایی که
ز تاریکی شب حرانند …
گریه ای می بینند …
جاری از چشمه دلتنگی و تنهایی ماه …
و تو را رقص کنان گرد درون سوزی شمع …
از پس خنده صدا می آری …
حال پنهان شده ام … گرد و پیدایم کن …
بی تفاوت به دلی کز پی تو در تپش است …
و دو چشمی که ز دیدار تو روشن ماندست …
باز هم خاموشی و
محو تماشای سکوت …
ای ماه پیر ،
در گوش شب ؛
بانگ فریاد مرا،
نشنیده ای ؟
ماه تشبیه تو است
پنداری اسمان اینه است
ایستاده مقابل تو
بر زلال ان می افتد تصویر تو
پشت فاصله ها زیبایی اش مجنون کننده
جلالش تابان و خیره کننده
ناگاه نگاه کردم با چشمان نزدیک بین
تهی شدم از هر چه ظاهر بینی
خالی بیابانی است تاریک
خالی فضایی سرد و دلگیر
ماه چقدر شبیه تو است
گویی نقش تصویر تو است
شب ها به زیبایی خود می بالد
در تاریکیها روشنایی خود را می ستاید
صبح راستگو که برهنه می کند پیکر ماه
ماه با همه زیبایی و کوچکیش گاهی
خورشید گرم را می گیرد و سردی می بخشد
و سیاهی و تاریکی را
تو از من چه می خواهی ؟
که وقتی فقط کلامی گفتی: {بروم}
زندگی مرا نگیری؟ …
آخرین عاشق چشمه ‚ آخرین یکه
سوارم
توی شب جای ستاره ‚ برق دشنه می شمارم
فکر دزدیدن عطرت ‚ منو با جاده یکی کرد
طعم دشنه رو چشیدم ‚ قطره
قطره تا خود درد
بودنت مثل ستاره س ‚ تو شب بدون فانوس
پس پشت پلک چشمات ‚ غربت نگاه آهوس
ماه پیشونی ! چشمه ی نور ‚ پشت همین کوه سیاس
با تو به چشمه می رسه ‚ آخر قصه مال ماس
ابرا که از هم بپاشن ‚ ما دوباره آبی میشیم
به کوری چشمای شب ما داریم آفتابی میشیم
آخرین عاشق چشمه ‚ مرد سرزمین بدوشم
ای پناه
ای همیشگی ترین
ای ماه
ماه نورسته ز بند ظلمانی شب
همیشه هایم را
هیچ پاسخی خواهی گفت ؟
من گمشده ام را
در زلال چشمه سار چشم تو می جویم
ای شکوه لحظه ی پاک دعا
ای ماه
ماه بنشسته میان آسمان
غمنامه هایم را
هیچ خواهی خواند ؟
من ترنم های خاموش حیاتم را
در رسای خنده هایت بسته می بینم
ای امید شبهای من
داستان زندگانی
در میان سایه های ابر ها جاریست
گوش کن هر چند قصه تکراریست
شب رسید و ماه آمد ماه روشن گر ، ماه بی یاور
باد آن شب بازیش با ابرهارا کرده بود آغاز
در میان شب
باد می غرید
ابر می رقصید
ابر رقصان آمد و آمد
ماه را پوشاندماه گاهی از میان ابر می تابید
گاه لای آن لحاف گرم می خوابید
نو جوان قصه ی ما امشب احساس خطر می کرد
از صدای باد می تر سید
مقصدش بس دور ناپیدا
مبداش دنیا
دو بدر ماه درخشید
از شرق .
از شمال .
و زهره
همراه ماه مشرق .
آیا کدام ماه ؟
پس
پنجره ی مشرق را بستم .
اینک
اتاق
و بوی باکره ی ماه آشنا .
امیدواریم از این مجموعه عکس پروفایل پسرونه متولدین دی نهایت رضایت را داشته باشید.همچنین شما میتوانید برای دسترسی به هزاران عکس پروفایل عاشقانه و فاز سنگین و عکس ماه تولد دخترانه و پسرانه به بخش سرگرمی مراجعه کنید. همچنین در صورت پیدانکردن عکس پروفایل مورد علاقه ی خود میتوانید در بخش نظرات اطلاعات عکس را برای ما ارسال کنید تا دراسرع وقت عکس شما موردعلاقه ی شما آماده و ارسال شود.
گردآوری و تنظیم : سایت نماگرد