احادیث و سخنان بزرگانمذهبی

مقدمه کتاب صحیفه کامله سجادیه

4.2/5 - (6 امتیاز)

مقدمه کتاب صحیفه کامله سجادیه

مقدمه

ترجمه : بنام خداوند بخشنده مهربان‏
حدیث کرد ما را سید اجل، نجم الدین بهاء الشرف، ابو الحسن محمد بن حسن بن احمد بن على بن محمد بن عمر بن یحیى العلوى الحسینى رحمه الله‏ گفت: خبر داد ما را شیخ سعید: ابو عبد الله محمد بن احمد بن شهریار، خزانه‏دار آستان قدس مولانا امیر المؤمنین على بن ابیطالب علیه‏السلام در ماه ربیع الاول سال 516 در حالى که صحیفه بر او قرائت مى‏شد و من مى‏شنیدم‏ گفت: شنیدم آن را در حالتى که عرضه مى‏شد بر شیخ راستگوى: ابو منصور محمد بن محمد بن احمد بن عبدالعزیز عکبرى معدل [ – « معدل » لقب کسى است که علماء «علم رجال» او را «تعدیل» کرده و به عدالت شناخته‏اند. ] «رحمه الله» از ابوالمفضل: محمد بن عبدالله بن مطلب شیبانى‏ گفت: حدیث کرد ما را، شریف: ابو عبدالله جعفر بن محمد بن جعفر بن حسن بن جعفر بن حسن بن امیرالمؤمنین على ابیطالب علیهم‏السلام‏ گفت: حدیث کرد ما را، عبدالله بن عمر بن الخطاب زیات در سال 265 گفت: حدیث کرد مرا خالویم على بن نعمان اعلم، گفت حدیث کرد مرا عمیر بن متوکل ثقفى بلخى.
از پدرش متوکل بن هارون، گفت: یحیى بن زید بن على علیه‏السلام را ((بعد از شهادت پدرش)) ” خ ل ” در آن هنگام که متوجه خراسان بود، دیدار نمودم، و بر او سلام کردم فرمود: از کجا مى‏آئى؟ عرض کردم: از حج
. پس مرا از حال کسان و عمو زادگان خود که در مدینه بودند پرسید و در پرسش از حال حضرت جعفر بن محمد علیه السلام مبالغه کرد پس حال او و حال ایشان را و تأثرشان را بر شهادت پدرش: زید بن على علیه السلام باز گفتم یحیى گفت: عمویم محمد بن على الباقر علیه السلام پدر مرا به ترک خروج اشارت فرمود و به او فهمانید که اگر خروج کند و از مدینه جدا شود پایان کارش چه خواهد بود.

پس آیا تو پسر عمم جعفر بن محمد علیه‏السلام را ملاقات کردى؟ گفتم: آرى. گفت پس آیا از او شنیدى که از کار من چیزى بگوید؟ گفتم: آرى گفت با چه بیان از من یاد کرد؟ خبر ده مرا گفتم فدایت شوم: دوست ندارم که آنچه را از او شنیده‏ام پیش روى تو بگویم. گفت: آیا مرا از مرگ مى‏ترسانى؟ بیار آنچه شنیده ‏اى؛ گفتم: شنیدم از او که مى‏گفت که تو کشته مى‏شوى و به دار آویخته مى‏گردى. همچنانکه پدرت کشته و به دار آویخته شد.
پس چهره‏اش دگرگون شد و گفت ((یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب)) اى متوکل، همانا که خداى (عز و جل) این دین و شریعت را بوسیله ما تأیید فرموده و دانش و شمشیر را بما عنایت کرده، پس هر دو براى ما فراهم آمده‏اند و عمو زادگان ما به علم تنها اختصاص یافته‏اند گفتم: فدایت شوم، من مردم را دیدم ک به پسر عمت جعفر علیه السلام مایل‏ترند تا به تو و پدرت گفت: همانا که عمم محمد بن على و پسرش جعفر بر هر دو سلام مردم را به زندگى دعوت کرده ‏اند و ما ایشان را به مرگ خوانده ‏ایم!. گفتم اى فرزند رسول خدا، آیا ایشان داناترند یا شما؟ پس مدتى چشمها را به زمین دوخت آنگاه سر برداشت و گفت: هر یک از ما از علم بهره‏اى داریم الا آنکه، ایشان هر چه که ما مى‏دانیم مى‏دانند. ولى ما هر چه را که ایشان مى‏دانند نمى‏دانیم. سپس گفت آیا، از پسر عمم چیزى؛ نوشته‏ اى؟.
گفتم: آرى. فرمود: بمن نشان ده. پس چند نوع علم را که از آن حضرت ضبط کرده بودم براى او عرضه کردم. و دعائى را بر او عرضه کردم که حضرت صادق علیه‏السلام بر من املاء نموده و حدیث کرده بود که پدرش محمد بن على علیهماالسلام بر او املاء کرده و خبر داده بود که آن از دعاى پدرش، على بن الحسین علیهماالسلام از دعاى صحیفه کامله است.
پس یحیى تا پایان آن را نگاه کرد و گفت آیا اذن مى‏دهى که نسخه‏اى از روى آن بردارم؟ گفتم:
اى فرزند رسول خدا، آیا در چیزى که از خود شماست، رخصت مى‏طلبى؟: پس فرمود: هم اکنون بر تو عرضه خواهم کرد صحیفه‏اى از دعاى کامل را، از آنچه پدرم از پدرش حفظ کرده و مرا به نگهداشتن و بازداشتن آن از نااهل، تأکید و سفارش فرموده پس برخاستم و پیشانیش را بوسیدم و گفتم به خدا قسم اى پسر پیغمبر خدا که من خدا را با دوستى و طاعت شما پرستش مى‏کنم. و امیدوارم که مرا در زندگى و مرگ به دوستى شما نیکبخت سازد پس صحیفه‏اى را که به او داده بودم، به جوانى داد که با او بود. و فرمود:

این دعا را با خطى روشن و زیبا، بنویس و به نظر من برسان که آن را حفظ کنم زیرا که من آن را از پسر عمم جعفر ((حفظه الله)) مى‏طلبیدم و او آن را به من نمى‏داد. متوکل گفت: پس من از کرده خود پشیمان شدم و نمى‏دانستم چه کنم و حضرت صادق علیه‏السلام پیش از آن به من دستور نداده بود، که آن را به کسى ندهم پس از آن، یحیى جامه دانى را خواست و صحیفه قفل زده مهر کرده‏اى را از آن بیرون آورد و مهر آن را نگاه کرد و بوسید و گریه کرد سپس مهر را شکست و قفل را گشود و آنگاه صحیفه را باز کرد و بر چشم خود گذاشت و بر روى خود مالید و فرمود به خدا قسم اى متوکل اگر نبود آنچه که نقل کردى از پسر عمم در باره کشته شدن و به دار آویختنم، مسلما این صحیفه را به تو نمى‏دادم و از تسلیم آن خود دارى مى‏کردم ولى من مى‏دانم که سخن حضرت صادق علیه السلام حق است و آن را از پدرانش فرا گرفته. و بزودى صحت آن آشکار خواهد شد پس از آن ترسیدم که چنین علمى به دست بنى امیه افتد و آن را مکتوم دارند و در خزانه‏هاى خود براى خویش ذخیره کنند پس آن را بگیر و مرا از اندیشه آن آسوده ساز و منتظر باش و این امانت من در نزد تو باشد. تا چون خدا در کار من و این قوم حکم خود را روان سازد، این صحیفه را به دو پسر عمم: محمد و ابراهیم فرزندان عبدالله بن حسن بن حسن بن على علیهماالسلام! برسانى.
زیرا که پس از من ایشان در امر قیام بر علیه بنى امیه قائم مقام منند متوکل گفت: پس من صحیفه را گرفتم و چون یحیى بن زید، شهید شد به مدینه رفتم و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را ملاقات کردم و داستان یحیى را براى آن حضرت باز گفتم.

پس گریست و بر یحیى سخت اندوهگین شد و فرمود: خدا عموزاده‏ام را رحمت کند و به پدران و نیاکانش پیوسته سازد. به خدا قسم اى متوکل که مرا از دادن این دعا به او، باز نداشت مگر همان سبب که یحیى بر صحیفه پدرش از آن مى‏ترسید. اکنون آن صحیفه کجاست گفتم، اینک آن صحیفه است پس آن را گشود و فرمود:
به خدا این خط عمویم زید و دعاى جدم على بن الحسین علیهماالسلام است سپس به فرزندش فرمود:
برخیز اى اسماعیل و آن دعا را که ترا به حفظ و نگهداریش امر کردم، بیاور پس اسماعیل برخاست و درآورد صحیفه‏اى را که گوئى همان صحیفه‏اى بود که یحیى بن زید، به من داده بود پس حضرت علیه السلام آن را بوسید و بر چشمهاى خود نهاد و فرمود: این خط پدرم و گفته جدم علیهماالسلام است با حضور من: گفتم اى پسر پیغمبر خدا، اگر رخصت فرمائى آن را با صحیفه زید و یحیى مقابله کنم. پس رخصت داد و فرمود: ترا براى این کار شایسته دیدم که هر دو یکسان است و حتى در یک حرف هم اختلاف ندارند.

سپس از آن حضرت رخصت خواستم که صحیفه یحیى را برحسب وصیتش به عموزادگانش پسران عبدالله بن حسن بدهم فرمود: ((ان الله یأمرکم أن تؤدوا الأمانات الى أهلها)) آرى. آن را بایشان بده پس چون براى دیدن آندو برخاستم، فرمود بنشین سپس کسى را باحضار محمد و ابراهیم فرستاد و چون حاضر شدند، فرمود: این میراث پسر عمتان یحیى است از پدرش زید که شما را بجاى برادران خود، به آن اختصاص داده و ما در خصوص آن با شما شرطى مى‏کنیم گفتند: بگوى، خداى تو را راحمت کند که گفته تو پذیرفته است فرمود: این صحیفه را از مدینه بیرون مبرید.
گفتند: چرا؟ فرمود: عموزاده شما درباره این صحیفه از امرى بیم داشت که من راجع به شما همانگونه بیم دارم. گفتند: او وقتى درباره صحیفه ترسید که دانست کشته مى‏شود فرمود: شما نیز ایمن مباشید زیرا بخدا قسم، من مى‏دانم که شما بزودى خروج خواهید کرد. همچنانکه او خروج کرد. و بزودى کشته خواهید شد. همچنانکه او کشته شد پس از جاى برخاستند در حالى که مى‏گفتند ((لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم)) پس چون بیرون رفتند حضرت صادق علیه السلام فرمود، اى متوکل: آیا یحیى با تو گفت که عمویم محمد بن على و پسرش جعفر مردم را به زندگى دعوت کردند و ما ایشان را به مرگ خواندیم؟ گفتم آرى، أصلحک الله ، عمو زاده‏ات یحیى با من چنین گفت فرمود خدا یحیى را بیامرزد. پدرم مرا از پدرش، از جدش از على علیه السلام حدیث کرد. که رسول خدا صلى الله علیه و آله را در حالى که بر فراز منبر بود خواب سبکى دست داد.

پس چنین دید در آن عالم که مردمى چند مانند بوزینگان به منبرش برمى جهند و مردم را به قهقهرا سیر مى‏دهند.
پس رسول خدا صلى الله علیه و آله به حال عادى برگشته بنشست و حزن در چهره‏اش پدیدار بود پس جبرئیل علیه السلام این آیه را براى آن حضرت آورد: ((و ما جعلنا الرؤیا التى أریناک الا فتنه للناس و الشجره الملعونه فى القران و نخوفهم فما یزیدهم الا طغیانا کبیرا)) و مراد از شجره ملعونه بنى امیه‏اند. پیغمبر فرمود: اى جبرئیل آیا ایشان در عهد و زمان من خواهند بود؟ گفت: نه. ولى آسیاى اسلام از ابتداى هجرت تو به گردش مى‏آید و تا ده سال همچنان مى‏گردد، سپس بر سر سال سى و پنجم از هجرت تو به گردش مى‏افتد و تا پنج سال به آن حال مى‏ماند آنگاه به ناچار آسیاى گمراهیى به گردش خواهد آمد که بر قطب خود قائم باشد و پس از آن سلطنت فراعنه خواهد بود حضرت صادق علیه السلام فرمود: خداى تعالى، در این باره وحى نازل کرد که: همانا که ما آن را در شب قدر فرو فرستادیم. و چه مى‏دانى که شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماهى است که خالى از شب قدر باشد و ((این همان هزار ماهى است که بنى امیه در آن سلطنت مى‏کنند)) آنگاه فرمود: پس خداى عز و جل پیغمبرش علیه السلام را مطلع ساخت که بنى امیه سلطنت این امت را به دست مى‏گیرند و مدت پادشاهیشان برابر همین مدت است پس اگر کوهها با ایشان سرکشى کند ایشان بر آنها بلندى گیرند تا آن زمان که خداى تعالى به زوال پادشاهى ایشان فرمان دهد. و بنى امیه در این مدت دشمنى و کینه ما اهل بیت را شعار خود مى‏سازند خدا از آنچه در ایام بنى امیه از جانب ایشان بر اهل بیت محمد صلى الله علیه و آله و دوستان و شیعیان ایشان مى‏رسد، به پیغمبرش، خبر داده. آنگاه فرمود: و خدا درباره بنى امیه وحى نازل کرد که «ألم تر الى الذین بدلوا نعمه الله کفرا و أحلوا قومهم دار البوار جهنم یصلونها و بئس القرار». و نعمت خدا، محمد صلى الله علیه و آله و اهل بیت اویند که دوستى ایشان ایمانى است که به بهشت وارد مى‏سازد و دشمنى ایشان کفر و نفاق است که به جهنم در مى‏آورد پس رسول خدا صلى الله علیه و آله این راز را پنهانى با على و اهل بیت او در میان نهاد.
متوکل گفت: پس از آن حضرت صادق علیه السلام فرمود: احدى از اهل بیت ما تا روز قیام قائم ما، براى رفع ستمى یا به پا داشتن حقى خروج نکرده و نخواهد کرد، مگر آنکه طوفان بلائى او را از بن بر کند و موجب افزایش اندوه ما و شیعیان ما گردد متوکل گفت: آنگاه حضرت صادق علیه السلام دعاهاى صحیفه را به من القاء فرمود، و آن هفتاد و پنج باب بود که من به ضبط یازده باب آن موفق نشدم، و شصت و چند باب آن را حفظ کردم – این حدیث را ابوالمفضل به سند دیگرى نیز به این کیفیت نقل مى‏کند: حدیث کرد ما را محمد بن حسن بن روزبه ابوبکر مداینى کاتب، ساکن رحبه، در خانه خودش، گفت: حدیث کرد ما را محمد بن احمد بن مسلم مطهرى، گفت: حدیث کرد مرا پدرم از عمیر بن متوکل بلخى از پدرش متوکل بن هارون گفت یحیى بن زید بن على علیه السلام را ملاقات کردم آنگاه حدیث را تا رؤیاى پیغمبر صلى الله علیه و آله که حضرت صادق از پدرانش علیهم‏السلام نقل کرد،بیان مى‏کند و فهرست ابواب دعا در این روایت چنین است:

1- ستایش خداى عز و جل‏ 2- درود بر محمد و آل او 3- درود بر حمله عرش 4- طلب رحمت بر پیروان پیغمبران 5- درباره خود و دوستانش 6- هنگام صبح و شام 7- در مهمات 8- در پناه جستن به خدا 9- در اشتیاق 10- در التجاء به خداى تعالى 11- در طلب فرجام نیک 12- در اعتراف به گناه 13- در طلب حوائج 14- در شکوه از ظالمان 15- هنگام بیمارى 16- طلب عفو از گناهان 17- در رفع شر شیطان 18- در طلب دفع بلیات 19- در طلب باران 20- در طلب اخلاق ستوده 21- هنگامى که پیش آمدى او را غمگین مى‏ساخت 22- هنگام سختى 23- در طلب عافیت 24- در باره پدر و مادر 25- در باره اولاد 26- در باره همسایگان و دوستان 27- در باره نگهبانان مرزها 28- در اظهار ترس از خدا 29- هنگامى که روزى بر او تنگ مى‏شد 30- در طلب یارى از خدا بر اداء دین 31- در طلب توبه 32- در نماز شب 33- در طلب خیر 34- هنگامى که مبتلائى را مى‏دید یا بلیه‏اى به او رخ مى‏داد 35- در بیان رضاى به قضاى الهى 36- هنگام شنیدن بانگ رعد 37- در شکر گزارى حق تعالى 38- در عذر خواهى 39- در طلب عفو از گناهان 40- هنگام یادکردن مرگ 41- در طلب پوشیدن عیبها و محفوظ ماندن از آنها 42- هنگام ختم قرآن 43- هنگام نگاه کردن به ماه نو 44- هنگام فرا رسیدن ماه رمضان 45- در وداع ماه رمضان 46- در عید فطر و جمعه 47- در روز عرفه 48- در عید اضحى و جمعه 49- در دفع مکر دشمنان 50- هنگام ترس 51- در تضرع و زارى 52- در اصرار بر طلب رحمت 53- در مقام فروتنى در پیشگاه الهى 54- در طلب رفع غمها

و بقیه باب‏ها به عبارت ابو عبدالله حسنى است که خدا رحمت کندروایت کرد ما را جعفر بن محمد حسنى گفت: روایت کرد ما را عبدالله بن عمر بن خطاب زیات گفت: روایت کرد مرا، دائى من على بن نعمان اعلم گفت: روایت کرد مرا عمیر بن متوکل ثقفى بلخى از پدرش متوکل بن هارون گفت املا کرد بر من مولاى من حضرت صادق ابو جعفر بن محمد گفت املا نمود جدم على بن الحسین بر پدرم محمد بن على که بر جمیع آنها سلام و من نیز حاضر و ناظر بودم

 

 

المقدمه

بِسْمِ اللّهِ الرّحْمَنِ الرّحِیمِ‏
حَدّثَنَا السّیّدُ الْأَجَلّ، نَجْمُ الدّینِ، بَهَاءُ الشّرَفِ، أَبُو الْحَسَنِ مُحَمّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیّ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ یَحْیَى الْعَلَوِیّ‏ٌ الْحُسَیْنِیّ‏ٌ رَحِمَهُ اللّهُ قَالَ أَخْبَرَنَا الشّیْخُ السّعِیدُ، أَبُو عَبْدِ اللّهِ مُحَمّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَهْرَیَارَ، الْخَازِنُ لِخِزَانَهِ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السّلَامُ فِی شَهْرِ رَبِیعٍ الْأَوّلِ مِنْ سَنَهِ سِتّ عَشْرَهَ وَ خَمْسِمِائَهٍ قِرَاءَهً عَلَیْهِ وَ أَنَا أَسْمَعُ قَالَ سَمِعْتُهَا عَنِ الشّیْخِ الصّدُوقِ، أَبِی مَنْصُورٍ مُحَمّدِ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْعُکْبَرِیّ الْمُعَدّلِ رَحِمَهُ اللّهُ عَنْ أَبِی الْمُفَضّلِ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ بْنِ الْمُطّلِبِ الشّیْبَانِیّ‏
قَالَ حَدّثَنَا الشّرِیفُ، أَبُو عَبْدِ اللّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِمُ السّلَامُ‏
قَالَ حَدّثَنَا عَبْدُ اللّهِ بْنُ عُمَرَ بْنِ خَطّابٍ الزّیّاتُ سَنَهَ خَمْسٍ وَ سِتّینَ وَ مِائَتَیْنِ‏
قَالَ حَدّثَنِی خَالِی عَلِیّ بْنُ النّعْمَانِ الْأَعْلَمُ‏
قَالَ حَدّثَنِی عُمَیْرُ بْنُ مُتَوَکّلٍ الثّقَفِیّ الْبَلْخِیّ عَنْ أَبِیهِ مُتَوَکّلِ بْنِ هَارُونَ قَالَ لَقِیتُ یَحْیَى بْنَ زَیْدِ بْنِ عَلِیّ‏ٍ عَلَیْهِ السّلَامُ وَ هُوَ مُتَوَجّهٌ إِلَى خُرَاسَانَ بَعْدَ قَتْلِ أَبِیهِ فَسَلّمْتُ عَلَیْهِ‏
فَقَالَ لِی مِنْ أَیْنَ أَقْبَلْتَ قُلْتُ مِنَ الْحَجّ‏
فَسَأَلَنِی عَنْ أَهْلِهِ وَ بَنِی عَمّهِ بِالْمَدِینَهِ وَ أَحْفَى السّؤَالَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمّدٍ عَلَیْهِ السّلَامُ فَأخْبَرْتُهُ بِخَبَرِهِ وَ خَبَرِهِمْ وَ حُزْنِهِمْ عَلَى أَبِیهِ زَیْدِ بْنِ عَلِیّ‏ٍ عَلَیْهِ السّلَامُ‏
فَقَالَ لِی قَدْ کَانَ عَمّی مُحَمّدُ بْنُ عَلِیّ‏ٍ عَلَیْهِ السّلَامُ أَشَارَ عَلَى أَبِی بِتَرْکِ الْخُرُوجِ وَ عَرّفَهُ إِنْ هُوَ خَرَجَ وَ فَارَقَ الْمَدِینَهَ مَا یَکُونُ إِلَیْهِ مَصیرُ أَمْرِهِ فَهَلْ لَقِیتَ ابْنَ عَمّی جَعْفَرَ بْنَ مُحَمّدٍ عَلَیْهِ السّلَامُ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَهَلْ سَمِعْتَهُ یَذْکُرُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِی قُلْتُ نَعَمْ قَالَ بِمَ ذَکَرَنِی خَبّرْنِی، قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا أُحِبّ أَنْ أَسْتَقْبِلَکَ بِمَا سَمِعْتُهُ مِنْهُ فَقَالَ أَ بِالْمَوْتِ تُخَوّفُنِی هَاتِ مَا سَمِعْتَهُ، فَقُلْتُ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنّکَ تُقْتَلُ وَ تُصْلَبُ کَمَا قُتِلَ أَبُوکَ وَ صُلِبَ‏
فَتَغَیّرَ وَجْهُهُ وَ قَالَ یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمّ الْکِتابِ، یَا مُتَوَکّلُ إِنّ اللّهَ عَزّ وَ جَلّ أَیّدَ هَذَا الْأَمْرَ بِنَا وَ جَعَلَ لَنَا الْعِلْمَ وَ السّیْفَ فَجُمِعَا لَنَا وَ خُصّ بَنُو عَمّنَا بِالْعِلْمِ وَحْدَهُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاءَکَ إِنّی رَأَیْتُ النّاسَ إِلَى ابْنِ عَمّکَ جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السّلَامُ أَمْیَلَ مِنْهُمْ إِلَیْکَ وَ إِلَى أَبِیکَ‏
فَقَالَ إِنّ عَمّی مُحَمّدَ بْنَ عَلِیّ‏ٍ وَ ابْنَهُ جَعْفَراً عَلَیْهِمَا السّلَامُ دَعَوَا النّاسَ إِلَى الْحَیَاهِ وَ نَحْنُ دَعَوْنَاهُمْ إِلَى الْمَوْت‏
فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ أَ هُمْ أَعْلَمُ أَمْ أَنْتُمْ فَأَطْرَقَ إِلَى الْأَرْضِ مَلِیّاً ثُمّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ کُلّنَا لَهُ عِلْمٌ غَیْرَ أَنّهُمْ یَعْلَمُونَ کُلّ مَا نَعْلَمُ، وَ لا نَعْلَمُ کُلّ مَا یَعْلَمُونَ‏
ثُمّ قَالَ لِی أَ کَتَبْتَ مِنِ ابْنِ عَمّی شَیْئاً قُلْتُ نَعَمْ‏
قَالَ أَرِنِیهِ فَأَخْرَجْتُ إِلَیْهِ وُجُوهاً مِنَ الْعِلْمِ وَ أَخْرَجْتُ لَهُ دُعَاءً أَمْلَاهُ عَلَیّ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عَلَیْهِ السّلَامُ وَ حَدّثَنِی أَنّ أَبَاهُ مُحَمّدَ بْنَ عَلِیّ‏ٍ عَلَیْهِمَا السّلَامُ أَمْلَاهُ عَلَیْهِ وَ أَخْبَرَهُ أَنّهُ مِنْ دُعَاءِ أَبِیهِ عَلِیّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السّلَامُ مِنْ دُعَاءِ الصّحِیفَهِ الْکَامِلَهِ
فَنَظَرَ فِیهِ یَحْیَى حَتّى أَتَى عَلَى آخِرِهِ، وَ قَالَ لِی أَ تَأْذَنُ فِی نَسْخِهِ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ أَ تَسْتَأْذِنُ فِیمَا هُوَ عَنْکُمْ‏
فَقَالَ أَمَا لَأُخْرِجَنّ إِلَیْکَ صَحِیفَهً مِنَ الدّعَاءِ الْکَامِلِ مِمّا حَفِظَهُ أَبِی عَنْ أَبِیهِ وَ إِنّ أَبِی أَوْصَانِی بِصَوْنِهَا وَ مَنْعِهَا غَیْرَ أَهْلِهَا قَالَ عُمَیْرٌ قَالَ أَبِی فَقُمْتُ إِلَیْهِ فَقَبّلْتُ رَأْسَهُ، وَ قُلْتُ لَهُ وَ اللّهِ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ إِنّی لَأَدِینُ اللّهَ بِحُبّکُمْ وَ طَاعَتِکُمْ، وَ إِنّی لَأَرْجُو أَنْ یُسْعِدَنِی فِی حَیَاتِی وَ مَمَاتِی بِوَلَایَتِکُمْ‏
فَرَمَى صَحِیفَتِیَ الّتِی دَفَعْتُهَا إِلَیْهِ إِلَى غُلَامٍ کَانَ مَعَهُ وَ قَالَ اکْتُبْ هَذَا الدّعَاءَ بِخَطٍّ بَیّنٍ حَسَنٍ وَ اعْرِضْهُ عَلَیّ لَعَلّی أَحْفَظُهُ فَإِنّی کُنْتُ أَطْلُبُهُ مِنْ جَعْفَرٍ حَفِظَهُ اللّهُ فَیَمْنَعُنِیهِ قَالَ مُتَوَکّلٌ فَنَدِمْتُ عَلَى مَا فَعَلْتُ وَ لَمْ أَدْرِ مَا أَصْنَعُ، وَ لَمْ یَکُنْ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عَلَیْهِ السّلَامُ تَقَدّمَ إِلَیّ أَلّا أَدْفَعَهُ إِلَى أَحَدٍ ثُمّ دَعَا بِعَیْبَهٍ فَاسْتَخْرَجَ مِنْهَا صَحِیفَهً مُقْفَلَهً مَخْتُومَهً فَنَظَرَ إِلَى الْخَاتَمِ وَ قَبّلَهُ وَ بَکَى، ثُمّ فَضّهُ وَ فَتَحَ الْقُفْلَ، ثُمّ نَشَرَ الصّحِیفَهَ وَ وَضَعَهَا عَلَى عَیْنِهِ وَ أَمَرّهَا عَلَى وَجْهِهِ وَ قَالَ وَ اللّهِ یَا مُتَوَکّلُ لَوْ لَا مَا ذَکَرْتَ مِنْ قَوْلِ ابْنِ عَمّی إِنّنِی أُقْتَلُ وَ أُصْلَبُ لَمَا دَفَعْتُهَا إِلَیْکَ وَ لَکُنْتُ بِهَا ضَنِیناً وَ لَکِنّی أَعْلَمُ أَنّ قَوْلَهُ حَقّ‏ٌ أَخَذَهُ عَنْ آبَائِهِ وَ أَنّهُ سَیَصِحّ فَخِفْتُ أَنْ یَقَعَ مِثْلُ هَذَا الْعِلْمِ إِلَى بَنِی أُمَیّهَ فَیَکْتُمُوهُ وَ یَدّخِرُوهُ فِی خَزَائِنِهِمْ لِأَنْفُسِهِمْ فَاقْبِضْهَا وَ اکْفِنِیهَا وَ تَرَبّصْ بِهَا فَإِذَا قَضَى اللّهُ مِنْ أَمْرِی وَ أَمْرِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ مَا هُوَ قَاضٍ فَهِیَ أَمَانَهٌ لِی عِنْدَکَ حَتّى تُوصِلَهَا إِلَى ابْنَیْ عَمّی مُحَمّدٍ وَ إِبْرَاهِیمَ ابْنَیْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیّ‏ٍ عَلَیْهِمَا السّلَامُ فَإِنّهُمَا الْقَائِمَانِ فِی هَذَا الْأَمْرِ بَعْدِی قَالَ الْمُتَوَکّلُ فَقَبَضْتُ الصّحِیفَهَ فَلَمّا قُتِلَ یَحْیَى بْنُ زَیْدٍ صِرْتُ إِلَى الْمَدِینَهِ فَلَقِیتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ عَلَیْهِ السّلَامُ فَحَدّثْتُهُ الْحَدِیثَ عَنْ یَحْیَى، فَبَکَى وَ اشْتَدّ وَجْدُهُ بِهِ وَ قَالَ رَحِمَ اللّهُ ابْنَ عَمّی وَ أَلْحَقَهُ بِ‏آبَائِهِ وَ أَجْدَادِهِ وَ اللّهِ یَا مُتَوَکّلُ مَا مَنَعَنِی مِنْ دَفْعِ الدّعَاءِ إِلَیْهِ إِلّا الّذِی خَافَهُ عَلَى صَحِیفَهِ أَبِیهِ، وَ أَیْنَ الصّحِیفَهُ فَقُلْتُ هَا هِیَ، فَفَتَحَهَا وَ قَالَ هَذَا وَ اللّهِ خَطّ عَمّی زَیْدٍ وَ دُعَاءُ جَدّی عَلِیّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السّلَامُ‏
ثُمّ قَالَ لِابْنِهِ قُمْ یَا إِسْمَاعِیلُ فَأْتِنِی بِالدّعَاءِ الّذِی أَمَرْتُکَ بِحِفْظِهِ وَ صَوْنِهِ، فَقَامَ إِسْمَاعِیلُ فَأَخْرَجَ صَحِیفَهً کَأَنّهَا الصّحِیفَهُ الّتِی دَفَعَهَا إلَیّ یَحْیَى بْنُ زَیْدٍ
فَقَبّلَهَا أَبُو عَبْدِ اللّهِ وَ وَضَعَهَا عَلَى عَیْنِهِ وَ قَالَ هَذَا خَطّ أَبِی وَ إِمْلَاءُ جَدّی عَلَیْهِمَا السّلَامُ بِمَشْهَدٍ مِنّی فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ إِنْ رَأَیْتَ أَنْ أَعْرِضَهَا مَعَ صَحِیفَهِ زَیْدٍ وَ یَحْیَى فَأَذِنَ لِی فِی ذَلِکَ وَ قَالَ قَدْ رَأَیْتُکَ لِذَلِکَ أَهْلًا
فَنَظَرْتُ وَ إِذَا هُمَا أَمْرٌ وَاحِدٌ وَ لَمْ أَجِدْ حَرْفاً مِنْها یُخَالِفُ مَا فِی الصّحِیفَهِ الْأُخْرَى‏
ثُمّ اسْتَأْذَنْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ عَلَیْهِ السّلَامُ فِی دَفْعِ الصّحِیفَهِ إِلَى ابْنَیْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ الْحَسَنِ، فَقَالَ إِنّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها، نَعَمْ فَادْفَعْهَا إِلَیْهِمَا فَلَمّا نَهَضْتُ لِلِقَائِهِمَا قَالَ لِی مَکَانَکَ ثُمّ وَجّهَ إِلَى مُحَمّدٍ وَ إِبْرَاهِیمَ فَجَاءَا فَقَالَ هَذَا مِیرَاثُ ابْنِ عَمّکُمَا یَحْیَى مِنْ أَبِیهِ قَدْ خَصّکُمْ بِهِ دُونَ إِخْوَتِهِ وَ نَحْنُ مُشْتَرِطُونَ عَلَیْکُمَا فِیهِ شَرْطاً فَقَالَا رَحِمَکَ اللّهُ قُلْ فَقَوْلُکَ الْمَقْبُولُ‏
فَقَالَ لا تَخْرُجَا بِهَذِهِ الصّحِیفَهِ مِنَ الْمَدِینَهِ
قَالَا وَ لِمَ ذَاکَ‏
قَالَ إِنّ ابْنَ عَمّکُمَا خَافَ عَلَیْهَا أَمْراً أَخَافُهُ أَنَا عَلَیْکُمَا قَالَا إِنّمَا خَافَ عَلَیْهَا حِینَ عَلِمَ أَنّهُ یُقْتَلُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عَلَیْهِ السّلَامُ وَ أَنْتُمَا فَلَا تَأْمَنّا فَوَاللّهِ إِنّی لَأَعْلَمُ أَنّکُمَا سَتَخْرُجَانِ کَمَا خَرَجَ، وَ سَتُقْتَلَانِ کَمَا قُتِلَ فَقَامَا وَ هُمَا یَقُولَانِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوّهَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِیّ الْعَظِیمِ فَلَمّا خَرَجَا قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللّهِ عَلَیْهِ السّلَامُ یَا مُتَوَکّلُ کَیْفَ قَالَ لَکَ یَحْیَى إِنّ عَمّی مُحَمّدَ بْنَ عَلِیّ‏ٍ وَ ابْنَهُ جَعْفَراً دَعَوَا النّاسَ إِلَى الْحَیَاهِ وَ دَعَوْنَاهُمْ إِلَى الْمَوْت‏
قُلْتُ نَعَمْ أَصْلَحَکَ اللّهُ قَدْ قَالَ لِیَ ابْنُ عَمّکَ یَحْیَى ذَلِکَ‏
فَقَالَ یَرْحَمُ اللّهُ یَحْیَى، إِنّ أَبِی حَدّثَنِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدّهِ عَنْ عَلِیّ‏ٍ عَلَیْهِ السّلَامُ أَنّ رَسُولَ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَخَذَتْهُ نَعْسَهٌ وَ هُوَ عَلَى مِنْبَرِهِ فَرَأَى فِی مَنَامِهِ رِجَالًا یَنْزُونَ عَلَى مِنْبَرِهِ نَزْوَ الْقِرَدَهِ یَرُدّونَ النّاسَ عَلَى أَعْقَابِهِمُ الْقَهْقَرَى‏
فَاسْتَوَى رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ جَالِساً وَ الْحُزْنُ یُعْرَفُ فِی وَجْهِهِ فَأَتَاهُ جِبْرِیلُ عَلَیْهِ السّلَامُ بِهَذِهِ الْ‏آیَهِ «وَ ما جَعَلْنَا الرّؤْیَا الّتِی أَرَیْناکَ إِلّا فِتْنَهً لِلنّاسِ وَ الشّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلّا طُغْیاناً کَبِیراً» یَعْنِی بَنِی أُمَیّهَ قَالَ یَا جِبْرِیلُ أَ عَلَى عَهْدِی یَکُونُونَ وَ فِی زَمَنِی‏
قَالَ لَا، وَ لَکِنْ تَدُورُ رَحَى الْإِسْلَامِ مِنْ مُهَاجَرِکَ فَتَلْبَثُ بِذَلِکَ عَشْراً، ثُمّ تَدُورُ رَحَى الْإِسْلامِ عَلَى رَأْسِ خَمْسَهٍ وَ ثَلَاثِینَ مِنْ مُهَاجَرِکَ فَتَلْبَثُ بِذَلِکَ خَمْساً، ثُمّ لَا بُدّ مِنْ رَحَى ضَلَالَهٍ هِیَ قَائِمَهٌ عَلَى قُطْبِهَا، ثُمّ مُلْکُ الْفَرَاعِنَهِ
قَالَ وَ أَنْزَلَ اللّهُ تَعَالَى فِی ذَلِکَ «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ، وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ الْقَدْرِ، لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» تَمْلِکُهَا بَنُو أُمَیّهَ لَیْسَ فِیهَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ قَالَ فَأَطْلَعَ اللّهُ عَزّ وَ جَلّ نَبِیّهُ عَلَیْهِ السّلَامُ أَنّ بَنِی أُمَیّهَ تَمْلِکُ سُلْطَانَ هَذِهِ الْأُمّهِ وَ مُلْکَهَا طُولَ هَذِهِ الْمُدّهِ
فَلَوْ طَاوَلَتْهُمُ الْجِبَالُ لَطَالُوا عَلَیْهَا حَتّى یَأْذَنَ اللّهُ تَعَالَى بِزَوَالِ مُلْکِهِمْ، وَ هُمْ فِی ذَلِکَ یَسْتَشْعِرُونَ عَدَاوَتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ بُغْضَنَا أَخْبَرَ اللّهُ نَبِیّهُ بِمَا یَلْقَى أَهْلُ بَیْتِ مُحَمّدٍ وَ أَهْلُ مَوَدّتِهِمْ وَ شِیعَتُهُمْ مِنْهُمْ فِی أَیّامِهِمْ وَ مُلْکِهِمْ قَالَ وَ أَنْزَلَ اللّهُ تَعَالَى فِیهِمْ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الّذِینَ بَدّلُوا نِعْمَتَ اللّهِ کُفْراً وَ أَحَلّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ» وَ نِعْمَهُ اللّهِ مُحَمّدٌ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ، حُبّهُمْ إِیمَانٌ یُدْخِلُ الْجَنّهَ، وَ بُغْضُهُمْ کُفْرٌ وَ نِفَاقٌ یُدْخِلُ النّارَ
فَأَسَرّ رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ذَلِکَ إِلَى عَلِیّ‏ٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ قَالَ ثُمّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عَلَیْهِ السّلَامُ مَا خَرَجَ وَ لَا یَخْرُجُ مِنّا أَهْلَ الْبَیْتِ إِلَى قِیَامِ قَائِمِنَا أَحَدٌ لِیَدْفَعَ ظُلْماً أَوْ یَنْعَشَ حَقّاً إلّا اصْطَلَمَتْهُ الْبَلِیّهُ، وَ کَانَ قِیَامُهُ زِیَادَهً فِی مَکْرُوهِنَا وَ شِیعَتِنَا قَالَ الْمُتَوَکّلُ بْنُ هَارُونَ ثُمّ أَمْلَى عَلَیّ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عَلَیْهِ السّلَامُ الْأَدْعِیَهَ وَ هِیَ خَمْسَهٌ وَ سَبْعُونَ بَاباً، سَقَطَ عَنّی مِنْهَا أَحَدَ عَشَرَ بَاباً، وَ حَفِظْتُ مِنْهَا نَیّفاً وَ سِتّینَ بَاباً
وَ حَدّثَنَا أَبُو الْمُفَضّلِ قَالَ وَ حَدّثَنِی مُحَمّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ رُوزْبِهَ أَبُو بَکْرٍ الْمَدَائِنِیّ الْکَاتِبُ نَزِیلُ الرّحْبَهِ فِی دَارِهِ‏
قَالَ حَدّثَنِی مُحَمّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُسْلِمٍ الْمُطَهّرِیّ‏
قَالَ حَدّثَنِی أَبِی عَنْ عُمَیْرِ بْنِ مُتَوَکّلٍ الْبَلْخِیّ عَنْ أَبِیهِ الْمُتَوَکّلِ بْنِ هَارُونَ‏
قَالَ لَقِیتُ یَحْیَى بْنَ زَیْدِ بْنِ عَلِیّ‏ٍ عَلَیْهِمَا السّلَامُ فَذَکَرَ الْحَدِیثَ بِتَمَامِهِ إِلَى رُؤْیَا النّبِیّ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ الّتِی ذَکَرَهَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ آبَائِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ‏
وَ فِی رِوَایَهِ الْمُطَهّرِیّ ذِکْرُ الْأَبْوَابِ وَ هِیَ – التّحْمِیدُ لِلّهِ عَزّ وَ جَلّ – الصّلَاهُ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ – الصّلَاهُ عَلَى حَمَلَهِ الْعَرْشِ – الصّلَاهُ عَلَى مُصَدّقِی الرّسُلِ – دُعَاؤُهُ لِنَفْسِهِ وَ خَاصّتِهِ – دُعَاؤُهُ عِنْدَ الصّبَاحِ وَ الْمَسَاءِ – دُعَاؤُهُ فِی الْمُهِمّاتِ – دُعَاؤُهُ فِی الِاسْتِعَاذَهِ – دُعَاؤُهُ فِی الِاشْتِیَاقِ – دُعَاؤُهُ فِی اللّجَإِ إِلَى اللّهِ تَعَالَى – دُعَاؤُهُ بِخَوَاتِمِ الْخَیْرِ – دُعَاؤُهُ فِی الِاعْتِرَافِ – دُعَاؤُهُ فِی طَلَبِ الْحَوَائِجِ – دُعَاؤُهُ فِی الظّلَامَاتِ – دُعَاؤُهُ عِنْدَ الْمَرَضِ – دُعَاؤُهُ فِی الِاسْتِقَالَهِ – دُعَاؤُهُ عَلَى الشّیْطَانِ – دُعَاؤُهُ فِی الْمَحْذُورَات‏- دُعَاؤُهُ فِی الِاسْتِسْقَاءِ – دُعَاؤُهُ فِی مَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ – دُعَاؤُهُ إِذَا حَزَنَهُ أَمْرٌ – دُعَاؤُهُ عِنْدَ الشّدّهِ – دُعَاؤُهُ بِالْعَافِیَهِ – دُعَاؤُهُ لِأَبَوَیْهِ – دُعَاؤُهُ لِوُلْدِهِ – دُعَاؤُهُ لِجِیرَانِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ – دُعَاؤُهُ لِأَهْلِ الثّغُورِ – دُعَاؤُهُ فِی التّفَزّعِ – دُعَاؤُهُ إِذَا قُتّرَ عَلَیْهِ الرّزْقُ – دُعَاؤُهُ فِی الْمَعُونَهِ عَلَى قَضَاءِ الدّیْنِ – دُعَاؤُهُ بِالتّوْبَهِ – دُعَاؤُهُ فِی صَلَاهِ اللّیْلِ – دُعَاؤُهُ فِی الِاسْتِخَارَهِ – دُعَاؤُهُ إِذَا ابْتُلِیَ أَوْ رَأَى مُبْتَلًى بِفَضِیحَهٍ بِذَنْبٍ – دُعَاؤُهُ فِی الرّضَا بِالْقَضَاءِ – دُعَاؤُهُ عِنْدَ سَمَاعِ الرّعْدِ – دُعَاؤُهُ فِی الشّکْرِ – دُعَاؤُهُ فِی الِاعْتِذَارِ – دُعَاؤُهُ فِی طَلَبِ الْعَفْوِ – دُعَاؤُهُ عِنْدَ ذِکْرِ الْمَوْت‏- دُعَاؤُهُ فِی طَلَبِ السّتْرِ وَ الْوِقَایَهِ – دُعَاؤُهُ عِنْدَ خَتْمِهِ الْقُرْآنَ – دُعَاؤُهُ إِذَا نَظَرَ إِلَى الْهِلَالِ – دُعَاؤُهُ لِدُخُوْلِ شَهْرِ رَمَضَانَ – دُعَاؤُهُ لِوَدَاعِ شَهْرِ رَمَضَانَ – دُعَاؤُهُ فِی عِیدِ الْفِطْرِ وَ الْجُمُعَهِ – دُعَاؤُهُ فِی یَوْمِ عَرَفَهَ – دُعَاؤُهُ فِی یَوْمِ الْأَضْحَى وَ الْجُمُعَهِ – دُعَاؤُهُ فِی دَفْعِ کَیْدِ الْأَعْدَاءِ – دُعَاؤُهُ فِی الرّهْبَهِ – دُعَاؤُهُ فِی التّضَرّعِ وَ الِاسْتِکَانَهِ – دُعَاؤُهُ فِی الْإِلْحَاحِ – دُعَاؤُهُ فِی التّذَلّلِ – دُعَاؤُهُ فِی اسْتِکْشَافِ الْهُمُومِ‏
وَ بَاقِی الْأَبْوَابِ بِلَفْظِ أَبِی عَبْدِ اللّهِ الْحَسَنِیّ رَحِمَهُ اللّهُ‏
حَدّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمّدٍ الْحَسَنِیّ‏
قَالَ حَدّثَنَا عَبْدُ اللّهِ بْنُ عُمَرَ بْنِ خَطّابٍ الزّیّات‏
قَالَ حَدّثَنِی خَالِی عَلِیّ بْنُ النّعْمَانِ الْأَعْلَمُ‏
قَالَ حَدّثَنِی عُمَیْرُ بْنُ مُتَوَکّلٍ الثّقَفِیّ الْبَلْخِیّ عَنْ أَبِیهِ مُتَوَکّلِ بْنِ هَارُونَ‏
قَالَ أَمْلَى عَلَیّ سَیّدِی الصّادِقُ، أَبُو عَبْدِ اللّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمّدٍ
قَالَ أَمْلَى جَدّی عَلِیّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَلَى أَبِی مُحَمّدِ بْنِ عَلِیّ‏ٍ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ السّلَامُ بِمَشْهَدٍ مِنّی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا