نامها و معانی

زیباترین اسم های پسرانه ترکی با ی + معنی نامهای اصیل ترکی

اولین نفری باشید که امتیاز میدهد.

اسمهای پسرانه ترکی با حرف ی + معنای نامهای ترکی

زیباترین اسم های پسرانه ترکی با ی + معنی
زیباترین اسم های پسرانه ترکی با ی + معنی

 

اسم/نام ریشه نام معنی اسم
یابال ترکی (Yabal) کرخت. سست.
یابانای ترکی (Yabanay) خدای دشتها در باور ترکان.
یابین ترکی (Yabın) قرمز. سرخ.
یاپار ترکی (Yapar) رند. لوطی. سازنده. ماهر. استاد.
یاپاش ترکی (Yapaş) کومه. کلبه.
یاپال ترکی (Yapal) زره. جوشن. بد هیکل. برگ درخت قطران.
یاپای ترکی (Yapay) جعلی. مصنوعی. سازنده.مجری.
یاپپا ترکی (Yappa) تپاله گوسفند که با دست صاف کرده وبه دیوار بزنند تا خشک شود سپس آن را از دیوار کنده و به مصرف سوخت برسانند.
یاپتال ترکی (Yaptal) چارچوب. ساختار. فعال. قهرمان. مجذوب. سرناچی. نوازنده سرنا.
یاپچیل ترکی (Yapçıl) اساسی. بنیادین. نانوا. شاطر.
یاپچین ترکی (Yapçın) میمون. آماده. فراهم. حاضر.
یاپدای ترکی (Yapday) شرایط. وضعیت.
یاپراق ترکی (Yapraq) برگ. پوشش. صفحه. بند (شعر).
یاپری ترکی (Yaprı) ورقه. صفحه. شرف. آبرو.
یاپسار ترکی (Yapsar) پوشش.
یاپسام ترکی (Yapsam) پوشیده.
یاپشا ترکی (Yapşa) محصول. تولید.
یاپشار ترکی (Yapşar) جوانمرد.
یاپشین ترکی (Yapşın) مناسب. برازنده.
یاپقین ترکی (Yapqın) مست. باردار. آماده. مرفه.
یاپلا ترکی (Yapla) طناب مخصوص باز کردن بادبان کشتی.
یاپمان ترکی (Yapman) مؤثر. مؤسس.
یاپیر ترکی (Yapır) صاف. هموار.
یاپیش ترکی (Yapış) احداث. ساخت.
یاپیشان ترکی (Yapışan) چسبنده. چسبناک. دلپذیر.
یاپیم ترکی (Yapım) تولید. آفرینش. ساخت. مؤسسه. بنا.
یاپین ترکی (Yapın) پناهگاه.
یاتا ترکی (Yata) مسطح. صاف. دلنشین. ساکن. راکد.
یاتاپ ترکی (Yatap) تبعید. تحت نظر.
یاتار ترکی (Yatar) سمت و جهت خواب (خواب پرزهای فرش و مو و غیره). حالتی که مو به طرفی مال است. موقع خواب شبانه. خواب آلود. مقاومت. ثروت. دارایی.
یاتاغان ترکی (Yatağan) خواب آلود. پرخواب. اسلحه سرد برنده شبیه چاقو و دشنه و خنجر که نوک برنده آن همطراز اسلحه است. خوابنده. تکیه گاه دو تکّه محورهای گردنده به شکل دو نیم استوانه از جنس فلز نرم مخصوص که بین محور بدنه دستگاه قرار میگیرد.
یاتاق ترکی (Yataq) محل خواب. رختخواب. تختخواب. بستر. لانه. آشیانه. استراحتگاه رمه گوسفند و دام. آغل. طویله. اتاق خواب. محلی در روستاهای ییلاقی که شبها. گله را آنجا میخوابانند. تختخواب. پاس. چاقوی بزرگ. نگهبانی. بستر رود.
یاتالی ترکی (Yatalı) هماهنگ. مناسب.
یاتان ترکی (Yatan) خوابیده. بستری (بیمار). ماهر. چربدست.
یاتاو ترکی (Yatav) خاطره. منفعل. تسلیم. معتدل.
یاتبا ترکی (Yatba) طبقه. ردیف. با اشتهاء. متمایل.
یاتقان ترکی (Yatqan) شمشیر قوس دار که بر پهلوی جنگاور خوابیده است. مطابق.
یاتقین ترکی (Yatqın) خوابیده. به سمتی مایل شده (مو). هماهنگ. معتاد.
یاتمان ترکی (Yatman) فرمانبردار.
یاتیر ترکی (Yatır) اشیاء قیمتی. گنجینه. پس انداز. آرامگاه. مرد خدا. ولی الله. تنبل. درخت هیزمی. رحِم.
