جدیدترین عکس پروفایل متولدین فروردین خاص و شیک 2018_1397
در من کسی هنوز دنبال تو می گردد
دنبال رد سرانگشتانت
بر بی قراری گونه هایم
که مثل قرص نعنا
خنک و تند و بی پروا بود
و چشم هایت
که طعم عسل می داد
و عطر فروردین بود
این ها فقط تو بودی…
بهار که رفتن اسفند و
آمدن فروردین نیست!
دراین قسمت ازسایت نماگرد مجموعه ای ازجدیدترین عکس پروفایل متولدین فروردین را قرارداده ایم. تمامی عکس ها با بهترین کیفیت و گلچین شده است. مخصوص افرادی که برای ماه تولد خود به دنبال بهترین عکس پروفایل هستند.
بهار یعنی
جای بوسههای مردی
که تو باشی
روی گونههای زنی
که من باشم
شکوفه بدهد!
کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد
ای پرستو که پیام آور فروردینی
شهریارا اگر آئین محبت باشد
جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی
فروردین دارد تمام می شود
اولین باران بهار را که نبوده ای
خودت را
به اولین شکوفه ی اردیبهشت برسان
می دانی که؛
اردیبهشت بی تو… بهشت نمی شود!
شادی هایت را بر صورت من بریز
فروردین من !
و اضافه هایش را پست کن
برای کسی که بهاری ندارد …
جاده ها
به نیت دیدنت
راهی شهرها می شوند
نمی یابندت، دور می شوند.
کندویت کجاست
تا زنبورانم
از شکوفه گیلاست پر کنند.
سوزن بارانت کجاست
تا زخم زمستام را بدوزم.
من به بوی تو برخاستم
و از حرارت بیداری دارم کور می شوم.
شادی هایت را
بر صورت من بریز فروردین من!
و اضافه هایش را
پست کن برای کسی که بهاری ندارد.
می خندم.
تو مست میشوی.
حتی با یک فنجان قهوه
که از خطوط ته آن خبر نداری.
می خندم
با اینکه می دانم
تمام خطوط موازی از ته فنجان من می گذرند.
تو، سرخی جا مانده بر لب فنجانم را می بوسی.
احساس می کنم
آن اتفاق ناگزیر
افتاده است.
پیش از آن که تو شمع روشن کنی
عود بسوزانی
یک دنیا بوسه حرامم کنی
با چشمانی که بین عسل و فروردین مردد است؛
برایم فال فروغ بگیری
چه ساده ایم ما
نمی دانیم این نسیم فروردین
عطر گیسوهای معشوق است
افتاده به جانِ هوا
حالا این تو و این گنجشک های بی قرار
نشسته بر سپیدار ، سر کوچه
پی بهار می گردند
من که هرچه گفتمشان هنوز نیامده ای،
باورشان نشد
چقدر دوست داشتن تو خوب است.
دوست داشتن تو
ماهی قرمز هیچ سفره هفت سینی نیست.
دوست داشتن تو
عین ساعت تحویل سال است.
ــ همیشه منتظرش مانده ایم.ــ
دوست داشتن تو
عیدی اول فروردین است.
کاش همیشه عید بود.
کاش همیشه تو را عیدی می گرفتم.
تو را دوست دارم
زمین از چرخیدن می ماند.
و خورشید فراموش می کند که باید غروب کند.
تو را دوست دارم.
سیب ها
همه ی فصل ها به شکوفه می نشینند.
چلچله ها کوچ نمی کنند.
وقتی تو را دوست دارم
دختر کوچک آسمانم هنوز.
بعد از انتظار طولانی آسمان و تنگدستی زمین و سالهای ترس
برای ملامت سقف های کوتاه و دلجویی چلچله های فروردین
به ملاقات تو آمدم!
تا نامم را، دلم را و واژگانم را به تو بسپارم
کنار این همه مهمان
چقدر تنهایم!؟
وقتی
میان این همه ناخوانده
کفش های تو نیست
هر صبح
آفتاب
از نخستین برگ شناسنامه ی تو
سر می زند
تقویم
زیر پای تو
ورق می خورد
نه تو
در میان تقویم
چه فرقی می کند که روز
چهاردهم فروردین
پنجم تیر
و
هشتم مرداد
باشد یا نباشد
حتا بیست و پنجم شهریور نیز
روز تولد تو نیست
روزها
همه
از آن تو!
