پروفایل زمستانی دخترونه زمستانی+ عکس نوشته و شعر دخترونه پاییزی
گالری بسیار زیبا از عکس پروفایل دخترونه زمستانی بسیار شیک از بهترین عکس ها و بهترین کیفیت ممکن قرار داده ایم. همچنین مجموعه ای از عکس نوشته های مناظر زمستانی دخترونه به همراه شعر و متن خاص برای بیوگرافی شبکه های اجتماعی قرار داده شده است. مخصوص سلیقه دخترانی که برای پروفایل خود به دنبال سردترین و خاص ترین عکس پروفایل زمستانی برای شبکه های اجتماعی خودهستند.
پیش رویم چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر، آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام منزلگه اندوه و درد و بد گمانی،
کاش چون پاییز بودم…
آرزو کن با من
که اگر خــواست زمســـتان برود!
گرمیِ دستِ تو اما باشد
“مــا” ی ما “مـــن” نشود
سایه ات از سرِ تنهاییِ من کم نشود!
به دل نا گفته صدها حرف دارم
میان سینه زخمی ژرف دارم
به روی پوستین سالخوردم
زمستان در زمستان برف دارم
سرد است هوا
بیرون اگر میروی
دستهای مرا هم با خودت ببر!
به گوش ام خش خش پاییز زرد است
دل ام میعادگاه زخم و درد است
نمی آید صدایی از در و دشت
“هوا بس ناجوانمردانه سرد است”
اشک هایم که سرازیر می شوند
دیر نمی پاید که قندیل میبندند
عجب سرد است هوای نبودنت …
ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍشتن ﺩﺍﺭﻡ
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـﻢ کسی ﺩﻭﺳﺘـﻢ ﺩاشته ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳﺮﺩﻡ
مثل زمستان…
دلم یک زمستان سخت میخواهد
یک برف
یک کولاک به وسعت تاریخ
که ببارد و تمام راهها بسته شوند
و توچاره ای جز ماندن نداشته باشی
و بمانی…
سرود برفی گنجشگکی خرد
مرا با خود به دنیای دگر برد
دوباره جیک جیکی کرد و آن گاه
میان برف ها ناگهان مرد
دعا میکنم غرق باران شوی
چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
دعا میکنم در زمستان عشق
بهاری ترین فصل ایمان شوی
دستهایم را بگیر، از زمستان دور شو…
غیرِ من روی رگِ هر عاشقی، ساطور شو…
دستی که به انتظار دستانی بود
چشمی که نیازش لب خندانی بود
بیچاره ترین گدای این شهر منم
در پیرهنم عجب زمستانی بود
ای که در فصلِ خزانم دیده ای با پشتِ خم
این زمستان را نبین ما هم بهاری داشتیم
که گویم که تو منزلگه چشمان منی
به که گویم که تو گرمای دستان منی
گرچه پاییز نشد همدم و همسایه ی من
به که گویم که تو باران زمستان منی
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
برگ میرقصد و باد از غوغا ،
سر بی تابی باران دارد
باغ من خستگی طولانی ،
از تماشای زمستان دارد
به روز هـا دل مبـنـد!
روزهــا بــه فـــصـــل کــه مـیـــرسند
رنگ عـوض مـیــکنـنــد
با شب بــمــان
شب
هـمـیـشه
یک رنگ است !
در این کویر برف هیچ کاشفی با سورتمۀ احساس
به من دست نخواهد یافت…
بی تو سالهاست که هوای من
صد درجه زیر عشق است…
پشت کاجستان، برف.
برف، یک دسته کلاغ.
جاده یعنی غربت.
باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب.
شاخ پیچک و رسیدن، و حیاط.
من، و دلتنگ، و این شیشه خیس.
می نویسم، و فضا.
می نویسم، و دو دیوار، و چندین گنجشک.
یک نفر دلتنگ است.
یک نفر می بافد.
یک نفر می شمرد.
یک نفر می خواند.
زندگی یعنی: یک سار پرید.
از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست: مثلا این خورشید،
کودک پس فردا،
کفتر آن هفته.
یک نفر دیشب مرد
و هنوز، نان گندم خوب است.
و هنوز، آب می ریزد پایین ، اسب ها می نوشند.
قطره ها در جریان،
برف بر دوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس
آهسته بیا
غوک ها در خوابند
پا آهسته گذار
بر تن برفی این کوچه ی سرد
برنیاشوبی
خواب ترد گل نیلوفر را
صبح آب خواهد شد
جای پایت بر برف
کاش آفتاب نبود
جای پایت می ماند
تا ابد در دل این کوچه تنگ…
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرمای پر و بال توام
تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت
میتوان گفت که من چلچله لال توام
دیدی که چه بی رنگ و ریا بود زمستان ؟
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان
دیدیم فقط سردی او را و ندیدیم
از هر چه دو رنگی است رها بود زمستان
بود هرچه فقط بود سپیدی و سپیدی
اسمی که به او بود سزا بود زمستان
گرمای هر آغوش تب عشق دم گرم
یکبار نگفتند چرا بود زمستان
بی معرفتی بود که هر بار ز ما دید
برای تو قشنگه پشت شیشه
بهاره زمستونها برای تو همیشه
تو مثل من زمستونی نداری
که باشه لحظه چشم انتظاری
گلدون خالی ندیدی
نشسته زیر بارون
گلای کاغذی داری تو گلدون
تو عاشق نبودی
ببینی تلخه روزهای جدایی
چه سخته چه سخته
بشینم بی تو با چشمای گریون
زمستون، تن عریون باغچه چون بیابون
درختا با پاهای برهنه زیر بارون
نمیدونی تو که عاشق نبودی
چه سخته مرگ گل برای گلدون
گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه
واسه هم قصه گفتن عاشقانه
چه تلخه چه تلخه
باید تنها بمونه قلب گلدون
مثل من که بی تو
نشستم زیر بارون زمستون
زمستون
در این چهارشنبه ی سوری
نگاهم میکنی اما
نگاهت سرد و جان فرساست
چرا حس میکنم حتی
زمستان هم
درون چشم تو تنهاست .
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را
ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد
زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را
و هنوز قصه بر یاد است
وین سخن آویزه ی لب:
که می افروزد؟ که می سوزد؟
چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟
در شب سرد زمستانی
کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.
با این همه باز اهل وفا بود زمستان
غرق گل و بلبل شد اگر فصل بهاران
بوی گل یخ هم به هوا بود زمستان
با برف بپوشاند تن لخت درختان
لبریز و پر از شرم و حیا بود زمستان
در فصل خودش ، شهر خودش ، بود غریبه
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان …
برای دیدن مجموعه ای از هزاران عکس پروفایل هنری، عاشقانه، دخترانه، پسرانه، فاز سنگین، رمانتیک و فانتزی میتوانید به بخش عکس پروفایل نماگرد مراجعه نمایید. همچنین میتوانید برای عکس پروفایل های اختصاصی در بخش نظرات عکس مورد نظر خود را درخواست بدید تا در اسرع وقت عکسهای درخواستی شما آماده شود.
توجه داشته باشید عکسها باید جنبه عمومی داشته باشد و درخواست یک عکس اختصاصی برای یک فرد قابل انجام نیست.
گردآوری و تنظیم: نماگرد