یاتیش ترکی (Yatış) خواب. طرز خواب و دراز کشیدن. پاسبانی. شحنه. پاسبان. آتش نشانی.
یاتیم ترکی (Yatım) قلق کار. خواب (فرش و غیره). روند. رسوب. ساختار رگه معدن. عادت.
یاتین ترکی (Yatın) زهدان. رحِم. جنین. خوابگاه.
یاخار ترکی (Yaxar) سوزاننده. مالنده.
یاخال ترکی (Yaxal) سنگ فسان. دف روحانی شمنی.
یاخالان ترکی (Yaxalan) سرسام.
یاخان ترکی (Yaxan) جانگداز. آبشار. سوزان.
یاختا ترکی (Yaxta) منگله ای که بر نوک کلاه دوزند.
یاخداش ترکی (Yaxdaş) هم ولایتی.
یاخشان ترکی (Yaxşan) رخشان.
یاخشی ترکی (Yaxşı) خوب. نیکو. زیبا. مرغوب. اعلاء. سرحال. سالم. به اندازه کافی. به قدر لزوم.
یاخمال ترکی (Yaxmal) خوشبخت. خوش شانس.
یاخمای ترکی (Yaxmay) بی تأثیر.
یاخیش ترکی (Yaxış)هوس. آرزو.
یاخیم ترکی (Yaxım) مالش. سوزش. جاذبه. کشش. شفا. مدنیت. تربیت.
یاخیمتای ترکی (Yaxımtay) جذاب.گیرا.
یاخین ترکی (Yaxın) نزدیک. خویش. همسایه. آنا. نظیر. شبیه.
یادا ترکی (Yada) جادو. سحر. ترانه مربوط به شکایت از کم آبی یا درخواست باران که در اولین چهارشنبه اسفند خوانده شود.
یارات ترکی (Yarat) تولید. اعمال. کناره.
یاراچی ترکی (Yaraçı) ناجی.
یارادان ترکی (Yaradan) آفریننده. خداوند. خالق. سازنده. ایجاد کننده. به وجود آورنده.
یارادیم ترکی (Yaradım) اختراع. خلق.
یارادین ترکی (Yaradın) مرتب. منظم.
یارار ترکی (Yarar) بهره. لایق. برازنده. کارآمد. به درد بخور. شایسته. انتفاع. سحر. سپیده. لازم. نتیجه. قهرمان.
یاراس ترکی (Yaras) زیبا. خوش ترکیب. مطابقت.
یاراسا ترکی (Yarasa) ترسو. خفاش. نادانی. گمراهی. دلپسند. شایسته.
یاراش ترکی (Yaraş) برازندگی. حریف. رقیب. مصالحه. زیبا. خوش ترکیب. طبیعت.
یاراشا ترکی (Yaraşa) برازنده. تطبیقاً.
یاراشی ترکی (Yaraşı) تولید. محصول. طبیعت. زینت.
یاراق ترکی (Yaraq) فرصت. امکان. ملزومات. اسلحه و ساز و برگ. اسباب و آلات. نوارهایی که از مفتول مویین سفید و زرد بافته میشود و صاحب منصبان نظامی کشوری آن را بر روی شانه یا سردست خود میدوزند.
یارام ترکی (Yaram) کمک. یاری.
یاراما ترکی (Yarama) برازندگی. تناسب.
یارامان ترکی (Yaraman) بی اثر. بی فایده.
یارامای ترکی (Yaramay) ناممکن.
یارانا ترکی (Yarana) تیرک چوبی زیر درخت تاک.
یارانان ترکی (Yaranan) آفریده شده.
یارانیش ترکی (Yaranış) آفرینش.
یارای ترکی (Yaray) استاد. ماهر.
یارپان ترکی (Yapran) ثابت.
یارتا ترکی (Yarta) پرگار.
یارتامال ترکی (Yartamal)توضیح. تفسیر.
یارچا ترکی (Yarça) بخش. تکه. قسمت. چادر بهاری.
یارچال ترکی (Yarçal) لهجه. گویش.
یارچانا ترکی (Yarçana) برگشته. تغییر یافته.
یاردا ترکی (Yard) خاک نرم.
یارداش ترکی (Yardaş) دوست. یاور.
یاردام ترکی (Yardam) یاری. کمک.
یاردیم ترکی (Yardım) کمک. یاری.
یارسان ترکی (Yarsan) انتفاع. استفاده.
یارشا ترکی (Yarşa) معنویت.
یارقال ترکی (Yarqal) قابل اشتعال.
یارقام ترکی (Yarqam) پرتگاه. خندق.
یارقان ترکی (Yarqan) سودمند. نگهبان. محکمه. دادگاه. پرتگاه کنار درّهها و رودها که به خاطر آب بردگی و ریزش در آب حاصل شده است. بریدگی که سیل در کوه و تپه ایجاد میکند. لورکند. دادگاه عالی کشوری. جلاّد.
یارقیش ترکی (Yarqış) رحم. لطف.
یارقیل ترکی (Yarqıl) فرمان. استثنایی. درخشش.
یارقین ترکی (Yarqın) آذرخش. اشعه خورشید. دوست. جانان. گشاده رو. جنگلی که با تیر بریده شود. مزرعه ای که با دست کاشته شده باشد. خرس دو ساله.
یارلان ترکی (Yarlan) شیاری که آب بر زمین ایجاد کند.
یارلیق ترکی (Yarlıq) فرمان. برچسب. پروانه. داغ. نشان. همدمی. دوستی.
یارما ترکی (گیا)(Yarma) چند شیار موازی که برای جمع کردن آب مزرعه کنده شده. قطعات بریده بزرگ هیزم. بلغور. دانه خوراکی که درشت آسیاب شده. شکافت.
یارماش ترکی (Yarmaş) ظریف. ریز. نرم. بلغور درشت. تناسب. هماهنگی.
یارمان ترکی (Yarman) کمک. یاری. پرتگاه. شکاف.
یارنا ترکی (Yarna) دوست. رفیق. مرز کشتزار. عایدات. جزء.
یاریش ترکی (Yarış) مسابقه.
یاریل ترکی (Yarıl) قسمت. تکه. بخش.
یارین ترکی (Yarın) فردا. پشت. گُرده.
یاز ترکی (Yaz) بهار. نوبهار. بیکار.
یازا ترکی (Yaza) نوشته. جزا. طالع.
یازار ترکی (Yazar) نویسنده. بزرگ خاندان. اتیکت.
یازال ترکی (Yazal) زینت.
یازام ترکی (Yazam) پشم بهاره گوسفند.
یازان ترکی (Yazan) نویسنده. تنبل.
یازبا ترکی (Yazba) پرگار.
یازلا ترکی (Yazla) خانه ییلاقی. بهارخواب. بالکن.
یازلیق ترکی (Yazlıq) بهاره. بهارخواب. اتاق رو به آفتاب. ویلا. دوغ.
یازمان ترکی (Yazman) منشی. دبیر. بدون فرزند.
یازمای ترکی (Yazmay) روسری. سربند.
یازیر ترکی (Yazır) حاکم قلمرو پهناور. کاتب. نویسنده.
یازیش ترکی (Yazış) نوشته. دستخط. طرز نگارش.
یازیل ترکی (Yazıl) ادبیات. سبز.
یازیم ترکی (Yazım) تقدیر. سرنوشت. دیکته. املاء. تصادفاً.
یاسا ترکی (Yasa) قاعده. قانون. قانون و مقرّراتی که چنگیز برای مغولان وضع کرده بود. فرمان حکم. مجازات.
یاسات ترکی (Yasat) محصول. تولید.
یاساتان ترکی (Yasatan) قانونی.
یاساتور ترکی (Yasatur) قانونمند.
یاسار ترکی (Yasar) نالایق. دست و پا چلفتی. بیشعور. بیکاره. زشت. قانونی. گوساله یک ساله. گشوده. باز. عاجز. ناتوان.
یاساش ترکی (Yasaş) محصول. تولید. اشتقاق.
یاساق ترکی (Yasaq) قدغن.
یاسال ترکی (Yasal) ترتیب. حلقه. صف. نظام. لشکر. قانونی. حقوقی. نظامی.
یاسام ترکی (Yasam) قاعده. قانون. سازه.
یاساما ترکی (Yasama) مالیاتی غیر از مالیات معروف به قلان و قبچور که از عشایر و کشاورزان وصول میشد. قانونگذاری. تنظیم. مصنوعی.
یاسامال ترکی (Yasamal) زمین مسطح بر بالای کوه. کوهپایه. دامنه. کوتاه. کم ارتفاع. غیرطبیعی.
یاسان ترکی (Yasan) نظم. هنجار. الگو. سوء استفاده. رشوه. اشاره. توطئه. راحت. لایق. فعال. پرکار. حمله ناگهانی. پیش بینی. علامت.
یاساو ترکی (Yasav) صف. ردیف. قانونی. حقوقی. آمادگی. آماده. جهیزیه.
یاساوای ترکی (Yasavay) پلیس. مأمور قانون.
یاسای ترکی (Yasay) نظم. قاعده. ترتیب.
یاسبال ترکی (Yasbal) لطف. عنایت.
یاسپان ترکی (Yaspan) اراضی مسطح. زمینهای صاف.
یاستا ترکی (Yasta) کنایه. پشتوانه.
یاستار ترکی (Yastar) میفولوژی. خرافات. عاجز. ناتوان.
یاستال ترکی (Yastal) زینت. زیور.
یاستان ترکی (Yastan) زمین هموار و مسطح بر بالای کوه و تپه و سنگلاخ. تکیه گاه.
یاسقام ترکی (Yasqam) جای کج. دامنه. کوهپایه.
یاسلام ترکی (Yaslam) جای کج. دامنه. هموار.
یاسما ترکی (Yasma) بانوی آراسته و زیبا.
یاسیم ترکی (Yasım) قاعده. ساختار.
یاشا ترکی (Yaşa) زنده باد.
یاشات ترکی (Yaşat) احیاء.
یاشار ترکی (Yaşar) زنده. جاوید. مانا. ساله(مثلاً ۵ ساله). مکّار. حیله گر. پنهانکار. اسب یکساله. بشقاب کوچک.
یاشال ترکی (Yaşal) سالخورده.
یاشان ترکی (Yaşan) زنده. قدیمی.
یاشقان ترکی (Yaşqan) خجالتی.
یاشقای ترکی (Yaşqay) نوجوان.
یاشمار ترکی (Yaşmar) دروغ. پوشیده. مخفی.
یاشماق ترکی (Yaşmaq) پارچهای که زنان برای پوشاندن گردن و چانه و دهان به کار میبرند. چارقد. روبند. نقاب. تخته نازکی که به قسمت زیرین چارچوبه در نصب میکنند. پرهای قسمت پای مرغ. آتشدان. پنهان کردن.
یاشمال ترکی (Yaşmal) مرفه. ثروتمند.
یاشمان ترکی (Yaşman) سقف. نقاب.
یاشیت ترکی (Yaşıt) همسن. همسال. پنهان. جاسوس.
یاشیل ترکی (Yaşıl) سبزچمنی. سبز. کبود. کال. نارس.
یاشیم ترکی (Yaşım) راز. پنهان. یشمی. سبز تیره. اردک.
یاغار ترکی (Yağar) بارش. زخم زین. تخته گوشت. بارنده.
یاغال ترکی (Yağal) سیاهِ روشن. کج. خمیده. قرمز روشن.
یاغلا ترکی (Yağla) تاراج. تخته گوشت.
یاغلامان ترکی (Yağlaman) بالکن.
یاغما ترکی (Yağma) بارش. بارندگی. چپاول. غارت. شیره روی برگ درخت فندق. کشمش پیر.
یاغمور ترکی (Yağmur) بارش. بارندگی. میهمانی. ضیافت.
یاغنال ترکی (Yağnal) مُهر. تمغا.
یاغیش ترکی (Yağış) باران. انحراف. قربانی.
یاغین ترکی (Yağın) بارش. نیرومند.
یالار ترکی (Yalar) آتش. لیسنده.
یالام ترکی (Yalam) مقداری از یک چیز که با نوک انگشت بگرند و بلیسند. اشعه. پرتو.
یالامان ترکی (Yalaman) گشوده. فراخ.
یالاو ترکی (Yalav) حریر سرخ که برکلاه خود پیچند. شقه نیزه و علم. پرچم. رشوه. نیاز. شعله. پرتو. فضای خالی میان دیوار و چارچوب در.
یالبا ترکی (Yalba) زه (کمان).
یالبان ترکی (Yalban) خمیده. مایل.
یالپان ترکی (Yalpan) پرتگاه. جای صعب العبور.
یالتا ترکی (Yalta) راحت طلب. تنبل. آب راکد. بلند.
یالتان ترکی (Yaltan) ترسو. تنبل.
یالتای ترکی (Yaltay) ایوان. سایبان. بالکن.
یالچین ترکی (Yalçın) صخره بلند. تخته سنگ بزرگ. زمین ناهموار. پرتگاه.
یالخای ترکی (Yalxay) نازک. سبُک.
یالدیر ترکی (Yaldır) درخشان. افیون دیر کاشته شده. هشیار.
یالدیز ترکی (Yaldız) آب طلا یا نقره داده شده. مطلا. درخشان. برّاق. آرایش ظاهری. جلاء.
یالقا ترکی (Yalqa) میان دو شانه اسب. غیرمسلح.
یالقات ترکی (Yalqat) کارگر. مزدور.
یالقان ترکی (Yalqan) مصنوعی. جعلی.
یالقیر ترکی (Yalqır) درخشش. روشنایی. جلوه آنی. تابش.
یالقیز ترکی (Yalqız) آدم تنها و مجرد و بیزن و بچه. بیبند و بار. بیقید.
یالقیش ترکی (Yalqış) بخشش.
یالما ترکی (Yalma) بارانی. خفتان. زره.