ای که تمام مادران جهان را
تو زاده ای!
بیاموزیم
شکوه رستن
اینک طلوع فروردین
گداخت آن همه برف
دمید اینهمه گل
شکفت این همه رنگ
زمین به ما آموخت
ز پیش حادثه باید که پای پس نکشیم
مگر که از خاکیم
نفس کشید زمین ما چراغ نفس نکشیم ؟
روی چمن از شکوفه ها رنگین شد
وز عطر اقاقیا هوا سنگین شد
در نغمه هر چلچله پیغامی هست
کای خفته روزگار فروردین شد
ای جنگل ای حیف
همسایه شب های تلخ نامرادی
در آستان سبز فروردین دریغا
آن غنچه های سرخ را بر باد دادی
ای جنگل ای پیوسته پاییز
ای آتش خیس
ای سرخ و زرد ای
شعله سرد
ای در گلوی ابر و مه فریاد خورشید
تا کی ستم با مرد خواهد کرد نامرد؟
دلم را می گشایم
در حضور همه ی دریا ها و جلگه ها
در حضور همه ی شما
هر آنچه نهان بود چون رویش برگهای فروردین
یا ریزش زرد پاییزی
هر آنچه را که می شنا سید
برفهای دلپذیر کوهها و خیابان ها
مرا نیز خواهید شناخت
دلبران گامهای آینده
ز فروردین شد شکفته چمن
گل نوشد زیب دشت و دمن
بهار آمد با گل و سنبل
ز بیداد گل نعره زد بلبل
دل بلبل نازک است ای گل
دل او را از جفا مشکن
بهار از گل سایبان دارد
دربغا کز پی خزان دارد
من نه درختیام که ریشههایم در خاک باشد
و آنقدر مواد معدنی و عشق مادری بمکد
که هر فروردین به رنگ برگی در آید
نه زیبایی بستر باغیام
که آهها را به خود بکشم یا در نقش و نگاری ظاهر شوم
غافل از اینکه بزودی پرپر خواهم شد
درخت در مقایسه با من جاودان است
و گل داوودی کوتاه، اما شگفت انگیز
چه غریب است این اشتیاق هم، اشتیاق یک جوانهٔ سبز کوچک شدن،
جوانهای که در روزهای اول فروردین
در تن شاخه جایی خالی برای خود یافته و بزرگ میشود.
من رد پای فروردین را دیدم
بر شانه های برفی تو می رفت
و اکنون
در فکر پرنده ای هستم
که از آسمان می آید
سوگند بر جداره ی فروردین
چشمی به روی چشم می پرد اما
خواب زمین برای دایره ها
کوتاه ست
خون فروردین به صحرا جوش زد
شاخه ها بشکفت در دامان باغ .
چشم جانم باز شد با اشتیاق
تا ببیند فصل گلخندان باغ .
شگفتا ! نخستین شب فروردین
بزاد از پسین روز اسفندماه
حریق شفق ، قفس سال را
ز نو ، زاد در خرمن شامگاه
ازین شب که بوی زمستان در اوست
نیاید بهاران نو ، باورم
الا ای درختان تاریک شب
من از روح باران پریشانترم
من آن شکوفه از بوستان جدا شده ام
شب خزان من از صبح فروردین پیداست
مرا چو جام شکستی به بزم غیر و هنوز
ز چشم مست تو آثار قهر و کین پیداست
در منزل خجسته ی اسفند
همسایه ی سراچه ی فروردین
با شاخه های ترد بلوغ جوانه ها
باران به چشم روشنی صبح آمده ست
زشت است اگر که من
یار قدیم و همدم همساغر سحر
در کوچه های خامش و خلوت نجومیش
یا
با جام شعر خویش
خوش آمد نگویمش
به قاف فروردین که رسیدم
در آیینه ی سیاه جوانی ام را دیدم
سرگرم نیم تاج مقوایی و شمعدانهای فرسوده
برای دیدن بیشتر عکس های پروفایل عاشقانه دخترانه وپسرانه و عکس های جذاب و عکس های رمانتیک و عکس های شاعرانه میتوانید به بخش سرگرمی سری بزنید.
شما میتوانید درصورت پیدانکردن عکس اختصاصی خودمیتوانید دربخش نظرات مشخصات عکس موردعلاقه خود را به سایت نماگرد ارسال کنید تادر اسرع وقت برایتان ارسال شود.
گردآوری و تنظیم :سایت نماگرد