یالمان ترکی (Yalman) اهل و عیال. دهنه. افسار. لبه تیز اسلحه و آلات برنده. تیغه سلاح سرد. لبه (شمشیر). یال اسب. تکه چوب. برجسته. سخت. سنگ صاف و درخشان. نوعی رقص جمعی که رقاصان به صف شده و دست در دست هم میرقصند. دوپا. (Dipodidae)
یالوا ترکی (جان)(Yalva) بیلدیرچین. سحر. جادو.
یالوان ترکی (Yalvan) تیزرو.
یالیم ترکی (Yalım) طرف برنده شمشیر. صخرهزار بلند. شعله. خط. شیار. درجه. مارمولک. برهنه. بدون پوشش گیاهی. خوی. اخلاق طبیعی انسان.
یالیمان ترکی (Yalıman) پراکنده. مجموعه نامرتب.
یالین ترکی (Yalın) برهنه. نوعی تفنگ تک لول شکاری. شعله آتش. رخشان. خوک نر. آیین مقدس ترکان برای الهه زمین.
یام ترکی (Yam) اسب چاپاری. صحرا. اسب ایستگاه پیکها. چاپارخانه. ایستگاههایی که مغولها در بین راه به فاصله ۳ تا فرسنگ برای استراحت و تعویض اسب سفرا و مأمورین مالیات و غیره میساختهاند. جای بلند. برآمده. خس و خاشاکی که داخل چشم شود. چاه ذغال.
یاما ترکی (Yama) وصله. پینه.
یامات ترکی (Yamat) خویشاوند. آماده.
یاماتا ترکی (Yamata) خمیری که روی مرغ کشند تا از پاشیدن روغن به بیرون هنگام تفت، جلوگیری شود.
یاماج ترکی (Yamac) نشیب. سراشیبی. پرتگاه. کوهپایه. دامنه.
یاماق ترکی (Yamaq) وصله. پینه. وصله پینه. حشو(در شعر). مشربهای که از پوست دوزند. فرقهای از یئنی چریها که نگهبان دژ بودند. خدمتکاران جزء که در کارخانهها خدمت میکنند.
یامال ترکی (Yamal) ماله. وسیله مالیدن.
یامای ترکی (Yamay) پستخانه.
یامتار ترکی (Yamtar) نیرومند. با اشتهاء.
یامچی ترکی (Yamçı) متصدی ایستگاه پیکها. مسئول چاپارخانه. مهتر اسبان چاپارخانه. نوعی تن پوش از پوست برّه. عطّار.
یاملان ترکی (جان)(Yamlan) نوعی موش صحرایی. پناهگاه.
یامیل ترکی (Yamıl) آرام.
یامین ترکی (Yamın) پوشش.
یانات ترکی (Yanat) پشتیبان. یاور.
یانار ترکی (Yanar) سوزان. آتش فشان. کبریت. شاکی.
یاناش ترکی (Yanaş) خویشاوند. همسو.
یاناشا ترکی (Yanaşa) به ترتیب. نزدیک.
یاناشان ترکی (Yanaşan) مماس.
یاناق ترکی (Yanaq) لپ. گونه. صورت. شکایت. شقیقه. دوست. همسر. حاشیه. یادداشت. پیش نیاز. پرورش. تربیت. دبستان. دوره کارآموزی. دانا. زیبا.
یانال ترکی (Yanal) سردار. رئیس. غلام. برده. سرخ رنگ. سیبی که یک طرف آن سرخ باشد. تابش نورخورشید بر سنگها. رگه رگه. جنبی. فرعی. بستر نهر.
یاناما ترکی (Yanama) نوعی نان کلفت که در هنگام خوردن، روی آن روغن بمالند. علاوه. افزونه.
یانان ترکی (Yanan) سوخته. فروزان. دلسوخته. کلاغ سر سفید.
یانای ترکی (Yanay) پروفیل. نیمرخ. سومین ردیف گاوهای ارابه. حاشیه درب.
یانبار ترکی (Yanbar) اجاق. آتشدان.
یانتای ترکی (Yantay) سایبان. محلی برای نگهداری ارابه. گاوآهن در زمستان. سبد.
یانداش ترکی (Yandaş) همراه. محافظ. هوادار.
یاندام ترکی (Yandam) خلوتخانه.
یانقال ترکی (Yanqal) سوختنی. قهوهای سوخته. آفتاب زده و سرخ شده. بُز یا بزغالهای که گوشهایش سرخ یا زرد باشد. نیم کره. بسیار گرم.
یانقام ترکی (Yanqam) ضمیمه. پیوست.
یانقین ترکی (Yanqın) آتش سوزی. تکرار. بازگشت. مفتون. شیفته.
یانیر ترکی (Yanır) سوزان. صمغ کاج.
یانیل ترکی (Yanıl) وصف. راز. ملکه. گناه.
یاوار ترکی (Yavar)خارجی. خاکی که جلوی جوی بریزند. خالی.
یاواش ترکی (Yavaş) آهسته. به تدریج. کم کم. به آرامی. نرم. ملایم.
یاواما ترکی (Yavama) سستی. آرامش.
یاوان ترکی (Yavan) خالی. غذای بدون قانق. نان خالی. غذای بدون خورشت. بینمک و بیمزه. بیمعنا.
یای ترکی (Yay) نوعی سنگ که به باور مغولان دارای خواص خارق العاده بوده و از اصطکاک آنها باران و برف میباریده است. جادوگری با این سنگ. زه کمان. تابستان. فنر (چرخ، ساعت). نوبهار.
یایا ترکی (Yaya) پیاده. کج. ران. کفل. گوشت ران اسب که لذیذترین گوشت آن است.
یایان ترکی (Yayan) سفر. حرکت. پیاده. دست خالی. کره اسب شیرخواره. پشم نرم. چوپان. گستراننده. هموار کننده. انتشار دهنده.
یایخان ترکی (Yayxan) کمان. تابستان.
یایخین ترکی (Yayxın) پنهان. مخفی.
یایقان ترکی (Yayqan) گسترده. وسیع. غسل. شستشو.سخن چین. شایعه پراکن. چراگاه.
یایقین ترکی (Yayqın) گسترده. گسترش یافته. سراب. شایعه. نافذ. عمومی. ضعیف. پخش. شایع. پراکنده. آبکی. رقیق. سیال. غیردقیق. غیرصریح.
یایلا ترکی (Yayla) فلات. جلگه مرتفع. ییلاق. کناری. هموار.
یایلاق ترکی (Yaylaq) تابستانگاه.
یایلام ترکی (Yaylam) آگهی بازرگانی. تبلیغات.
یایلان ترکی (Yaylan) سرگردان. وسیع.
یایما ترکی (Yayma) انتشار. پخش. توزیع. نوعی نان نازک که از خمیر ترش نشده تهیه میکنند. کشش فلز. بالشچه زین. برگ (کباب). جوال دو طرفه. کره گیری. شیربرنج.
یاینا ترکی (Yayna) خواهش. جستجو.
یایوان ترکی (Yayvan) هموار. پخش شده. بیگانه.
یوْتا ترکی (Yota) زمام اسب. لگام.
یوْخلاش ترکی (Yoxlaş) معاینه. بازبینی. عیادت. ویزیت. سؤال.
یوْرا ترکی (Yora) تصور. خیال. عادت. ظرافت. آموزش. تربیت. آردی که سنگ رویی آسیاب به اطراف بریزد.
یوْران ترکی (Yoran) خسته کننده. تفسیر کننده. معنی.
یوْرتا ترکی (Yorta) مخصوص. ویژه.
یوْرتار ترکی (Yortar) سریع. تند.
یوْرتان ترکی (Yortan) شتابان. تیز رو.
یوْردا ترکی (Yorda) قاعده. رسم.
یوْردام ترکی (Yordam) مهارت. تکنیک.
یوْرقوت ترکی (Yorqut) تفسیر. تعبیر. تعبیر خواب. نگهبان باران و حافظ اراضی و دامها در برابر خشکسالی.
یوْرقون ترکی (Yorqun) خسته. ناتوان.
یوْروم ترکی (Yorum) شرح. اجمال. تفسیر. حیوان فرسوده.
یوْرون ترکی (Yorun) پایان. دفعه. بار.
یوْزقون ترکی (Yozqun) ناگیرا (نهال یا جوانه).
یوْزوم ترکی (Yozum) تعبیر. تأویل.
یوْسا ترکی (Yosa) ارّه.
یوْسار ترکی (Yosar) سربراه. نرمخو. حیوانی که پشم یا مویش کنده شده. لخت و عور. فقیر و بیچاره. حمله.
یوْسال ترکی (Yosal) مشروع. متوسط قد.
یوْسان ترکی (Yosan) آنکه پشم، مو، علف و… را بکند. اخّاذی کننده.
یوْسون ترکی (Yosun) جلبک. خزه. (Alg) آداب و رسوم. سنت. آیین. طبیعت. نما. ظاهر. نظام. قاعده.
یوْغار ترکی (Yoğar)ماتم. نرم. ظریف.
یوْغال ترکی (Yoğal)لکّه. دمل. باتوم.
یوْغان ترکی (Yoğan)متین. پر. بیات.
یوْغور ترکی (Yoğur) ستبر. چاق. شجاع. درشت اندام و بدترکیب. حلال. مرکّب. پیچیده. کیفیت. خمیر. مایه.
یوْغورت ترکی (Yoğurt) ماست.
یوْغوم ترکی (Yoğum) اختلاط. ادغام.
یوْغون ترکی (Yoğun) کلفت. ستبر. فربه. چاق. تنومند. گنده. خشن. بم (صدا).
یوْلام ترکی (Yolam) سفر.
یوْلای ترکی (Yolay) مرد خوشقدم.
یوْلبان ترکی (Yolban) جهانگرد.
یوْلداش ترکی (Yoldaş) دوست. یار.
یوْلون ترکی (Yolun) مغز حرام. مغز استخوان. فرهنگ.
یوْلونا ترکی (Yoluna) مناسب.
یوْنات ترکی (Yonat) کامل. پرداخته. تصمیم.
یوْنار ترکی (Yonar) رنده کننده.
یوْنتار ترکی (Yontar) رنده.
یوْنقا ترکی (Yonqa) تراشه. براده. رنده.
یوْنقار ترکی (Yonqar) تراشه. براده. سه تار ترکی. نوعی ساز که زه آن را از روده میساختند.
یوْنقال ترکی (Yonqal) تراشیدنی.
یوْنقور ترکی (Yonqur) عمیق. ژرف.
یوْنوش ترکی (Yonuş) تراش.
یوبا ترکی (Yuba) عزم. قصد. پایان.
یوبار ترکی (Yubar) تمیز. سفید.
یوبان ترکی (Yuban) دختر جوان. دلبر.
یوتا ترکی (Yuta) حریص. طمعکار.
یوخال ترکی (Yuxal) هموار.
یورا ترکی (Yura) جای بسیار بلند. بلند.
یورت ترکی (Yurt) چراگاه ایلات و عشایر. محل خیمه و خرگاه. مسکن و منزل. وطن. سرزمین. چادر. آلاچیق. خانه. کشور. وطن. قشلاق و ییلاق. منسوب به خانواده کوچنده یا قبیله معینی باشد. ارابه های نمدی که با گاوهای نر کشیده و به راحتی برچیده شود.
یورت اوْغلو ترکی (Yurt oğlu) فرزند وطن.
یوروش ترکی (Yürüş) تاخت و تاز. هجوم. حرکت. پیشروی. مسابقه راهپیمایی.
یوروک ترکی (Yürük) چادرنشین. صحرانشین. بادپا. تیزرو. سریع السیر. روان. سلیس. منسجم. نقشه.
یوشان ترکی (Yuşan) صاف. هموار. کم کارکرده.
یوغار ترکی (Yuğar)آسمانخراش. بلند.
یوکسل ترکی (Yüksəl) بلندی. مرد بلند قد.
یوکسول ترکی (Yüksül) دارا. ثروتمند.
یوکن ترکی (Yükən) مسئول. عابد.
یوکوش ترکی (Yüküş) حواله.
یوکوم ترکی (Yüküm) وظیفه. تکلیف.
یوکون ترکی (Yükün) یون (شیمی). نماز. عبادت. تعظیم. بنده. مسئولیت.
یولار ترکی (Yular) افسار. مهار. لگام.
یومار ترکی (Yumar) کمر.
یومارا ترکی (Yumara) چاق. خپله.
یوماق ترکی (Yumaq) شستن. از بین بردن. غسل دادن. گناه کسی را شستن. کلاف. کلاف گرد. داستان.
یومالان ترکی (Yumalan) تنبل.
یومتار ترکی (Yumtar) قلنبه. متمرکز.
یومشا ترکی (Yumşa) نرم. رقیق.
یومقال ترکی (Yumqal) غلتک.
یومور ترکی (Yumur) روده کوچک حیوانات. معده سوم حیوانات علفخوار. محصولی که صاحب زمین کشاورزی از مستأجر بگیرد.
یومورتا ترکی (Yumurta) تخم مرغ. تخم(پرنده). تخمک. بیضه.
یوموش ترکی (Yumuş) وظیفه. خدمت. وساطت میان چندنفر. نصیحت. فرمان. سخن. بشارت.
یوموشاق ترکی (Yumuşaq) نرم. لطیف.
یونقا ترکی (Yunqa) پشمینه.
یونگول ترکی (Yüngül) سبک. خفیف. آسان. غیرجدی. سطحی. چابک.
یووا ترکی (Yuva) لانه. مسکن. منبع. منشأ.
یووار ترکی (Yuvar) گرد. گویچه. گلبول خون.
یووال ترکی (Yuval) قابلمه کوچک.
یؤندم ترکی (Yöndəm) منظره. قیافه. قاعده. نظم. شیوه. قلق. لم. آب سگ خور.
ییرتال ترکی (Yırtal) قیطانی که زنان از زیر چانه گذرانند.
ییرتان ترکی (Yırtan) اسلحه. درّنده.
ییرغا ترکی (Yırğa) ریتم. ترانه. سعادتمند.
ییغات ترکی (Yığat) محدودیت. فشار.
ییغار ترکی (Yığar) غیور. با غیرت.
ییغال ترکی (Yığal) نمدار. مرطوب.
ییغام ترکی (Yığam) انبار. مخزن. ذخیره.
ییغجام ترکی (Yığcam)منسجم. جمع بندی.
ییغدین ترکی (Yığdın) متراکم.
ییغلا ترکی (Yığla) مجموعه علف درو شده.
ییغما ترکی (Yığma) جمع آوری. مونتاژ. تاراج. برچیده. پیش ساخته. دیوار چوبی. کلیات. کتاب. غنیمت. اعانه.
ییغوا ترکی (Yığva) جمعیت. گردهمایی. مجلس جشن.
ییغیت ترکی (Yığıt) مجموعه. تراکم. ذخیره. انبار.
ییغیم ترکی (Yığım) برداشت (محصول). مقدار محصول. جمع آوری حاصل. پس انداز. انباشت. توده. کپه.
ییغین ترکی (Yığın) کپه. انبوه جمعیت.
ییلقین ترکی (Yılqın) درخت گز. (Təməriskə) ترسیده.
ییلماز ترکی (Yılmaz) بیباک. دلاور.
یئتر ترکی (Yetər) کافی. بس. به اندازه. بس است.
یئتمن ترکی (Yetmən) کامل و رسیده.
یئتن ترکی (Yetən) زه کمان. کمان حلّاجی. هرکس. واصل.
یئتیر ترکی (Yetir) قابل. با کفایت.
یئتیش ترکی (Yetiş) توان. نیرو. وصول.
یئتیل ترکی (Yetil) کامل. ملحق. هفته.
یئتین ترکی (Yetin) دسترس. کمال. وصول.
یئرسی ترکی (Yersi) همکف.
یئرل ترکی (Yerəl) محلی. موضعی.
یئریش ترکی (Yeriş) طرز راه رفتن. رفتار. راه پیمایی. قدم رو. یورش. هجوم.
یئشیک ترکی (Yeşik) جعبه. صندوق.
یئکون ترکی (Yekun) جمع بندی. نتیجه.
یئلبیر ترکی (Yelbir) بادپا. تیز رو.
یئلتک ترکی (Yeltək) هرجایی. بادصفت. درهم برهم.
یئلکن ترکی (Yelkən) بادبان. چادرشب. بادبادک. خیمه کشتی. منجنیق. جای انداختن شیشه در چراغ. بادبزن.
یئلمان ترکی (Yelman) تیز. نوک.
یئلن ترکی (Yelən) حاشیه. حاشیه تزئینی به شکل هندسی و گل و بوته در قالیچه و پارچه و روسری و غیره. لتف. چادر بادگیر. تخته چادری که در اطراف چادر اصلی قرار میگیرد تا از نفوذ باد در درون چادر جلو گیری کند. توفان. باد شدید.
یئلین ترکی (Yelin) پستان حیوان سُم دار. ماه مارس. ماه پر شدن پستان. بادگیر.
یئمسل ترکی (Yemsəl) لذیذ. چیزی که خوردنش سخت باشد.
یئمیش ترکی (Yemiş) خربزه. میوه. خشکبار. کشمش. مویز. قاشق.
یئمیشان ترکی (گیا)(Yemişan) کویج. زالزالک. (Grataegus)
یئنگر ترکی (Yengər) تازه.
یئنگی ترکی (Yengi) کاهش. نزول. جدید. تازه. فتح. ظفر. سال آینده. موکول.
یئنگیش ترکی (Yengiş) پیروز.
یئنلمز ترکی (Yenliməz) شکست ناپذیر.
یئنیش ترکی (Yeniş) جزر. سرازیری. پیروزی.
یئنیل ترکی (Yenil) فروتن. خفیف. آرام.
یئنیم ترکی (Yenim) پیروزی.

 

فهرست اسامی دخترانه ترکی را از دست ندهید

توجه داشته باشید این فهرست همواره در حال ویرایش و تکمیل است بنابراین در پایین هر یک از صفحات مربوط به نامها در صورتی که نام پسرانه ترکی مدنظر شما هست که در لیست آورده نشده است لطفا در بخش نظرات آن را بنویسید تا در اسرع وقت نام مورد نظر همراه با معنا و توضیحات آن به لیست اسامی پسرانه ترکی اضافه گردد و ما را در تکمیل کاملترین فهرست نامهای اقوام ایرانی یاری نمایید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا